eitaa logo
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
418 فایل
❁﷽❁ 🌹وأن یَکادُالذینَ کفرولَیزلِقونَکَ بِأبصارِهِم لَمّاسَمِعوالذِکرَوَیَقولونَ إنَّهُ لَمجنونُ وَماهوَالاذِکرُللعالَمین🌹 . 🔹یه دورهمی #آخرالزمانی و #بهشتی همراه با خانواده منتظران❤ 🔹ارتباط🔻 @Sh2Barazandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
▪️۸ شوال سالروز تخریب قبرستان بقیع تسلیت باد.
تصویر کم نظیر و با کیفیت از بارگاه ائمه بقیع قبل از تخریب توسط وهابیون (۱۱۰ سال قبل) 🍃 @KhanevadehMontazeran 🍃
«شرحي بر فاجعه تخريب بقيع» يوم الهدم چيست؟ يوم الهدم يعني روز ويران کردن. 🍃 @KhanevadehMontazeran 🍃 در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجري قمري (مصادف با 21 آوريل 1926) پس از اشغال مکه، وهابيان به سر کردگي عبدالعزيزبن‌سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده و به تخريب قبور ائمه بقيع علیهم‌السّلام و ديگر قبور، همچنين قبر ابراهيم فرزند پيامبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله وسلم، قبور زنان آن حضرت، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل‌العباس علیه‌السّلام و قبر حضرت عبدالله علیه‌السّلام، پدر پيامبر و اسماعيل فرزند امام صادق علیه‌السّلام و بسياري قبور ديگر پرداختند.
ضريح فولادي ائمه بقيع علیهم‌السّلام را که دراصفهان ساخته شده بود و روي قبور حضرات معصومين علیهم‌السّلام؛ امام حسن مجتبي، امام سجّاد، امام محمدباقر و امام صادق عليهم‌السّلام قرار داشت را از جا در آورده، و گنبد و ضريح را از بين بردند. يکی از جهانگردان غربي به نام «ميستر» که به فاصله کوتاهي از ويراني اين حرم بقيع را ديده، ويراني و خرابي آنجا را اين گونه ترسيم مي‌کند 🍃 @KhanevadehMontazeran 🍃 چون وارد بقيع شدم، آنجا را همانند شهري ديدم که زلزله شديدي در آن به وقوع پيوسته و به ويرانه‌اي تبديل شده است، زيرا در جاي جاي بقيع به جز قطعات سنگ و کلوخ به هم ريخته و تيرهاي چوب کهنه چيز ديگري نمي‌توان ديد ولی این ويراني‌ها و خرابي‌ها در اثر وقوع زلزله و يا حادثه طبيعي بلکه با عزم و اراده انسان‌ها به وجود آمده بود و همه آن گنبد و بارگاه‌هاي زيبا و سفيد رنگ که نشانگر قبور فرزندان و ياران پيامبر اسلام بود، با خاک يکسان گرديده است.”
در اين ماجرا تنها حرم پيامبراکرم صلي‌الله‌ عليه‌وآله وسلم محفوظ ماند و وهابيان در ادامه هتاکي هاي خود تصميم داشتند قبر مطهر رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله وسلم را نيز تخريب کنند، اما از بازتاب اين کار در جهان اسلام و برانگيخته شدن احساسات مسلمانان بر ضد خويش ترسيدند و به طور موقت از اين عمل منصرف شدند. غارت اموال و طلا و جواهرات خزانه عظیم حرم رسول خدا و ائمه بقیع (علیهمالسلام) یکی دیگر از اعمال شنیع این گروهک بوده است. (لمعات الشهاب فی سیره محمدبن عبدالوهاب، ص۱۰۸) 🍃 @KhanevadehMontazeran 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم : بابا با ای نکه کار هایش زیاد بود و بعضی وقت ها خستگی او را از پا می انداخت,هر بار که کار گران اسلتی بیرون می آوردند,آن ها را می برد و در زمینی که قراذ بود به فضای سبز تبدیل شود,دفن می کرد. می گفت: گناه دارد نمی شود استخوان ها را این ور ,آن ور انداخت. گاهی ما هم که گوشه کنارها بازی می کردیم و به استخوانی بر می خوردیم,بابا را صدا می زدیم.او هم گودالی می کند و به ما می گفت: آهسته بردارید و بیاورید.وقتی ما بی توجه به توصیه اش استخوا را حمل می کردیم ناراحت می شد و می گفت:مثل چماق نیار.اجزای مرده ولو چند سال از مرگش گذشته باشد,حرمت دارد.ما هم بسم الله می گفتیم و صلوات می فرستادیم.اسکلت های کامل را هم با مقوا چند نفری برمی داشتیم.آخر بعضی هایشان دست نزده پودر می شدند یا از یک اسکلت گاه فقط استخوان جمجمه یا لگن سالم مانده بود. دیدن این چیز ها باعث شده بود ما از مرده و اسکلت نترسیم. دلسوزی ها و دقتی که بابا در کارهایش داشت,او را پیش همه عزیز کرده بود.به سلیقه خودش دفترچه ای درست کرده بود,تا به راننده ها رسید بدهد.ولی چون فقط سواد قرآنی داشت و نم توانست بنویسد,برگه های دفترچه اش را ما می نوشتیم.جای شماره ماشین و تریخ تحویل را خالی می گذاشتیم.وقتی که مصالح ساختمانی را از راننده تحویل می گرفت,دو تا از برگه ها را پر می کرد,مهر می زد و امضا می گرفت.یکی را به راننده می داد و دیگری را بزای خودش نگه می داشت. راننده ها آنقدر با بابا صمیمی شده بودند که از شهرهایشان برایش سوغاتی می آوردند.