🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
💠⚜💠⚜💠⚜💠 ⚠️هیچ کس به من نگفت😔 7⃣2⃣قسمت بیست و هفتم 😔هیچ کس به من نگفت: که احترام شما در رعایت ادب
💠⚜💠⚜💠⚜💠
⚠️هیچ کس به من نگفت😔
8⃣2⃣قسمت بیست و هشتم
😢هیچ کس به من نگفت: که در دوران غیبت کبری، باید از نائبان عام شما، تبعیت کرده و آنها را در امور دینی خویش، مقتدا قرار دهم که فرموده ای👈 «در حوادث جدید که پیش می آید به روایت کنندگان احادیث ما رجوع کنید که حجت ما هستند»
⁉️اما چه فقهائی؟
هر فقیهی که صلاحیت مرجعیت ندارد، بلکه باید مخالف هوای نفس عمل کند، از مولایش☀️ اطاعت محض داشته باشد و در فکر جمع مال و شهرت و مقام نباشد، آری، او باید تبعیت شود که رضایت تو در آن است.🌷
😔هیچ کس به من نگفت و من از همان اوایل تکلیف، بدون تقلید از مرجعی، اعمالم را انجام دادم و حالا باز هم در فکر جبران هستم که گذشته را ببخشی💐 و برای آینده، راهی نورانی جلوی پایم بگسترانی که چه بی نور است راهی که بی حضورت طی شود.
🔹ادامه دارد ...
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده: حسن محمودی
#متن_هیچ_کس_به_من_نگفت 28
#هیچ_کس_به_من_نگفت
💠⚜💠⚜💠⚜💠
︽︽︽︽︽︽︽︽︽
http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_سی_و_پنجم: از ساختمان بیرون آمدم و گوشه ای ایستادم.حیاط بی
بسم الله الرحمن الرحیم
#رمان_دا
#قسمت_سی_و_ششم:
زن حرفم را گوش کرد ولی گریه زاری اش مرا دوباره به حرف آورد.گفتم:خب تو که این طوری می کنی,بچه بیشتر می ترسه.بیشتر بی قراری می کنه.اول خودت رو آروم کن بعد بچه ات رو.
گفت:یه چیزی می گی.جگرم داره می سوزه.هیچ کاری از دستم بر نمی یاد برا بچه بکنم.
نشستم و دستی به صورت دختر بچه کشیدم .دلم می خواست کاری کنم ,آرام شود ولی نمی توانستم.یک دفعه شنیدم مردی پرسید:کجا باید برم خون بدم؟با این حرف او از جا پریدم.توی این شرایط حداقل می توانستم خون بدهم.دنبال مردی که این حرف را زده بود دویدم و پشت سر او وارد اتاق شدم که پر از کمد های بزرگ و ویترین دار فلزی بود.پرستاری هم در حال قیچی کردن چسب و زدن آن ها به لبه ترالی بود.زود تر از آن مرد پرسیدم:من می خوام خون بدم کجا باید برم؟
پرستار سرش را بالا آورد و پرسید:چند سالته؟گفتم:هفده سالم تمام نشده.
گفت:نمی شه ,]نمی تونی خون بدی .از تو خون نمی گیرن.
گفتم :مگه من چمه؟
گفت:سنت زیر هجده ساله.لاغر هم هستی.خون رو از افراد بالای هجده سال می گیرن,تازه اگه وزنشون هم مناسب باشه.
خیلی ناراحت شدم.گفتم:خدایا من همین یه کارو می تونستم انجام بدم که اینم نشد.حالا چی کار کنم.......
فکر کردم بروم خانه و با همفکری بابا کاری بکنم.چون او در جریان غائله خلق عرب به بچه های مسجد خیلی کمک کرده بود.به توصیه او بود که من و لیلا از خانه همسایه ها ملحفه ,بنزین و صابون جمع کردیم.با این تصمیم راهم را کشم تا از بخش خارج شوم.جلوی در یکی از اتاق ها که رسیدم,دیدم پرستاری سرش را بیرون آورد و گفت:آقای ....بگو مسئول سردخانه بیاد.یکی اینجا تموم کرده منتقلش کنه سرد خونه.
