[ #دردونہ👼]
این پنج تا #دردونہ روببینید👀
همشون وقتے به دنیا اومدن بغض مادرشون ترڪید💔
اشڪ همہ سرازیر شد😭
چرا؟!
چون باباهاشون قبل تولدشون #شهید_مدافع_حرم شدن...
پ.ن:این دردونهها فقط 5 تاشونن..
#شهید_مصطفی_شیخ_الاسلامی💗🕊
#شهید_حسین_بواس🕊💗
#شهید_روح_الله_صحرایی💗🕊
#شهید_حسین_دارابی🕊💗
#شهید_محمد_بلباسی💗🕊
[بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ
حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #عجݪ_فࢪجہ🌱 ]
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
نیستے و روے آرزوهایمان
گرد و غبارِ غم نشسته است
آنقدر ڪہ حتی خودمان هم
زیرِ بارِ اندوه غم دفن شده ایم
و حالا دیگر آرزویے نمانده
جز امیدِ دیدنِ تو
که زنده کننده مردگانے
نیستے و ما خسته تر از آنیم
که چیزے بگوییم
حرفےبزنیم
کارے بکنیم
برگرد اے تنها دلیلِ زنده ماندنم برگرد
برگرد اے تنها انتخاب و راهِ نجات
برگرد تا با شوق براے تو
و از روزهاے کنارِ تو بودنم بنویسم . . .
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
[شݕ تار سحࢪ می گردد🌌
یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #جاماندھ😓 ]
کافر اگر عاشق شود،
بیپرده مومن میشود
چیزی شبیه معجزه،
با عشق ممکن میشود!
#جــامــانده
[من سࢪما زده را دریاب و بگیࢪ زمین گیر شدمـ😥]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
[ #عشق_نامہ💌 ] #نخل_های_بی_سر #قسمت_پنجاه_چهارم ناصر تازه دارد در ذوق و شوق بچه ها شريك مي شود ك
[ #عشق_نامہ💌 ]
#نخل_های_بی_سر
#قسمت_پنجاه_پنجم
اصر از ته دل آه ميكشد:
ـ صالح جون ! من، نيومده مي دونم بايد مـاتم گرفـت . مـي دونـم جـواب هـاي هميشگي رو از حفظ داره و خودشو زود تبرئه میكنه.✋☺️
چشم هر دو به دست هاي ناصر مي افتد -که لرزش آن هـا دوبـاره دارد بـالا
ميگيرد.- باز ناصر در خود فرو مـي رود و از جمـع مـي بـرد . در تنهـايي خـود
دنيايي مي سازد و در آن غرق مي شود.😔😞
فرهاد و صالح از اين حالت ناصر هراس دارند و هركدام دنبال حرفي مي گردند تا مسير صحبت را عوض كننـد و ناصـر
را از اين حالت بيرون كنند.😟😕
فرهاد ميگويد:
ـ ناصر جون، بذار بياد، از نزديك مي شينيم باهاش حرف مي زنـيم . شـايد اون جورم كه ما فكر ميكنيم نيس.
صالح حرف فرهاد را دنبال ميكند:🤪😜
ـ آره ناصر؛ جريان تلفن هايي كه جهان آرا مي زد و تلگراف هايي را كه هر روز
ميفرستاديم از زبون خودش ميشنويم.
ناصر سر تكان ميدهد: 😢🙁
ـ من كه ميدونم ميخواهيد منو دلداري بديد، اما خوب، باشه؛ حرفي نيس. فانوس، وسط اتاق كاشته شده و زور مي زند تا تاريكي را كنار بزند و بـراي
نور زردرنگ خود جا باز كند . جلوي پنجره هاي زخم دار و درِ شـكاف خـورده
اتاق، پرده اي ضخيم آويزان شده و به روشنايي اجازه خروج نمي دهـد . منـصور مفيد و جاسم غضبان را كه خستگي درهمشان پيچيده، خواب ربـوده و گوشـه اتاق ولو كرده است. 😴😴
صالح و فرهاد، وقت را غنيمت دانسته اند و در غياب ناصر در گوش هم نجوا ميكنند.🤭🤭
فرهاد اصرار ميورزد:
ـ بايد بهش گفت. هيچ چارهاي هم نيست!
