#تدبیر
هی ازش نپرس دوسم داری؟
باور کن کار بجایی میرسه خودش هم به دوست داشتنت شک میکنه
باهوش باش
تا یه کاری کرد یا حرفی زد بگو
" مطمنم هیچکس به اندازه تو دوسم نداره"
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
🔴 #ایده_توجه_به_همسر
💠 مردها سعی کنید همیشه از #همسرتان سوالات خاصی در مورد کارهای روزمرهای که انجام داده بپرسید تا نشان دهید که به کارهایش #توجه دارید!
💠 مثلا: پیش دکتر رفتی یا نه؟ امروز تونستی لباستو بدوزی یا نه؟ و امثال اینگونه سوالات
💠 یکی از نتایج توجه شما به همسر، #مهربان نگه داشتن او و هدیه دادن #آرامش به اوست.
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
#تغییر_امروز_من
من از امروز تصمیم میگیرم که برای رسیدن به سلامت جسمی و روحی و رفتاری، کار زیر رو به عادت دایمی خودم و خانوادم تبدیل کنم 😍👇
➖➖➖➖➖
از امروز تصمیم میگیرم که "افراط و تفریط" نکنم
دوستان خوبم، وقتی که بحث از افراط و تفریط میشه، خیلی ها فکرشون میره پیش اینکه مثلا اسراف نکنن یا در مال دنیا زیاده خواه نباشن یا هر چیز مرتبط با مسایل مادی و مالی و جسمانی و خوردنی و آشامیدنی ها
ولی میانه روی و نداشتن تعصب افراطی در هر جنبه ای از زندگیمون باید نمود داشته باشه
و مهمترین چیز، میانه روی در تفکر و تعصبات فکری مون هست
ده ها و صدها حدیث و روایت داریم که توصیه کردن میانه روی کنیم و از افراط و تفریط به دور باشیم، و باید حواس مون باشه که بدترین افراط و تفریط ها، در مسایل دینی و اخلاقی مون می تونه باشه
برای نمونه حضرت علی (ع) می فرماید : افراط و تفریط نشانه جهل و نادانی هست.
و ما باید حسابی حواس مون باشه که مبادا با این تفکر که عقل کل هستیم یا خیلی با خدا و مذهبی هستیم و فقط ما مسیر درست الهی شدن رو بلدیم و بقیه هیچی نمیدونن، دچار افراط بشیم
شخصی که در مسیر غیرت و کنترل همسرش دچار افراط میشه و ریز به ریز حرکات ش رو زیر نظر نگه میداره و یک سخن یا دیده شدن سهوی یک تار موی همسرش یا نگاه سهوی شوهرش به یک نامحرم در کوچه خیابان رو به معنی خیانت میدونه، دچار افراط شده و نشانه جهل ش هست
شخصی که فکر می کنه همه چی آلوده هست و هیچ مهمونی دعوت نمی کنه و به هیچ مهمونی نمیره و سه ساعت تو دستشویی یا حموم می مونه و آخرش هم شک داره که پاک شد یا نه، دچار افراط هست
شخصی که فکر می کنه فقط ایرانی ها به بهشت میرن و مابقی دنیا همگی اهل جهنم هستن یا اگه دو تا موسیقی گوش بدی یا لباس رنگ روشن بپوشی دیگه مومن نیستی و از خدا دور شدی، دچار افراط هست
شخصی که همه فکر و ذکر و زندگی ش کسب پول و درآمد از هر روشی اعم از درست یا غلط هست، دچار افراط هست
کسی که صبح تا شب فقط نماز بخونه و بره در یک کنج اعمال عبادی انجام بده و از کار و تلاش و رسیدن به خانواده ش غافل بمونه، دچار افراط هست
کسی که اجازه تفریحات و شادی های سالم رو به خودش و همسرش و فرزندانش نده، دچار افراط هست
کسی که فکر می کنه مومن واقعی و تمام و کمال هست و به دور و بری هاش سخت بگیره و امر و نهی کنه که بیایین به زور من شما رو می خوام مومن کنم و نهی از منکر کنم و مسیر خدا رو نشون ت بدم، دچار افراط هست
و هزاران نمونه دیگر که به وضوح میتونیم در جامعه مون و خودمون ببینیم چه در جنبه افراط و چه جنبه تفریط و تنبلی و بی مسئولیتی و عدم تلاش و همه اینا نشانه جهل و نادانی هستن
و تا زمانی که دچار تعصبات باشیم، به بیراهه خواهیم رفت، حتی اگه این تعصبات در زمینه دین و اسلام و ایمان باشه
جا داره یکبار دیگه مطالعه آیه 62 سوره بقره و آیه 20 سوره آل عمران رو یادآوری کنم.
➖➖➖➖➖
موفقیت شخصی و همسرداری همراه خانواده منتظران💪❤️ 👇
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
👈بودن شما در این کانال، اتفاقی نیست👉
✖️✖️✖️✖️✖️✖️
دوستان خودتون رو هم به جمع مون دعوت کنین
#هردو_بخوانیم
❌رنجشهای کهنه را از نو زنده نکنید. مسائلی که قبلا شما را رنجانده است و به اندازه کافی در مورد آن مشاجره داشتهاید را مجددا مطرح نکنید.
❌رجوع به گذشته برای یافتن شاهد همیشه در زندگیهای مشترک ایجاد اشکال نموده است و باعث تیرگی روابط میگردد.
موفقیت شخصی و همسرداری همراه خانواده منتظران💪❤️ 👇
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
🔸 در مدتی که در این دنیا هستید، به معنای واقعی کلمه زندگی کنید.