این را که گفت:ذهنم رفت سمت شهدا.دویدم توی حیاط.سر و صدای زیادی از سمت سردخانه شنیده می شد.زن ها و مرد های زیادی پشت در سردخانه ایستاده بودند و به سر و روی خودشان می زدند و اسم شهدایشان را صدا می زدند.مردی هم جلوی در ایستاده بود و به مردم اجازه نمی داد داخل سردخانه هجوم ببرند.مدام می گفت:چرا این طور ازدحام می کنید بالاخره همه اینا رو منتقل می کنیم جنت آباد.هر کی می خواد شهیدش رو تحویل بگیره بره اونجا.
با خودم گفتم:بروم ببینم جنت آباد چه خبر است.شاید آنجا بتوانم کاری انجام بدهم .از بیمارستان خارج شده و به سمت فلکه فرمانداری آمدم.سر خیابان ایشستادم و فکر کردم از کدام مسیر به جنت آباد بروم.از خیابان عشایر یا چهل متری.چون خیابان عشایر به بیابان های جاده کمربندی منتهی می شد,صلاح ندانستم از آن مسیر بروم.از کنار خیابان چهل متری پیاده راه افتادم.ماشین ها که می آمدند پر از آدم بود و جایی برای سوار شدن نداشتند.داشتم از کنار فروشگاه مبل مرادی می گذشتم که پیکان سفید رنگی رد شد.دست تکان دادم.نگه داشت.فقط دو مسافر زن سوار بودند.راننده پرسید:کجا می ری؟
گفتم:مستقیم.می خوام برم جنت آباد.
گفت:ماتا دم مسجد جامع می ریم.
گفتم:پس من سر خیابون مسجد پیاده می شم.
تقاطع خیابان انقلاب و چهل متری ,دم گلفروشی محمدی از ماشین پیاده شدم و به راننده پول دادم .قبول نکرد گفت:صلوات بفرست.تشکر کردم و از خیابان اردیبهشت به سمت جنت آباد سرازیر شدم.جنت آباد نزدیک خانه مان بود.بارها به آنجا رفته بودم و چندان از فضای قبرستان و جنازه نمی ترسیدم .یادم افتاد یکبار که با دا و زینب از خانه دایی در محله پارس آون بر می گشتیم]باید از جاده کمربندی و کنار جنت آباد می گذشتیم تا به خانه برسیم.هر چه کنار جاده ایستادیم ,تاکسی گیرمان نیامد.هوا رو به تاریکی می رفت و زینب خسته شده بود نق می زد.ناچار پیاده راه افتادیم.نزدیکی های جنت آباد که رسیدیم برای اینکه راهمان کوتاه تر شود ,گفتم:دا بیا از توی قبرستون میون بر بزنیم.دا گفت: خوب نیست دم غروبی از تو قبرستون رد بشیم اونم وسط هفته.
گفتم:چه اشکالی داره]اینا که اینجا خوابیدن یه روز مثل ما بودن.بعد راهم رو کشیدم و داخل قبرستان شدم.دا هم به ناچار دنبالم آمد. حرف هایی روکه از بچه های کوچه درباره ترسناک بودن قبرستان شنیده بودم را به خاطر می آوردم ولی نمی ترسیدم.
کتاب دا/خاطرات سیده زهرا حسینی
ادامه دارد.......
📝اجتماع و دورهمی خانواده منتظران
⭕️ارسال فقط با لینک
ارسال و کپی برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام بوده و پیگرد الهی دارد.⛔️
📩
http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
♥️🍃
✨پیامبر اکرم (ص) :
🔹خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه يكى از شما به خشم آمد وضو بگيرد.
📚 نهج الفصاحه ص۲۸۶
@khanevadehMontazeran
💠✨
❣حضرت علی(ع):
هر کس چشمش را رها کند
ارامش خود را از دست داده است
هر که پی در پی (به حرام) نگاه کند
پشیمانی اش پیوسته و دنباله دار خواهد بود...
📚جامع الاخبار
@khanevadehMontazeran
تضمین بستن تنگه
به دلیلِ رفتار و گفتار پیشینِ روحانی و شناخت جامعه بین المللی از او، تهدیدِ وی به بستن تنگه هرمز عملا اعتبار بالایی ندارد و در واقع نمیتواند دشمن را وادار به «تغییرِ محاسبات» کند نامه سرلشکر قاسم سلیمانی اعتبار و تضمینِ تهدیدِ «رئیس جمهور ایران» را به دشمن مخابره میکند و عملا باعث تغییر محاسبات دشمن خواهد شد.