ـ آخه با اين وضعش مگه مي شه؟🤫🤫 دستهاش مثل بيد مي لرزه. چند روزه همين كه با خودش خلوت مي كنه، مي ره تو غم.😓🙁😣
از شهادت خواهرش كه بـيش از يك ماه نگذشته؛ جريان بني صدر هم كه امروز قوز بالا قوز شـد . حقيقـتش،
من از ناصر مي ترسم. بنده خدا پشت سر هـم داره تحمـل مـي كنـه . بيـشتر
اينهايي كه اين چند روز شهيد شدن، از دوستهاي جونجوني اون بودن!
فرهاد ميپرسد:
ـ پس چه كار كنيم؟ از پدر و مادرشم كه خبر نداريم، اگـه نـه اقـلاً بـه اونهـا
ميگفتيم. الان چند روزه كه مي خواييم بهش بگيم و جرأت نمي كنيم. اصـلاً
از كجا معلوم كه ناصر، خودش تا حالا حدس نزده باشـه كـه يكـي از ايـن
همه شهيد، داداش اون باشه؟ غير از اون ... ناصـر تـصميمش رو گرفتـه.💪💪
بـه خودتم گفتم كه به هر قيمتي تا آخر خط وا ميايستد.
صالح آرام تر مي شود و نگاهش را به شعلة زرد فانوس مـي بـرد كـه سوسـو
ميزند و نورش را بر چهر ة آنها مي پاشد. قدري خيره به فانوس، ساكت مي ماند
و انگار كه جواب را از فانوس گرفته به فرهاد ميگويد: 🤔🤔
ـ اينهم حرفيه . ميخواي همين الان كه ا
ز ستاد اومد، بهش بگيم ولـي كـاش
اقلاً جريان امروز پيش نمي...
ـ يااالله.
صداي ناصر است كه از درز پتوي آويزان شده تو مي آيد و رشتة حرف هاي
صالح و فرهاد را پاره ميكند.
پتو كه كنار مي رود، نور فانوس به چشم ناصر مي خـورد و هيكـل خـسته و
كوفتهاش قاب در را پر مي كند. به سـر و روي ناصـر شـادي دويـده و چـين و
چروكهاي عصر، از چهره اش پريدهاست.😉😊
سلام مي كند و شـادي در صـدايش
موج مي زند. شادي ناصر مسري است و قدم كه به اتاق مي گذارد موجش همـه
را ميگيرد. به لبهاي فرهاد لبخند☺️ مينشيند و به زبانش سؤال:
ـ هان ناصر؟ انگار سرحالي؟!😉🤪
#ادامه_دارد
[در دنیاے مدࢪن📱
به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنهاے(حفظهالله):
♦️اگـر كسـي در راه هدفهـاي والا
و الهـي، مجاهـدت كـرد و زحمـت كشـید
و بعد كشـته شـد، آن هدف زنده مي شـود
و وجـود ایـن شـخص هـم همـان هـدف
اسـت و شـخصیت و هویـت واقعـي او
قایـم بـه آن هـدف مي باشـد.
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #عجݪ_فࢪجہ🌱 ]
الســلام علیکـــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)
مولاےمهربانم
نامتان را كه مےبرم
دلم چه قرص مےشود
چنان كوه ها كه ستونهاے زمينند
عمود سياره سرگردان قلبم مےشود
نامتان را كه مےبرم
اقيانوس موّاج دلم چه رام مےشود
تمام ترديدها كه ته نشين مےشوند
تصوير تماشائےمهرتان در آن جلوهگر مےشود
.
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ✋
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
[شݕ تار سحࢪ می گردد🌌
یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
یه آدمایی هستن توی این دنیا.مهدی رسولی.mp3
13.02M
[ #نقارھ_خونہ🔉 ]
یه آدمایی هستن توی این دنیا
که چشماشون یه اقیانوس آرومه
#حاج_مهدی_رسولی
#بسیار_زیبا 👌👌
#سرداران_بی_ادعا
[در این هیاهـو
با گوش دل بشـنو💓]
Eitaa.com/Khadem_Majazi