این روزها ڪمتر دربارھ همسر شہید فرج نژاد ڪہ به همراه ایشون به ملاقات خدا رفتند گفتہ میشه
پیام یڪی از آشنایان این بزرگوار:↯
شاید از عمق زندگیتون، ڪسے خیلی خبر نداشت؛استاد پدرے رو در حق تڪ تڪ ماها تموم ڪرد.
مسیر فڪر و زندگے خیلی از ماها رو جوری تغییر داد ڪہ تا چند نسل بعد، باقیات الصالحات داره قطعا..!
اما من میخوام از تو بگم
از تو ڪه با ندارے و نخواستن دارایی همسرت، ساختی...با عشق و صبوری ساختی😞✋
با جلسہهای ساعت ۱۲-۱ نیمہ شب تو اتاق ورودے خونهت ڪنار اومدے..
با نبودنهاے پی در پی و ممتد و طولانی صبوری ڪردی..🙃💔
با سفرهای جهادی و بےجیره مواجبش موافقت ڪردی..
با ڪودڪ نہ ماهه درونت، ڪہ هر آن قصد زمینے شدن داشت،تنها موندی و همسرت رو با روے باز راهی سفر ڪردی!
ڪودکی کہ وقتی باباش سفࢪ فرهنگیِ جهادی رفته بود بدنیا اومد....🚶♂
و تو همچنان لبخند زدۍ!!
سختی و زحمت تربیت بچہها رو تنهایی به دوش ڪشیدی و غر نزدے
ڪنار همه سختیاے زندگی با یه مرد جہادی، به زندگیت معنا دادے و به علایقت رسیدی..🌱✨
روحِ هنرے و لطیفت رو میریختی توے رنگ و قلم و با همه این سختیا، بالبخند روی سفالهای سفید، روح و نقش مےپاشیدی🦋🌸
تصاویر زیادی دارم ازت تو ذهنم
از برق چشمات، براے اولین لباس پرنسسی قشنگی ڪہ برای مطهره یڪساله، از بازار رضا خریدھ بودۍ!💔
از اشتیاقی ڪه ماه رمضون،براےِ رفتن پیش امام رضا داشتی، هر روز صبح تا اذان مغرب🚶♂
از ذوقی ڪه توی چهرت بود وقتی میگفتی امسال دیگه مربے پیش دبستانی نیستم، معلم ڪلاس اول دبستان آقاے پناهیانم😭😭😭😭
از روزے ڪه خبر باردارے محمدرضا رو دادی بهم...
از لحظہهایی ڪه در مورد استاد حرف میزدی بالبخند((:
میگفتے:« الان ڪه من سرڪار میرم و وقتم ڪم تر شده، آقاےِ فرج نژاد خیلی بیشتر ڪمڪم میکنہ تو خونه
از راھ ڪه میاد، قبل از اینڪه لباسشو عوض کنه، میاد گاز پاڪ میکنه، خیلیم تمیز کار میکنه☺️ اگر ظرفے باشه و من نشستہ باشم، میشوره، بعد میره لباساشو عوض میڪنه» 😭😭😭😭💔
نمیدونم شاگرداے استاد این چیزا رو میدونن یانه، فقط استاد رو تو روحیه جهادے و قلمش خلاصه میڪنن!
ڪسی خبر از سالاد ڪاهو درست ڪردن استاد براے مهموناش داره؟!
یا فڪر میکنن دکتر فرج نژاد فقط یڪ بعد داشت! مرد علم و عمل بود و بس!
ڪاش میشد به تصویر کشیدتون...واضح...ڪامل...گویا😭
لحنت...هیجانت...ذوقت...آراااامشت!!! یادم نمیره😭😭😭
استاد خیلے بزرگ بود...خیلی مرد بود، ولی ڪنارش یه حامے داشت مثل تو! خدیجہ بانوے صبور و مهربون ، با یه روحِ لطیف
واااای ڪه چه چیزایی تو ذهنم مرور میشه
رفتے! ڪنار مطهره شیرین زبون و داداشاش و همسرت آروم گرفتی💔💔
یقین دارم جاتون خوبه
ولے ما چه ڪنیم با این داغ..؟!
خداحافظ اے داغ بر دل نشسته😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ز.ص
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀
پ.ن:چه زندگےِ قشنگی داشتین..(:
حالا ڪه فڪر میکنم، خیلی حیف بود اگہ شهید نمیشدید((:💔
#بانوی_جهادگر_شهید❤️
#فرج_نژاد
#خادمانه
@Khadem_Majazi