@KhanevadehMontazeran
#خانواده_بزرگ_منتظران
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
اگه نخونی 4 ساعت کلاس اقتصاد رو از دست میدی!!!!
روزی روزگاری در روستایی در هند حاج آقای پولداری به روستایی ها اعلام کرد که
به ازای هر میمون۲۰ دلار به آنها پول خواهد داد.
روستایی ها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون، به جنگل رفتند و شروع به
گرفتن میمونها کردند.
حاج آقا هم هزارها میمون به قیمت ۲۰ دلار از آنها خرید، ولی با کم شدن تعداد
میمونها روستاییها دست از تلاش کشیدند..
به همین خاطر حاج آقا ی زرنگ این بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۴۰ دلار
خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی ها فعالیتشان را از سر گرفتند.
پس از مدتی موجودی ها هم کمتر و کمتر شد، تا سرانجام روستاییان دست از کار
کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزار های خود رفتند...
این بار پیشنهاد به ۴۵ دلار رسید و… در نتیجه تعداد میمونها آنقدر کم شد که به
سختی می شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد.
این بار حاج آقا ادعا کرد که به ازای خرید هر میمون 70 دلار خواهد داد، ولی
چون برای کاری باید به شهر می رفت، کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او
میمون ها را بخرد. در نبود حاج آقا شاگرد به روستایی ها گفت: این همه میمون در
قفس وجود دارد! من آنها را به 60 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت حاج
آقا آنها را به 70 دلار به او بفروشید.. روستایی ها که وسوسه شده
بودندپولهایشان را روی هم گذاشتند و تمام میمونها را خریدند.
البته از آن به بعد دیگر کسی نه حاج آقا را دید و نه شاگردش را.. و تنها
روستایی ها ماندند و یک دنیا میمون ...
البته این داستان هیچ ربطی به داستان بانک مرکزی برای پیش فروش سکه طلا و این
جور چیزها ندارد
http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
#خانواده_بزرگ_منتظران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پیام سرلشکر سلیمانی به رییس جمهور:
🔹فرمایشات شما مبنی بر اینکه اگر نفت ایران صادر نشود، تضمینی برای صدور نفت کل منطقه نیست و بیانات ارزشمندی که در موضع ایران نسبت به رژیم صهیونیستی فرمودید، مایه افتخار است.
🔹این همان دکتر روحانی است که شناخت داشتیم و داریم و می بایست باشد.
@KhanevadehMontazeran
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
#خانواده_بزرگ_منتظران
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
تفسیر آیات ۵۹ تا ۶۵ سوره یس توسط استاد قرائتی بشنویم
بسم الله الرحمن الرحیم
1_16315350.mp3
1.99M
🔅قرآن پناه است
🔅 شرح دعای۴۲ صحیفه سجادیه (جمال قرآن)
📚 محمدعلی انصاری
وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ ﴿۶۶﴾
و اگر بخواهيم هر آينه فروغ از ديدگانشان مى گيريم تا در راه [كج] بر هم پيشى جويند ولى [راه راست را] از كجا مى توانند ببينند (۶۶)
وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ ﴿۶۷﴾
و اگر بخواهيم هرآينه ايشان را در جاى خود مسخ مى كنيم [به گونه اى] كه نه بتوانند بروند و نه برگردند (۶۷)
وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ ﴿۶۸﴾
و هر كه را عمر دراز دهيم او را [از نظر] خلقت فروكاسته [و شكسته] گردانيم آيا نمى انديشند (۶۸)
1_16315938.mp3
2.65M
تفسیر آیات ۶۶ تا ۶۸ سوره یس توسط استاد قرائتی بشنویم
#دعای_قرانی
رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قولی (۲۵-۲۹ طه)
پروردگارا، سینه ام گشا
1_16383184
4.29M
داستان شنیدنی شب اول قبر کسی یک بار از دنیا رفت و دوباره زنده شد!
