eitaa logo
خادم مجازی
156 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
330 ویدیو
7 فایل
بہ‌نامِ‌اللہ..🌱 دورهم‌جمع‌شدیم‌تابه‌حول‌وقوه‌الهے کمی‌ازشهادت‌وشهدابگیم‌و "رنگ‌بگیریم" •🕊 زیرمجموعہ‌کانالِ'عاشقانہ‌های‌حلال °• @Asheghaneh_halal •° •🕊 خادم‌کانال‌جهت‌انتقادیاپیشنهاد °• @nokar_mahdizahra •°
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ 🌱 ] ⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ در راه و بیراهه‌ے دنیا و میان همهمه‌ و شلوغےِ روزگار که گرفتار مے‌شوم تو را مےبینم که قدم به قدم کنارم راه مے‌روے و پناهِ خودم دلم و تمامِ روزگارم هستے ... تو پناهگاه منے وقتے که تمامِ مشکلات دنیا با تمام بزرگیشان درمانده‌ام‌ میکنند السلام علیک یا کهفِ الحَصین✋ در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم... [شݕ تار سحࢪ می گردد🌌 یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨] Eitaa.com/Khadem_Majazi
تشریح مفهوم دولت جوان حزب اللّهی.mp3
719.7K
[ 🔉 ] 💠 تشریح مفهوم "دولت جوان حزب اللّهی" 🔸او می‌تواند چهل ساله باشد؛ یا هم سن شهید سلیمانی که هنگام شهادت ۶۴ ساله بود. 『🌸💫 🥀شادی روح شهدا صلوات🥀 [در این هیاهـو با گوش دل بشـنو💓] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 😓 ] اون زمـان رزمنده ها با پای جامانده و دست جدا شده نماز میخواندند🌱! اول وقت و عاشقانه ☺️.. اما الانッ با تَنِ سالـم نماز هامون قضا میشه 🖇! اگر هـم قضا نشه میزارم آخر وقت با عجله ...🌵 خدا اینارو میبینه مارو هم میبینه... [من سࢪما زده را دریاب و بگیࢪ زمین گیر شدمـ😥] Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
[ #عشق_نامہ💌 ] #نخل_های_بی_سر #قسمت_پنجاه_ششم ـ آره؛ چيزايي رو كه ميخواستيم از سپاه گرفتم؛ به اض
[ 💌 ] ناصر را فانوس مي برد و دلش را ياد برادر .🥺 قدري آرام در خود مي ماند. بچه ها منتظر عكس العمل ناصرند . ناصر نگاهش را از فانوس كه دو نقطة نوراني در چشم هاي او كاشته نميكَند، اما لبش به سخن باز ميشود: 👀 ـ خدا قبول كنه؛ حدس مي زدم. همون روز كه دشمن تا خيابـان آرش اومـده بود و جيپ به رگبار بسته شد، خودم اونجا بودم . 😞 چنـد دقيقـه بعـد، صـالح گفت «جيپو ديدي؟ » گفتم «آره» اما ديگه حرفشو خـورد و چيـزي نگفـت . 😔 بعد هم ميديدم كه شما توي گوش هم نجوا ميكردين. 👂🏻 فرهاد دلداري ميدهد: ـ چكار مي شه كرد ، خيلي ها شهيد شدن ؛ رضا هم شهيد شد . 😭 اين تفنگشه توي دست من... ناصر سر ميجنباند: ـ ميدونم؛ آخه اونم دوست جون در يه قالب مـن بـود . 😢 از اون همـه دوسـت محرم و باوفا، فقط شما چند نفر برام موندين؛ اگـه شـمارم از دسـت بـدم، ديگه توي شهر غريب ميشم. 😭 لرزش دست هاي ناصر دوباره شروع شده است . دنيـايي كـه ناصـر دارد در ذهن خود ميسازد، به دست صالح درهم ميريزد: ـ فردا راه بيفت، پدر مادرتو پيدا كن و جريانو بهشون بگو .🙂 يـه چـن روز هـم پيش اونا بمون؛ سعي كن دلداريشون بدي. ـ نه، فردا نه. ميخوام باشم و با گوش خودم بشنوم كه اين بابا چي ميگه.😞 صالح و فرهاد انتظار اين را نداشتند؛ دستپاچه مي شـوند و تنـد همـديگر را نگاه مي كنند. 👀 دنبال راهي مـي گردنـد كـه منـصرفش كننـد، مانـدن او را صـلاح نميدانند. 😔 ـ ميخوام فردا باشم و اگه لازم شد تقاص اين خون هاي مظلومي رو كـه داره ريخته ميشه... 😡 ترس آنها بيشتر ميشود و بناي اصرار ميگذارند: ـ نه ناصر، صلاح نيست بموني؛ تو حالت خوب نيست؛ بدن لرزه داري. 