نماز شب
نماز شب از نمازهای مستحب در شریعت اسلام است که بسیار تاکید شده و برای آن پاداشهای بسیاری ذکر گردیده است.نماز شب نمازیست مستحبی که بر پیامبر اسلام واجب بود.
کیفیت نماز شب
نماز شب یازده رکعت است :
هشت رکعت به نیت نماز شب ( چهار نماز دو رکعتی مانند نماز صبح )
دو رکعت به نیت نماز شفع ( بهتر است در رکعت اول آن بعد از حمد، سوره ناس و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره فلق خواند شود)
یک رکعت نماز وتر، طریق نماز و شرح آن به این صورت است که :
بعد از حمد سه بار سوره توحید و یک بار سوره فلق و یک بار سوره ناس را می خوانیم ( می توان یک سوره ی تنها خواند )
بعد از خواندن سوره دست ها را برای قنوت به سوی آسمان بالا می بریم و حاجات خود را از خدا می خواهیم.
آن چه در قنوت مستحب است می گوییم :
برای چهل مومن دعا کنید و بگویید : اللهمَّ اَغْفِر لِفُلانِ؛ پس به جای فلان، اسم آن مومن را بگویید، هم برای مومنینی که در دنیا هستند و هم مومنینی که از دنیا رفته اند.
دعا کردن برای مومنین می تواند به دو صورت ذکر شود :
همه مومنین را مد نظر قرار داده و چنین بگویید : اَللهمَّ اغْفِرْ لِلْمُومِنین وَ الْمُؤمِنات .
یا نام چهل شخص را ببرید.
مستحب است هفتاد بار استغفار کنید و بگویید :
اَستَغفرُالله ربی و اَتوبُ اِلَیه . ( از پروردگار خود طلب آمرزش و مغفرت می کنم و به سوی او بازگشت می نمایم )
مستحب است هفت بار بگویید :
هذا مَقامُ الْعائِذِ بکَ منَ النّار ( این است مقام کسی که از آتش قیامت به تو پناه می برد )
مستحب است سیصد مرتبه بگویید:
اَلْعَفو، و سپس بگویید : ربِّ اغْفِرلی و الرحَمنی و تُبْ عَلَیَّ اِنَّکَ انتَ التَّوّابُ الْغَفورُ الرَّحیم .
نماز شب را می توان بدون سوره یا قنوت و خوابیده، نشسته یا در حال حرکت خواند چون مستحبی است.
اگر وقت تنگ باشد میتوان فقط به شفع و وتر یا وتر تنها اکتفا نمود.
چنانچه مقداری از نماز شب را خوانده باشد و اذان صبح (طلوع فجر) سر رسد می تواند بقیه نماز شب را هم به نیت اداء بخواند.
خواندن دو رکعت نافله صبح از شفع و وتر افضل است.
برای عمل به اعمال مستحبی دیگر در نماز شب به کتب مبسوطه رجوع فرمائید.
وقت نماز شب
وقت نماز شب از نیمه شب شرعی است تا اذان صبح و بهتر است نزدیک اذان صبح خوانده شود.
نماز شب در قرآن
در قرآن در آیه ۷۹ سوره أسراء وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۱۷–۷۹]
و آیه ۶ سوره مزّمل إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا[۷۳–۶] به نماز شب اشاره شده است.
در سوره فجر به نماز شفع و وتر اشاره شده است
#نحوه_خواندن_نماز_شب
مجموعه ی کانال ها ی فعال ما در ایتا👇
@KhanevadehMontazeran
@EnshaAllahKheyreh
@BanovaneMontazer
@SalamateMontazeran
@KoodakeShieh
با ارسال لینک ها خیر کثیر دنیا و ذخیره ی عظیم آخرت برای خودتون داشته باشید
حاجت روا و عاقبت بخیر باشین الهی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
1_21103946.mp3
زمان:
حجم:
1.56M
🎵 میدونی ثواب غذا دادن برای غدیر چقدره؟
کافیه خانمها به همسرانشان اصرار کنند که برای غدیر سفره بندازند..
❤️ نذری عید غدیر نذری محبته...
@KhanevadehMontazeran
#کلیپ_صوتی #غدیر
🌹🍃🌹🍃
۱۳ قانون خوشبختی را به خاطر بسپارید:
قلبتان را از نفرت پاک کنید.
ذهنتان را از نگرانی پاک کنید.
ساده زندگی کنید.
بیشتر ببخشید.
کمتر توقع داشته باشید.
فراوان لبخند بزنید.
فراوان مطالعه کنید.
اندرون از طعام خالی نگه دارید.
صادق و استوار و شکیبا و نرمخو باشید.
