[ #شہید_زندھ💖 ]
شهـــــدا در ایام جنـــگ در موقعیت مورد نیاز، حضور داشتند و از اهداف و آرمـان خود دفـــاع کردند، امروز نیز بچــههای جهـــادی باید در نقطه مطلوب حضور داشته و از اهــداف و آرمـــان خود دفـــاع کنند.
#حسین_یکتا
[شࢪط شهید شدن شہید بودن استـ😉]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #عجݪ_فࢪجہ🌱 ]
سخت است درک معنی بودنِ با تو!
تمامی ایاممان بدون تو میگذرد؛
رمضان بدون تو ...
محرم بدون تو ...
عیدها بدون تو ...
عزاداریها بدون تو ...
و این بار عید فطری دیگر بدون تو!!
بیا و
لذت بودن با خودت
در کنار خودت
در روزگاران خودت را به ما بچشان ...
عید سعـید فطـر مبارک
اللهم عجل لولیک الفرج
[شݕ تار سحࢪ می گردد🌌
یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #جاماندھ😓 ]
یاران همه رفتند 😞
افسوس که جامانده منم 💔
حسرتا این گل خارا 🍂
همه جا رانده منم 😔
پیر ره آمد طریق رفتن اموخت😟
آنکه که نارفته جا مانده منم 💔💔
#حاج_قاسم
[من سࢪما زده را دریاب و بگیࢪ زمین گیر شدمـ😥]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #رئوفانہ🦋 ]
نِگاهَمه فَقَََط بِه گُنبَد |✨🍃|•
دوباره اشک مَن در اومَد ...|😢😢|•
بَرا ایرونیا میدونی |🤔|•
نِمیشهِ هیچ جا مِثل #مَشهَد؟ |🍃😢|•
#یا_امامرضا
#السلامعلیعلیبنموسیالرضاالمرتضی
[نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
[ #عشق_نامہ💌 ] #نخل_های_بی_سر #قسمت_چهل_هفتم با آمدن روشنايي، شليك دشمن بناي فروكش گذاشته اسـت .
[ #عشق_نامہ💌 ]
#نخل_های_بی_سر
#قسمت_چهل_هشتم
از دهانة كوچه ها، برانكاردهايي كه زخمي ها را در آغوش گرفتـه انـد بيـرون ميزنند و تند، به طرف امداد برده مي شوند. 🏃♂
چند زخمي هم روي كول بچـه هـا افتاده اند و ناله كنان از خط دور مي شوند. 😥
خون بچه ها با ديـدن آنهـا بـه جـوش مي آيد و صداي شليك سلاح ها بيشتر ميشود. 😱
آفتاب سرخي اش را روي شط ريخته و آب آن را خـون رنـگ كـرده اسـت . 😞
شط هم آرامش هر روز را ندارد و همچون بچه هاي شهر به خروش آمده است . 😌
شط هميشه آرام بود . آبش نرم نرمك تكان مـي خـورد و بـه ديـواره هـاي بلنـد
كنارش كه مي رسيد دستش را آرام بر سر و صورت ديواره مي كـشيد . لـب هـاي
ديوارة شط را بوسه مي زد و برميگشت اما امروز آب هم به تلاطم افتاده اسـت . 😢
دهانش مثل دهان خشكيدة بچه ها كف كرده است . پشته هاي عظيمش را از جـا
ميكند و نالان و بي قرار، به در و ديوار شط مي كوبد و «شـلپ »، «شـلپ » فريـاد
ميكشد. 🗣
شليك رگباري از ساختمان فرمانداري، حواس ناصر و يارانش را مي برد. به
دنبال صداي شليك، سربازي كه در نزديكي ناصر است سر تفنگش را به طـرف
فرمانداري ميگيرد. ناصر نهيبش ميزند؛
ـ صبر كن! 🤨
دست سرباز روي ماشه ميماند:
ـ چرا؟
ـ از كجا كه خودي نباشن و عوض نگرفته باشن؟
جيپ است يشني ناله مي كند و مي خواهد از روبه روي فرمانداري رد شود كـه
از پنجره هاي فرمانداري به طرفش شليك مي شود و همانجا از پـاي درمـي آيـد .