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
همواره این سوال مورد توجه است که سوال و جوابی که در قبر مطرح می شود به چه صورتی است؟ و چه عوامل ی سب
درروایت آمده قبر هر روز فریاد می زند " أنا بیت الغربة أنا بیت الوحشة، أنا بیت الدودة " قبر می گوید من خانه وحشت هستم. قبر برای همه وحشتناک نیست بلکه برای خیلی ها مأنوس ترین جاست. مثلا یک استراحتگاه است البته برای کسی که اعمالش را انجام داده.
در قبر که همان عالم برزخ است حوادثی رخ می دهد که این حوادث در واقع نتیجه و اثر اعمال انسان است. به تعبیر دقیق تر ما می توانیم با کارهایی که انجام می دهیم قبر را نورانی بکنیم ، فشار را برداریم و وحشتی نداشته باشیم.
در روایات داریم که میت را ناگهانی وارد قبر نکنید بلکه نزدیک قبر روی زمین بگذارید تا یک حالت انسی نسبت به آن مکان برایش ایجاد شود. یکی از چیزهایی که باعث این استیناس و از بین رفتن وحشت قبر می شود نماز وحشتی یا نماز لیلة الدفن است که این نماز به دو صورت خوانده می شود
یک صورتش، نماز دو رکعت است که در شبی که مرده دفن شده از سر شب تا آخر شب می توان خواند. و کیفیت آن به این ترتیب است که در یک صورتش در رکعت اول بعد از حمد دوبار سوره «توحید » خوانده می شود و در رکعت دوم هم بعد از حمد ده بار «سوره الهکم التکاثر» بعد از سلام این ذکر خوانده می شود «اللهم صلّ علی محمد و آبعث ثواب ها إلی قبر ذلک المیّت فلان بن فلان. اسم میت را می برند که خدایا ثواب این نماز را برسان به قبر امرده ای که امشب دفن شده.
صورت دوم که مشهورتر هم هست دو رکعت است. در رکعت اول بعد از حمد آیة الکرسی خوانده می شود و در رکعت دوم بعد از حمد ده بار سوره إنا انزلناه بعد از سلام هم باید گفت « اللهم صلّ علی محمد و آبعث ثواب ها إلی قبر ذلک المیّت فلان بن فلان. » این نماز بسیار موثر است هم برای نمازگذار ثواب زیادی دارد هم برای مرده که باعث می شود وحشت و اضطرابی که بر میت وارد می شود در شب اول قبر ا برداشته بشود و از حالت تنگنا و سختی بیرون بیاید. البته برای از بین رفتن وحشت قبر در روایت چیزهای دیگری هم معرفی شده از جمله اگر انسان رکوع نماز را کامل انجام بدهد. وحشتی در قبر او را فرا نمی گیرد و فشار قبر نخواهد داشت.
ذکر شریف " لا إله إلا ... الملک الحق المبین " را اگر در هر روز صد بارخوانده شود یکی از آثارش این است که وحشت قبر از انسان برداشته می شود و باعث توانگری و وسعت رزق می شود، درهای بهشت و درهای خیر به سوی او باز می شود
پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: بر من زیاد صلوات بفرستید " فإنّ الصلاة علیّ نور فی القبر و نور علی الصراط و نور فی الجنة " صلوات بر من فرستادن نوری است در قبر و نوری است بر صراط و نوری است در بهشت. البته معنای نور حیات و هستی است و جایی که نور هست، فشار نیست پس فشار قبر و عذاب ، گرسنگی و تشنگی نیست.
در مورد نماز مخصوصاً نماز شب روایات فراوانی داریم که باعث روشنایی قبر انسان و برداشته شدن عذاب قبر است. خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) وحی کرد که " قم فی ظلمة اللیل " در تاریکی شب بلند شو تا قبر تو را باغی از باغ های بهشت قرار بدهم.
خواندن سوره مبارکه یس یکی دیگر از عوامل تخفیف فشار قبر است. یکی از آثار تلاوت سوره یس این است که اگر انسان مخصوصاً قبل از خوابیدن این سوره را بخواند باعث می شود که وحشت قبر از انسان دفع بشود.
1_16385434.mp3
854.6K
سوال : چه عواملی باعث افزایش فشار قبر می شود ؟