eitaa logo
کانون خادمین گمنام شهدا
1.5هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
116 ویدیو
5 فایل
کانون خادمین گمنام شهدا: کانونی مستقل ومردمی کانونی بدون وابستگی به نهاد یا ارگانی کانونی که وابسته به #شهداست وبس کانونی که #گمنامی را پرورش میدهد خدایا اخلاصی ازجنس #شهدا عنایت کن با #ما همراه باشید مکان:مشهدخیابان امام رضا ادمین: @Khgshohada_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
•••| بسم الله الرحمن الرحیم |••• ✨زندگینامه شهید احمد صدیقی✨ از زبان مادر و خواهر شهید «مادرشهید» یک‌ روز از دبیرستان اومد گفت مادر! مدیرمون گفته هرکسی میخواد بره جبهه، می‌تونه بره.بعد هم با شناسنامه اش برای ثبت نام جبهه،رفت مسجد شمس الشموس . گفتند فردا برو آموزش. روز۲۲بهمن راهی جبهه شد ؛براش آش پشت پا درست کردم،تقریبا بیست روز بعد برگشت خونه.اون روز که اومده بود من خونه نبود وقتی برگشتم دیدم داره نماز میخونه🤲 نمازش که تموم شد،گفتم حالا کی میخوای بری؟ گفت ان شا الله پس فردا... دوشب بیشتر اینجا نموند،وقتی میخواست بره؛گفت مادر یک ضبطی بیار من صدامو ضبط کنم،دعای کمیل رو برای ما خوند و ضبط کرد. خداحافظی کرد و گفت ساک من رو بعد از ظهر راه آهن بیارید؛ساکشو بردیم؛عکس هم گرفتیم تو راه آهن ولی فرداش که رفتیم گفتن سوخته‌.وقتی رفت دختر بزرگم مریم گفت احمد رفت فکر نکنم دیگه ببینیمش؛۲۵اسفند۶۵ رفت،نامه هاش برامون میومد و زودنامه میفرستاد✍۱۰فرودین۶۶هم به شهادت رسید.🥀 میبرنشون عملیات که دیگه برنمی‌گرده.یکی از دوستاش که همکلاسی بودن و اونجا هم باهم بودند،اومد ولی احمد نیومد.رفتم آدرس اون دوستشو از مدیرشون گرفتم خونشون گلشهر بود.خودش اومد دم در گفتم کو احمد گفت احمد اونجاست ما تشویقی داشتیم اومدیم.اون اونجاست ما بریم میاد.فرداش دوستش اومد.دوست احمد یا یکی از دوستان خودش اومده بود.احمد شهید شده بود و به دوستش گفته بود اگر من شهید شدم فقط به خواهر بزرگم بگین.یکدفعه دیدم اونی که همراه احمد بود بلند گفت احمد یا شهید شده یا اسیر. گفتم کی همراهش بود؟گفتن تو بیمارستان امام رضا ع هست وما رفتیم بیمارستان گفتیم احمد آقا رو دیدی؟گفت ما رو از روی پل میاوردن اینور احمد دست ما رو گرفت و گفت التماس دعا وعده ما و شما کربلا💔۹سال نبود،اما خب وقتی نیاورده بودنش بهتر بود،خوابشو می‌دیدم.ولی از وقتی جنازه اش رو آوردن دیگه خوابشو نمی‌بینم.هرچی میرم سر مزارش میگم بیا به خوابم نمیاد. سال آخر دبیرستانش بود کیف و کتاب خریده و همراه خودش برده بود که درس بخونه وکیل بشه🧑‍⚖وقتی کیفش برگشته بود،۳۰۰تومان از این قدیمی ها با پنج شش بلیط۵۰۰۶داشت.کتاب هاش هم برگشت. من رفتم سوریه احمد مانده بود صبح که بیدار می‌شد غذای🍛 ظهر بار میذاشت برادرش هم می‌رفت سرکار نهار خونه نبود،برای برادرش غذا می‌ذاشت ببره.ظهر که میومد از کلاس غذای بچه ها رو میدادوقتی میخواستم برم دویست تومان دادم.صبحانه نهار شام برای بچه ها درست میکرد هرچی هم میخواستن می‌خرید ولی آخر صدتومن برگردوند؛خیلی مهربان بود. یکبار شب عروسی پسر بزرگم ناراحت شدم،گفت ناراحت نباش ان شاالله ۲۵سالگی خودم برات جبران میکنم.۲۵سالش بود که جنازه اش رو آوردند❤️وقتی احمد رو آوردن هیچی نبود فقط جمجمه سرش بود که جمجمه اش رو بوسیدم .احمد مرداد۷۴برگشت.خبر دادند و گفتند برگشته بیاین ببینید.البته شناسایی شده بود.رفتم بنیاد شهید از پله ها رفتم بالا دیدم اولین اتاق عکسشو گذاشتند،گفتم احمد جان بالاخره اومدی مادر؟گفتند فردا بیاین معراج شهدا.روی تابوت احمد، عکسشو گذاشته بودند.یک روز مارو برای تشیع دعوت کردند،رفتیم بنیاد شهید.اولین جنازه ؛احمد روآوردن،عکسش رو تابوتش بود.گفتم احمد جان اومدی مادر؟یکدفعه دیدم جنازه اومد به سمتم.رفتم بین خانم ها،که این نیاد به سمتم.تا اسمشو میگفتن،گریه میکردم میومد به سمتم.من هم قایم میشدم که منو نبینه ولی میومد دنبالم.تا رسیدیم به فلکه آب که اونجا ما رو بردن حرم و زیارت دادند و رفتیم بهشت رضا.این هی رد میشد و من هم گریه میکردم و میگفتم به خدا سپردمت مادر شیرم حلالت پسر خوبی بودی🤲 «خواهر شهید:»در وصیت نامه به ما توصیه به حجاب و درس خواندن کرده وگفته بود هوای مادر را داشته باشید.💚احمد از آب میترسید و دریا را دوست نداشت.در جبهه برای عملیات نیازمند چند غواص طعمه بودند که بتوانند عملیات اصلی را انجام دهند.احمد به عنوان اولین نفر داوطلب🖐 میشود که طعمه عملیات باشد و در همان عملیات شهید می‌شود.به همین خاطر فرصت زیادی برای نوشتن وصیتنامه نداشته.حدود یک سال پیش یکی از دوستانم به منزل ما آمد که مشکل ازدواج داشت.به ما گفت رفتم سر خاک احمد ازش کمک خواستم.دو روز بعد متوجه شدیم ابزار ازدواجش فراهم شده.❤️هر زمان مادر بیماری سختی میگیرد و از احمد کمک میخواهیم،حال مادر خوب میشود📿 قبل از رفتن احمد،مادر به او میگوید صدایت را ضبط کن و احمد شعر ((شهر ما بوی گل ها دارد ))را میخواند و صدایش را ضبط میکند📽 واین،آخرین صدایی است که از احمد به جا مانده💚🌷 🆔 @KhGShohada_ir