ناصر يقين مي كند كه آتش، از عراقي هاست و آن ها به داخـل فرمانـداري نفـوذ
كرده اند. رگبار تيرهايش را از پنجرة فرمانداري، روي سر دشمن مي ريزد. 😡
جوان
سياه چردهاي كه مي گويد از «آغاجاري» آمـده ، آر.پـي .جـي را روي شـانه سـوار
ميكند و فرمانداري را هدف مي گيرد و از در و ديوارش، دود بيرون مـي كـشد؛دود خاك.
بچه ها از دهانه كوچه ها سرازير شده اند و تندتند به عقب مي آيند. ناصر جـا
ميخورد و دلش فرو مي ريزد. چشم هايش روي در و ديـوار شـهر مـي رونـد و
انگار كه قرار است تركشان كند، حسرت بار وداعشان مي گويد. 😔
ديگر حـتم دارد كه امروز نيمةشرقي شهر سقوط مي كند و زير پاهـاي سـنگين دشـمن لگـدمال
ميشود. از لابه لاي بچه هايي كه بالاتنه شان را دزديده اند و مي دوند، ناگهان جثـة
كوچك و تكيده صالح نگاهش را به خود ميگيرد. از دور صدايش ميزند: 👀
ـ صالح! صالح!
صالح در خود مچاله شده و با هولوولا دنبال جان پناه مي گـردد . همـين كـه
پشت ديوار فروريخته اي پناه مي گيرد، سرش را دنبال صدا مي گردانـد و از دور
ناصر را مي بيند. تند، دوروبرش را ديد مي زند و براي خيز به طرف ناصر آمـاده
ميشود. 👀
ميپرد و سبكبال به سمت ناصر مي آيد. به نفس نفس افتاده است . ناصر
را به آغوش مي كشد و بر شانه هاي هم بوسه مي زنند. صـالح ميـان دسـت هـاي
بزرگ ناصر چلانده ميشود و ميخواهد گريه كند، اما نميتواند:🥺
ـ عقب نشستيد صالح؟
صالح بريدهبريده ميگويد:
ـ آره... بيسيم زدن... گفتن محاصره اين... بايد عقبنشيني كنين...
صداي صالح بيرون نمي آيد. سينه اش به خس خس افتـاده اسـت . قلـبش در
زير استخوان هاي پيداي سينه، به اين طرف و آن طرف مـي كوبـد و بـي قـراري
ميكند. ناصر او را از خود باز ميكند و ميپرسد:
ـ بقيه كجان؟
ـ دارن ميان.😞
[در دنیاے مدࢪن📱
به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنهاے(حفظهالله):
♦️غلبه و قدرت متعلّق به آن ملّتی
و آن مردمی است که معتقدند اگر در
این راه برایشان خطری پیش بیاید،
ضرری پیش بیاید، شهادت و از دنیا
رفتن پیش بیاید، آنها برنده هستند،
بازنده نیستند؛ آن ملّتی که این روحیه
را، این اعتقاد را دارد، شکست برای آن
ملّت وجود ندارد؛ این ملّت پیش خواهد
رفت، همچنانکه ملّت ایران در راهِ بسیار
پُرخطر و پُرزحمت خود، تا امروز پیش
رفته است.
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #سپیدانھ🌅 ]
🍁زندگے چیست؟
به جز لحظہ خندیدن تو !😄
🍁صبح یعنے ڪہ
چراغانے ام از لبخندتــ ...😊✨
#صبحتان_منور_بہ_نگاه_شهدا
#شهیدمدافع_حرم_اباالفضل_راه_چمنی
[و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
1_422930050.mp3
4.78M
[ #کبوترانہ🕊 ]
📝 موضوع: #وظایف_منتظران
📌 قسمت دوم
برگرفته از کتاب مکیال المکارم
👤 استاد #ابراهیم_افشاری
Eitaa.com/Khadem_Majazi