فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکایت مسجد جمکران حقیقت دارد؟(مهم)
🌤جمع #خانواده_های_منتظران☀️
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱
#حکایت مرحوم ميلاني و روضه #حضرت_زينب(س)
يكي از افرادي كه تمام اعمال خود را با اخلاص انجام مي داد، آيت الله سيّد محمّد هادي ميلاني[1] بود. حالت معنوي ايشان زبانزد عام و خاص بوده است.
بنده در دوران جواني با ايشان ارتباط زيادي داشتم و در طول حياتم، فردی همانند ایشان را درك نكردم. ايشان در شهر مقدّس مشهد مشغول تدريس علوم و معارف اسلامي بود. روزي در مشهد خدمت ايشان رسيدم، ايشان به بنده محبّت زيادي داشتند، پس از دقايقي به ايشان گفتم: «اگر اجازه دهيد، از محضر شما مرخّص شوم.» در پاسخ گفت: «به کجا می روی؟» گفتم: «در مسافرخانه اي اتاقي كرايه كردم و شب ها را در آنجا سپري مي كنم.» او گفت: «به مسافرخانه نرو؛ همين جا نزد من بمان و از طرف من به زيارت حضرت امام رضا(ع) برو.» در ادامه گفت: «ميان زائران بومی شهر مقدّس مشهد و زائران غیر بومی، تفاوت هايي وجود دارد؛ زيرا حضرت امام رضا(ع) به زائران بیرونی، عنايات ويژه اي دارد. از طرف من در حرم، زيارت حضرت امام رضا(ع) را بخوان و رو به ضريح مطهر به حضرت بگو: محمد هادي گفت: از پروردگار بخواهيد تا من در حال مسلماني بميرم.» لحظه اي به خود لرزيدم؛ سپس خود را براي زيارت رضوی آماده كردم؛ ايشان مقداري از مسير را براي بدرقة بنده طي كرد و به منزل بازگشت. حقیر نيز به نيابت از ايشان زيارت كرده و تقاضاي او را با حضرت امام رضا(ع) در ميان گذاشتم.
چند سالي از اين واقعه گذشت که بنده در يكي از شهرهاي دوردست، خبر رحلت ايشان را شنيدم. بعد از گذشت چند روز خود را به مشهد رسانده و به خانوادة ايشان تسليت گفتم. و...
@KhanevadehMontazeran
#حکایت
گویند:
دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
درراه با پرودرگار سخن می گفت:
( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند!
ندا آمد که:
تو مبین اندردرختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
#پروین_اعتصامی
☞→ @KhanevadehMontazeran 🏴
#خانواده_منتظران
4_6005771603151947951.mp3
6.16M
▫️اینطور باش تا امام زمان علیه السلام خودش سراغت بیاید...
#حکایت جالبی از اولین روزهای پس از شهادت امام صادق علیهالسلام
📚كافي ج1ص351
🌏☞→ @KhanevadehMontazeran ❄️
᪥ ⃟●═════᪥᪥᪥●⃟ ᪥ ⃟●᪥᪥᪥════●⃟᪥
التماس دعای فرج 🤝.