با همه چیز با ملایمت برخورد کرده و مدام زمزمه کنید "این نیز بگذرد"
فراوان شاکر خدای رحمان باشید.
ساکت و آرام و خوشبین باشید.
🌹🍃🌹🍃
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
همسرتان را عاشق کنید
۱_ به ظاهر و لباسش توجه کنید( زنها عاشق دیده شدن هستند).
۲_ مرتب و تمیز باشید و به ظاهر خود برسید.
۳_ مرد باشید( بچه ننه نباشید، استقلال مالی و قدرت تصمیم گیری داشته باشید، زنان از اینکه شوهرشان وابسته باشد متنفرند).
۴_ غافلگیری یا به قول امروزی ها " سوپرایز" کنید( زنان شیفته غافلگیر شدن هستند، حتی یک شاخه گل، هدیه کوچک و یا یک پیام عاشقانه).
۵_ بحث و مشاجره نکنید.
۶_ در مهمانی ها متشخص باشید و هوایش را داشته باشید( نگاه محبت آمیز در جمع را فراموش نکنید) .
۷_ مناسبتهای حیاتی را فراموش نکنید.
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
🌹🍃🌹🍃
پشت هر زن خوشبخت:
مردیست که عاشقانه دوستش دارد ،
که روزهای تعطیل زودتر از بانویش بیدار میشود ، نان تازه میخرد و صبحانه را آماده میکند ، برای بیدار کردن همسرش پرده هارا کنار میزند و نور را به مهمانی چهره ی پر آرامشش میبرد ، موهایش را نوازش میکند و می بوسد.
ناهار را در کنارش درست میکند و مدام قربان صدقه ی مهربانی أش میرود ، بعد از شستن ظرف ها به گوشی همسرش که توی اتاق است پیامک میدهد "خانوم زیبایی که دلتان خرید میخواهد و هوس عکاسی کرده اید ، لطفأ لباس هایتان را پوشیده و برای رفتن آماده شوید "
وقتی همسرش می آید و با ذوق در آغوش میگیردش ، میخندد و دست توی دست میروند که خوشبختیشان را با آدم ها تقسیم کنند.
برای همسرش لباس های گلدار انتخاب میکند و توی اتاق پرو با چشمک میگوید "چقدر زیباتر شدی " هردو عاشقانه به هم نگاه میکنند و با دستانی پر از عشق میروند پاتوق همیشگیشان شام میخورند و بعد می آیند خانه.
♥️پشت هر زندگی عاشقانه ای:
مرد موفق
و زن خوشبختیست که
برای عاشق ماندن تمام تلاششان را میکنند
🍃
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
هدایت شده از خانهی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
♥️ یک ملکه هیچگاه بدگویی پادشاهش رادر جمعی که دوست و دشمن هستند،نمیکند حتی اگر مردش خونخوارترین پادشاه جهان باشد
یادتان باشد یک ملکه تا زمانی احترام دارد که پادشاه محترم باشد.
@BanovaneMontazer
@KhanevadehMontazeran
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
💠 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
به زن خود خدمت نكند
مگر صدیق يا شهيد يا مردى كه خداوند خير دنيا و آخرت او را بخواهد.
📚 میزان الحکمه، جلد5، حدیث 8079
@BanovaneMontazer
@KhanevadehMontazeran
هدایت شده از 🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇮🇷
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_هفتاد_و_چهارم: توی ان شلوغی جوان دیروزی را پیدا کردم.ابراه
بسم الله الرحمن الرحیم
#رمان_دا
#قسمت_هفتاد_و_پنجم:
همین طور که به طرف جنت آباد می رفتم،صدای انفجار ها از هر می آمد.به فلکه اردیبهشت که رسیدم،دیدم از رو به رو ،از سمت کشتارگاه چند تا سگ دارند می آیند.مرا که دیدند،آرام شروع کردند به عو عو کردن و به طرف من دویدند.توی صدایشان حالت ترس و التماس بود.فهمیدم قصد حمله ندارند و فقط چون صدای انفجار می شنوند و احساس خطر می کنند,می خواهند پناه بگیرند.حدس زدم توی این شرایط گرسنه و بی پناه مانده اند.وقتی مردم خودشان چیزی پیدا نمی کنند خودشان بخورند,از کجا باید به این ها غذا بدهند.
