📝دلنوشتہ هاے شہدایی
بہ بہانہ سالگرد شہادت شہید بی سر
"#شہید_محسـن_حججی"
"بِسْمِاللّٰهاَلرَحمٰناَلرَحیم"
دلم میخواهد...!
یڪ بار ڪہ در خیالاتم غرقِ غرقم...
یڪ بار ڪہ سرم پایین است و حواسم جدا از مشغلہ هاے گاه و بیگاه درگیر مناسبت این روز هاست...
یڪ بار ڪہ دارم با خودم فڪر میڪنم امسال با پارسال چہ فرقی ڪرده...
یڪ بار ڪہ براے بار هزارم در یڪ روز از خودم میپرسم #او اگر هنوز بود چہ ها ڪرده بود و من ڪہ هنوزم هستم... هیچ نڪرده ام...
سر بلند میڪردم و چشمم میافتد بہ اویی ڪہ دلم میخواست!!!
به زنی ڪہ علیِ یڪ سال بزرگتر شده اش را در بر گرفتہ و گوشہ اے نشستہ و من میتوانم ڪلامی هم صحبتش شوم!
اول بپرسم از پارسالت بهترے؟
رفتن و این طور آمدنش الان دیگر باورت شده؟
دلم میخواهد زودتر بروم سر اصل مطلب و زود بپرسم #محسن_بی_سر چه مزه اے بود؟
حواس همسرانہ ات چطور دل ڪَنْد و بدون آخرین بار دیدن روے قرص قمرش راضی به زیر خاڪ رفتنش شد!
یا بپرسم دم آخرے...
همان دم آخرے ڪہ حتی #سرے-نبود ڪہ در #آغوشش بگیرے و ڪنار گوشش نجواے وداع سر دهی...
همان دمی را میگویم ڪہ شنیده ام همہ #سر_و_صورت همسرشان را #بوسہ باران میڪنند...
تو همان دم آخر را... چگونہ چشم پوشیدے و وداعتان را با اشڪ تمام ڪردے و دل با او به زیر خاڪ سپردے...؟
دلم میخواهد بگویم الان چہ؟
الان دیگر دست از سر رفتن پاره ے احساست برداشتہ اند؟
حالا اوضاع همان است ڪہ محسنت میخواست؟
یا زیاد وقتش را نگیرم!
بگذارم او با غم #بی_محسنی اش بسازد و من... در عزاے تمام #ڪم_گذاشتن هایم براے راه #محسن بسوزم...
و بعد هم بی انکه سوال اخرم را بپرسم
بی خداحافظی بگذاریم و برویم...
به احترام آخرین خداحافظی اش
با تنی ڪہ سر نداشت
و با قرص قمرے ڪہ جا مانده بود
و با چشمی... ڪہ هنوز هم نفهمیدیم... ڪہ آن هنگام ڪہ سیاهی اش رفت و سفیدے اش مانده بود... ڪسی بستشان
یا هنوز خیره ے دنیایی بود ڪہ خیرے براے هیچ ڪس نداشت!
پ.ن : راستش این وداع آخرتان
آنقدر غم انگیز رقم خورد
که اگر آوازه اش در تمام دنیا پیچیده بود
تمام مسافران دنیا
به احترام وداعی ڪہ نڪردے
نَہ دقیقہ اے را...
ڪہ تمام سفرشان را #سڪوت میڪردند!
#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
🆔 @khgshohada_ir