[ #صبورانہ🥀 ]
یڪ دفعہ گفتم:
«آقامیثم در این موقعیت
مےخواهے بروے؟
اجازھ بده بچہ بہ دنیا بیاد»👧
ڪہ گفت:
«زهره! دلت میاد این حرف را بزنے؟
دلت میاد حضرت زینب(س)
دوباره اسیرے بڪشه؟»😔
بعد از این حرفش
من دیگر هیچ چیزے نگفتم✋
#شہید_میثم_نجفے
#شادۍروحشهداصلوات
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #نگاࢪ_خانہ😍 ]
#یا_بابالحوائج_ادرکنا🍃
چشمـ گࢪدوݩ دࢪ عزاے موسے جعفࢪ •|علیه السلام|• گریست😭
دیدھ خوࢪشید بࢪ آن ماھ خوش منظـࢪ گریست💔
او ڪه خود مظلومـ و دࢪ بند ستمـگر بود اسیࢪ🖤
بࢪ غࢪیبے شہید ڪࢪبݪا یڪ سࢪ گریست😭
🏴 سالروز #شهادت_امام_موسي_كاظم (علیه السلام) به تمامی شیعیان و محبین حضرتش تسلیت باد.
[و دݪ بہ آستان پر مہرت بستم♥]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
مرگ یا شهادت.mp3
5.52M
[ #نقارھ_خونہ🔉 ]
مرگ یا شهادت؟!😍😔
#حاج_حسین_یکتا
#بسیار_دلنشین👌👌👌
[در این هیاهـو
با گوش دل بشـنو💓]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #شهیدانہ❣]
پیڪر پسࢪشونو ڪه آوࢪدند چیزۍ جز
دوسهکیلواستخواننبود🍃
پدࢪ سرشو بالا گࢪفت و گفت:
حاجخانوم غصهہ🥀
نخورے ها دقیقا وزݩ همون روزیے ڪه خدا💞
بہمون هدیہ دادشـ💔
"شہید ذوالفقاࢪ گوگونانے"
شہدا ࢪا یاد کنیمـ با ذڪر صلواتـ🌸
[شهدا گاهے نگاهے به زیࢪ پایتان بیاندارید🍃]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
[ #جاماندھ😓 ] جانبازی که 35 سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای عکس بگیری؟
[ #جاماندھ😓 ]
همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته!
نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد.
خیلی زود رفیق شدیم.
پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد!
[من سࢪما زده را دریاب و بگیࢪ زمین گیر شدمـ😥]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنه_ای (مدظله العالی):
🔹پاسدار انقلاب اسلامی، آگاهانه راه
حسین(ع) را که ادامه راه انبیاء الهی است
انتخاب می کند و در این راه، فروغ خون
اصحاب حسین(ع) و شهیدان گلگون کفن
کربلا را چراغ راه خویش قرار می دهد.
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌸| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانہ🥀 ]
قبل از حرڪت گفت:
شما هم با من تا شیࢪاز بیایید.
نمۍ دانم ، شاید مۍ دانست کہ این آخرین دیداࢪ است.💔
مریم شیفت ظہر بود از پدࢪ خداحافظۍ ڪرد
و دࢪ آن لحظہ مثل ابر بهارے گریہ مۍ ڪرد😭
و راهۍ مدرسہ شد. جلیل نتوانست تحمل ڪند
دنبال مریم رفت و گفت با ما تا فرودگاھ بہ شیࢪاز بیا.
همہ آمادھ شدیم
و بہ سمت شیࢪاز حرڪت ڪردیم.🚖
بہ فرودگاھ شیࢪاز رسیدیم ساڪ را روے زمین گذاشت.🙃
فاطمه در بغلم بود.
نگذاشت به خاطࢪ بچه پیادھ شوم گفت هوا سرد است.
همان جا خداحافظے ڪردم.
من از داخل ماشین مات و مبہوت قدم هاے جلیل بودم.
ساڪی کہ روے زمین مۍ ڪشید
و نسیم پاییزے کہ ڪت جلیل ࢪا تڪان مۍ داد.🍃
آن لحظہ دࢪ ذهنم ثبت شد.
ڪاش آن ࢪوز دوبارھ تڪرار مۍ شد
تا دࢪ لحظہ خداحافظے یک دل سیࢪ او را نگاھ مۍ ڪردم...😓
#همسࢪ_شہید_جلیلخادمۍ
#شہید_جلیلخادمۍ
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #دردونہ👼 ]
«نامہ اے به پدرم»
پدرم! وقتی رفتے، دلم گرفت
آخࢪ با تو می شد بہ پیشباز صنوبࢪها رفت
و پرستو ها ࢪا تا دیاࢪ نور بدرقہ ڪرد.✨
با تو می شد تا آن سوے پرچین دلہا رفت
و عشق خدائۍ را زیباتࢪ دید.😇
با تو دلم چه آࢪامش غریبۍ داشت.
بگو اے مسافࢪ نازنینم!
بگو براي دیدن تو باید از ڪدام کوچه گذشت؟!😭
آرے! تو شهادت را بر ماندن ترجیح دادی،
چࢪا ڪه روح بلند تو نمۍ توانست دࢪ این دنیاے خاڪی بماند.🍃
خوشا بہ حالت اے باباے عزیزم
ڪه به قافلہ حسین(ع) پیوستۍ و از علائق دنیا گذشتۍ.
خوشا بہ حالت ڪه این دنیا نتوانست
تو ࢪا در قفس تنـگ خویش محبوس نماید،
نگاهت نگاھ عشق و فداکارے است.🙃
《نامہ از فࢪزند شہید جلیل خادمۍ》
[بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ
حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢]
Eitaa.com/Khadem_Majazi