حتی زمانی که بابا سر کار نبود,برای دیدنش به در خانه می آمدند. هر وقت بابا دنبال کارهای دیگر می رفت,علی را جای خودش می گذاشت.بابا به خاطر انضباط خاصی که علی داشت با خیال راحت کارهایش را به او می سپرد و می دانست همان کاری که خودش می خواهد انجام دهد ,علی از عهده اش بر می آید.او هر چه بزرگتر می شد,کار های سخت تری انجام می داد.در کنار بابا بنایی ,لوله کشی و جوشکاری را به تدریج یاد گرفت . وقتی به خاطر جوشکاری با چشم هایی که کاسه خون شده بودند,به خانه می آمد,از درد تا صبح نمی خوابید.زمانی که هجده ساله شدیک استاد کار جوشکاری و بند کشی ساختمان بود.آن زمان خانه ها و ساختمان ها اکثرا یک طبقه بود و و ساختمان بلندی به ان صورت وجود نداشت.جوشکاری ساختمان دو طبقه بیمارستان مهر و درمانگاه سه طبقه بهبهانیان که طرف های بازار صفا بود را علی انجام داد.خیلی وقت ها که من و دا به بازار می رفتیم,علی را بالای داربست ساختمان ها مشغول کار می دیدم.علی عادت داشت همیشه موقع کارپیشانی اش را با دستمال می بشت. نور و گرمایجوشکاری همیشه به چشم هایش صدمه میزد.غروب که می آمد,چشمانش قرمز متورم بودند و از درد ناله می کرد.سیب زمینی قاچ می کرد و روی چشم هایش می گذاشت تا التهاب ان ها از بین برود. ولی دوباره صبح می رفت و کارش را ادامه می داد.غیر از علی ,محسن هم خیلی زحمت می کشید.او که تا قبل از سقوطش از پشت بام شاگرد زرنگی بود.بد از آن اتفاق می گفت:کشش درس خواندن ندارم.ولی بابا وادارش کرد به درسش ادامه دهد.وقتی سال دوم راهنمایی را در چند درس تجدید آمورد,مدرسه را رها کرد و شروع کرد به کار .محسن هم مثل علی در کارش موفق بود.علاقه محسن به بنایی بود و علی به جوشکاری .این دو تا در هر کاری وارد می شدند,با پشتکار و علاقه عجیبی که نشان می دادند,حرفه ای می شدند.علی این سختی ها را به جان می خرید,ولی پولش را می آورد به بابا یا دا می داد.من بار ها دیده بودم وقتی عای پولش را به بابا می دهد,بابا گریه می کنداو را می بوسد و می گوید:بابا این پول را برای خودت خرج کن .من می دونم این زحمتی که تو می کشی برای اینه که باری از روی دوش ما برداری.دستت درد نکنه. ولی همین را هم خودت خرج کن .علی حاضر نمی شد پول را بگیرد.می گفت:نه من برای خودم کار نکردم.می خواهم این پول برای خانه باشد.علی کنار کار کردن ,کلاس کاراتهد و ورزش های رزمی می رفت.کمربند سیاه داشت.توی خانه گاهی اوقات به ما فن می زد و می گفت:بیایید به شما همیاد بدهم.مرتب تمرین خوش نویسی می کرد.طوری که بدون استاد,یک خطاط حرفه ای شده بود.شنا هم که به برکت شط خرمشهر بلد بودند.با این حال علی شنا را به شکل حرفه ای در استخر سازمان چوانان هلال احمر که به شیر و خورشید معروف بود,دنبال می کرد. علی همیشه به خاطر قرائت قرآن و مداحی یا ورزش و خطاطی و .... تشویق نامه می گرفت.دا ذوق می کرد و می گفت:سرت تو هر دیگی پخته شده. کتاب دا/خاطرات سیده زهرا حسینی ادامه دارد....... 📝اجتماع و دورهمی خانواده منتظران ⭕️ارسال فقط با لینک ارسال و کپی برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام بوده و پیگرد الهی دارد.⛔️ http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
هر جمعه عصر به امید وعده‌ای، چشم انتظار به غروب خیره می‌شوم! در رنگ‌های گرم و تند خورشید، طلوع تو را می بینم، و با خود می‌گویم؛ امروز هم گذشت، پس تو کی می‌رسی؟ می‌دانم دل مهربانت با این همه بدی به تنگ آمده، و سخت‌ترین روزها را سپری می‌کنی! اما، ظلم و بیدادی که بی‌امان شده، امان از ما ربوده، گفته‌اند جمعه‌ای خواهد آمد، و بر کالبد بی‌جان زمین خواهی تابید، و روح آزرده مستضعفان را، و بی‌کسی ما را حیات می‌بخشی. آن روز از قلب ستاره‌ها نور و امید می‌تابد، و از دل کسانی که تو را خالصانه و عاجزانه فریاد می‌زنند، و تو را می‌طلبند، عشق به همه‌ی جهان صادر خواهد شد! ای ناجی قلبهای فرسوده، و ای آخرین امید دردمندان خسته، اکنون و در دوره‌ی غیبتت، ما حضورت را حس می‌کنیم، و می‌دانیم به ما نزدیکتر از مایی. اما، اگر بیایی! ظهورت را نیز حس خواهیم کرد، و این بار ما به تو نزدیکترخواهیم بود! بیا!
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
برای امام زمانت که دعا می‌کنی، فرجش را عاشقانه از خداوند تمنا کن! مهم‌تر از کلماتی که به زبان می‌آوری، عشق و شور درونی توست که می‌تواند کارساز باشد! وقتی برای تعجیل در فرج صاحب الزمان دعا می‌کنی، باید حس ناتوانی و فقر ذاتی‌ات در ظهور امام زمان را عمیقا حس کنی، این طور می‌توانی به دعایت بیشتر امیدوار باشی!