eitaa logo
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇮🇷
990 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
6.3هزار ویدیو
426 فایل
❁﷽❁ 🌹وأن یَکادُالذینَ کفرولَیزلِقونَکَ بِأبصارِهِم لَمّاسَمِعوالذِکرَوَیَقولونَ إنَّهُ لَمجنونُ وَماهوَالاذِکرُللعالَمین🌹 . 🔹یه دورهمی #آخرالزمانی و #بهشتی همراه با خانواده منتظران❤ 🔹ارتباط🔻 @Sh2Barazandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام رضا علیه السلام : اين دعا را در مابقی ماه شعبان زیاد بگو: "اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فیمابقی منه" @KhanevadehMontazeran
هدایت شده از علیرضا پناهیان
💌 یکی از مصادیق راحت‌طلبی #پیام_معنوی @Panahian_ir
داستان عبرت انگیز رضا سگه(لات بزرگ مشهد) و شهید چمران https://eitaa.com/KhanevadehMontazeran
12.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان عبرت انگیز رضا سگه(لات بزرگ مشهد) و شهید چمران https://eitaa.com/KhanevadehMontazeran
این داستان زیبا را بارها و بارها باید خواند و خود را محک زد ... اشکتان اگر درآمد نشانه ای از نوستالژی و درد غربت از وطن معنوی و الهی ارزشهای والایی است که در مردان خدایی و رفتار و اخلاقیات بی نظیر و کمیاب آنها حس می کنید.... ما کجا و امثال چمران عزیز کجا؟ ....
تا دلی آتش نگیرد،حرف جانسوزی نگوید حال ما خواهی اگر از گفته ی ما جستجو کن ! .... بیایید با خدا آشنی کنیم ، هم را ببخشیم ، کینه ها را از دلمان بیرون بریزیم خود را سبکبار کنیم .... 
سلام بر شهید چمران و سلام بر شهید رضا و سلام برهمه شهیدان و امام شهیدان ( این ویرایش دوم مطلبه چون در کامنتی ، عزیزی درمورد اینکه امام نتوانستند عمرسعد را جذب کنند نکته درستی گفته بود و منم اصلاحش کردم به اینکه عمرسعد جذب نشد...)
رضا سگه ... یه لات بود تو مشهد ... هم سگ خرید و فروش می کرد و هم دعواهاش از نوع ... بود ... یه روز داشت میرفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن ... دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه ... آرم ماشین : " ستاد جنگهای نا منظم" راننده، شهید چمران ... شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت : " فکر کردی خیلی مردی ؟! " - بروبچه ها اینجور میگن !! - اگه مردی بیا بریم جبهه .................. به غیرتش بر خورد ... راضی شد .... بردش جبهه ......
شهید چمران تو اتاق نشسته بود ... یه دفعه دید که صدای دعوا میاد ! ... با دست بند، رضارو آوردن تو اتاق ... رضارو انداختنش رو زمین  .... : " این کیه آوردید جبهه ؟! ....... " رضا شروع کرد به فحش دادن ...چه فحشای رکیکی... اما چمران مشغول نوشتن بود......... دید که شهید چمران توجه نمیکنه .... یه دفه داد زد : " کچل با توام ...!!!! " یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد : " بله عزیزم ! چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده ؟ "