توی خیابان اردیبهشت که پیچیدم ,آن ها ناله کنان پشت سرم آمدند.از حالت ها و ناله هایشان حس می کردم به من می گویند:ما را هم با خودت ببر .این رفتار سگ ها برایم اشنا بود.به همین خاطر ,می فهمیدم حیوان چه منظوری دارد.به طرفشان برگشتم و گفتم:کجا افتادید دنبال من؟شما رو با خودم کجا ببرم؟ببرم جنت آباد,اونوقت عنکم(دست انداختن و مسخره کردن)کنند و بگویند این بود نیرو هایی که برای کمک می خواستی بیاری.ما که با خود این سگ ها مشکل داریم.تو اینا رو برداشتی آوردی.برید پی کارتان.
هر چه آن ها را چخه کردم و سعی کردم از خودم دورشان کنم,فایده ای نداشت.دست بردار نبودند.می خواستند پا به پای من حرکت کنند.چادرم را به طرفشان می زدم.دست و پایم را با حرکت تند تکان می دادم تا نزدیکم نشوند.در عین عصبانیت ,خنده ام گرفته بود.اگر کسی مرا با این حالت پرش و جهش ببیند,چه فکری می کند؟بالاخره از رو رفتم و گذاشتم تا هر کجا می خواهند دنبالم بیایند.دیدن سگ ها با این حالت ذهنم را به زمستان سال قبل برد.یک روز که از خانه پاپا بر می گشتم,توی محوطه خالی که قرار بودفضای سبز درست شود,چند تا توله سگ دیدم.معلوم بود چند روز بیشتر نیست که از تولدشان ی گذرد.بچه های محل به طرفشان سنگ می زدند یا با پا لگدشان می کردند.توله سگ ها هم مظلومانه ناله ی کردند.توی هم می لولیدند و از دست بچه ها در دل هم پناه می گرفتند.دلم به حالشان سوخت.می دانستم بابا به هیچ عنوان اجازه نگهداری سگ را آن هم توی خانه نمی دهد.توی خانه مهندس بهروزی هم که بودیم از سگ خانه مهندس بدش می آمد.او معتقد بود جایی که سگ باشدملائکه خدا انجا پا نمی گذارند و برکت می رود.به هیچ وجه هم از این اعتقادش کوتاه نمی امد.پشت خانه مان بیابان خالی بود و احتمال رفت و آمد ادم های ناباب از راه پشت بام به داخل خانه ها می رفت.همیشه بابا توصیه می کرد؛پشت بام که می روید حواستان جمع باشد.ما هم می گفتیم:اگر یک سگ آنجا بگذاریم دیگر جای نگرانی نیست.اگر به قول شما آدم نابابی از انجا وارد خانه ما بشود با پارس سگ متوجه می شویم.ولی او می گفت دوست ندارم.
با این همه ان روز که توله سگ ها را دیدم,وقتی به خانه بر گشتم جریان را برای علی تعریف کردم.علی اول مخالفت کرد.ولی وقتی گفتم بچه ها آن ها را اذیت می کنند,رفت بیرون و وقتی برگشت,گفت:زهرا رفتم دیدمشون,کدومشون رو می خوای برداری؟
گفتم: می دونم .یکی شون از همه قشنگ تر بود.دوست دارم اون رو بردارم.
علی به من و منصور گفت:برید یه دونه بیارید.من بابا رو راضی می کنم.
از خوشحالی پر در اوردم.با منصور و لیلا دویدیم سرغ توله ها.وقتی آنجا رسیدیم فقط دو تا از آن ها مانده بود.توله ای که من در نظر داشتم نبود.آن توله سفید بود و چندتا لکه مشکی روی تنش داشت.دور یکی از چشم هایش هم سیاه بود.وقتی دیدم ان توله نیست,به منصور و لیلا گفتم:حالا از این دوتایی که مونده کدوم رو برداریم؟که یکدفعه چندتا پسر بچه گفتند:اینا مال ما اند.
گفتم:از صبح تا حالا اینا اینجا بی صاحب افتادن,حالا مال شما شدن؟من اومدم ببرمشون.
این طوری که گفتم،نرم شدند و گفتند:خاله میشه یکی از اینا رو بدی به ما؟
گفتم:باشه هر کدوم رو می خواید بردارید.
این دو تا مثل هم زرد رنگ بودند.بچه ها یکی از توله ها را برداشتند.
پرسیدم:می خواین باهاش چی کار کنید؟
گفتند:می خوایم ببریم,بزرگش کنیم.
گفتم:نبرید بزنید,بکشیدش.اذیتش نکنید.اون وقت قهر خدا می گیردتون.
گفتند:نه خاله اذیتشون نمی کنیم.
کتاب دا/خاطرات سیده زهرا حسینی
ادامه دارد.......
📝اجتماع و دورهمی خانواده منتظران
⭕️ارسال فقط با لینک
ارسال و کپی برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام بوده و پیگرد الهی دارد.⛔️
📩
http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798