🥺 غير از اون... پدر، مادرت هرچه زودتر بايد از شهادت حسين باخبر بشن؛ الان چن روزه اين اتفاق افتاده و ممكنه موضوع را از جـاي ديگـر بـشنون . تـو بايـدپيششون باشي. 😔 ناصر تصميمش را گرفته و بنا ندارد از آن چشم بپوشد: ـ اونا كه چند روزه بي خبـرن، يـه نـصف روز ديگـه ام روش . فـردا تـا ظهـر ميمونم. همين كه ديدار رئيس جمهور تموم شد و حرف هامونو زديم، ميرم. 😞 ناصر، از بالا ي ساختمان ديده باني چـشم بـه راه دوختـه و منتظـر صـالح و فرهاد است . 👀خودش ميان دوربين و بي سيم نشسته، اما چشمش را به جـاده داده و دلش را به گفتگوهايي كه صالح و فرهاد و بقيه، با رئيس جمهور مـي كننـد .🗣 از اينكه راضي نشدند او را با خود ببرند، دلگير است و حالا سينه كش جاده آبادان را مي كاود. 🥺 او مي داند صالح و فرهاد، ملاحظه اش را مي كنند و هرچه را ديـده و شنيده اند برايش نميگويند و اين دلگيرياش را بيشتر ميكند. آفتاب عمود زمين شده و سايه هاي دم دست را سـوزانده اسـت .😔 شـط، آرام ميخرامد و قصه هايي را كه از سمت اشـغالي شـهر آورده بـي صـدا در گـوش ديواره هاي سمت كوت شيخ، زمزمه مي كند و دوباره برمي گردد تا خبرهاي تـازه بياورد. 😞 [در دنیاے مدࢪن📱 به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ (حفظه‌الله): ♦️ایـن جوانانـي كـه اینطـور بـا شـور و شـوق، بـدون اینكـه بـه آرزوهـا و شـهوات جوانـي كمتریـن اعتنایـي بكننـد، بـه جبهه هـا رفتنـد و حقیقتـاً بـا عشـق و محبـت الهـي جـان دادنـد، به نظر بنـده ایـن برجسـتگان زمان مـا، از صـدر اسـلام بـه بعـد، در هیچیـك از دوره هـا، از لحـاظ كمیـت و كیفیـت نظیـر ندارنـد. [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #قراࢪ_عاشقانہ💗 ] من فقط روی "یک بام"، که بام خداست پا می گذارم و... در "دو هوا" نفس می کشم! هوای علی و زهرا(علیهم السلام)! #یک_شنبه_های_علوی_و_فاطمی #وقت_سلام✋ [دلم بھ آن مستحبی خوش است کہ جوابش واجݕ استـ😇] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #سپیدانھ🌅‌ ] صبحی دیگر از پس پرده ی حجابهای شب پدیدار شد و شکرخدای که توفیق مناجات را دگر بار به اهل زمین عطا فرمود... سپیدی صبح از پس تاریکی شب گواه این حرف هاست. #شهیدحسین_نیکزاد #لشکر_کربلا #صبح_بخیر [و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانه🥀] پدراست ديگر😭 گاهي دلش براي 😍 پسرش تنگ ميشود😰 [یا بࢪگرد... یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #دردونہ👼] با طلـــوع🌤 تو شڪفت🌱 باغ گل💐 از سوےِ نگاه👀❤️ #حلما_کوچولوی_شهید_اینانلو #شهید_محمد_اینانلو [بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢] Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
••🍃🕊•• #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بہ نیت: •• شهید حسین رضایی •• ــــــــــــــــــــــــــ
••🍃🕊•• | امروز بہ نیت: •• شهید علی آقاعبداللهی •• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿🍃 مدافع حرم [🌷]ارسال صلوات ها [🌷] @Deltang_Karbala99 جمع صلـوات گذشتہ: • ۶۰۰ • ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 @Khadem_Majazi ••🍃🕊••
[ 🌱 ] الســـلام علیکــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج) کاش نام و یاد شما ثانیه به ثانیه ی زندگے ما را فرا بگیرد تا قدم هایمان پر شود از لبخند شما همراه با خوشحالے شما و ميدانم با لبخند شما زندگے گلستان میشود... السَّلاَمُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم... [شݕ تار سحࢪ می گردد🌌 یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨] Eitaa.com/Khadem_Majazi