---> "زندگی كنيد" <---
هر چیزی را تجربه کنید، مراقب خودتان و دوستانتان باشید.
خوش بگذرانید، دیوانگی کنید، عجیب باشید، بیرون از خانه بروید، تلاش کنید و شکست بخورید.
چون به هر حال این اتفاق میافتد پس بهتر است حتی از شکست هم لذت ببرید. موقعیت یادگیری از شکست هایتان را از دستت ندهید. دلیل مسئله را پیدا کنید و از بین ببریدش.
سعی نکنید کامل باشید! اصلا ، اصلا..!
فقط سعی کنید یک نمونه عالی باشید از انسانیت.
""يک انسانِ خوشبخت""
👤 آنتونی رابینز
موفقیت شخصی و همسرداری همراه خانواده منتظران💪❤️ 👇
@KoodakeShieh
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
#زندگی_یعنی
✅شنیدن عبارت «دوستت دارم» برای فرزندت خصوصا وقتی روی دو زانو می نشینی و خودت را هم قد فرزندت می کنی و چشم در چشمش می گویی...
یعنی من هستم ..خیالت راحت …
و یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و آسوده تر می خوابد.
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
1_30179730.mp3
8.78M
📍مهم، توجه فرمایید📍
🔉 فایل صوتی| توصیه ها و دستوراتی برای استفاده هرچه بیشتر از راهپیمایی اربعین حسینی(ع)
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_صد_و_چهل_شش: وسایلم را جمع کردم و بلند شدم.وقتی که بیرون آ
بسم الله الرحمن الرحیم
#رمان_دا
#قسمت_صد_و_چهل_هفت:
به عقب برگشت.مرا دید و جواب سلامم را داد.گفتم:ببخشید,اون مردهای مسلحی رو که می گفتید,تونستید هماهنگ کنید؟
به حالت شرمندگی سر کج کرد و گفت:نه,موفق نشدم.به هر کس گفتم حاضر نشد بیاد اونجا.بچه ها می گن مهم تر از هر کاری جنگیدن با بعثی های عراقیه.ما نیرومون رو باید بذاریم اونجا.هر چند بعضی ها هم دل و جرأت کار غسالخونه و جنت آباد رو ندارن.
گفتم: پس حالا به من حق می دید.حالا فهمیدین من برای چی اونجا می مونم؟!
گفت:آره.من خودم وضعیت جنت آباد رو شنیده بودم.می گفتن آب نیست,کفن نیست.منتهی ندیده بودم.
وقتی دیدم اسلحه و مهمات جا به جا می کند,از حرفش هم شرمنده است,فرصت را غنیمت شمردم و گفتم:حالا که نیرو نمی یاد اونجا ,حداقل برای جنت آباد اسلحه بدید.
گفت:اسلحه برای چی می خوای؟
گفتم:خودتون گفتید امنیت نیست.خسته شدیم اینقدر طرف سگ ها سنگ پرانی کردیم.وقتی اسلحه باشد با یه تیر می شه همه سگ ها رو فراری بدیم.
مکثی کرد و از بین تعداد اسلحه های محدودی که آنجا بود,ام _یکی را برداشت و دستم داد.نارنجک هم بین وسایلشان دیدم,گفتم:چندتا هم از اینا بدید.
گفت:اینا رو می خوای چی کار؟
گفتم:می خوام پرت کنم وسط گله سگ ها.نمی دونم شاید اگه عراقی ها ,منافقین,شاید هم خلقی ها بهمون حمله کردن,بتونیم از خودمون دفاع کنیم.تازه من می خوام برم خط.
نارنجکی برداشت و به طرف گرفت.اصرار کردم یکی دیگر هم رویش گذاشت.خوشحال شدم.توی دلم گفتم:خدایا شکرت.اسلحه جور شد.حالا باید یه جوری خودم رو به خط برسونم.
مریم که دید اسلحه گرفتم,گفت:پارتی بازی شد ها؟ما اینجا به هر کسی اسلحه نمی دیم.
به مریم خندیدم و رفتم روی کیسه های لباس که توی حیاط ریخته بودند.تکیه کردم.نارنجک ها را توی جیب هایم گذاشتم و با اسلحه ور رفتم.می دانستم اسلحه به درد بخوری نیست.آنقدر توی انبار مانده که کارایی اش را از دست داده.ولی با این حال خیلی ها همین را هم نداشتند.همان موقع از در مسجد_دری که به خیابان فخر رازی باز می شد_روحانی جوانی وارد مسجد شد.به نظرم آدم عجیبی آمد.عبایش دور کمرش افتاده,لبه آن را روی دستش انداخته بود.عینکش هم توی نور آفتاب چنان تیره شده بود که اولش فکر کردم نابیناست.با چند نفری که همراهش بودند,جلوتر آمدند و به حرف زدن ایستادند.حالا که توی سایه ایستاده بود,بهتر می توانستم او را ببینم.چشم هایش از پشت عینک به خوبی معلوم بود.نگاه تیز و نافذش آدم را یاذ عقاب می انداخت.از صورت آفتاب سوخته اش که به تیرگی می زد,حدس زدم باید کشاورز باشد.احساس کردم رنجی توی چهره اش هست.رنج یک آدم زحمتکش.آدم هایی که همراه او بودند معلوم بود خرمشهری نیستند.چند نفرشان ژیله بافتنی به تن داشتند.انگار از نقطه سردسیری آمده بودند.توی حرف هایی که جسته و گریخته از آنان می شنیدم,اثری از ناامیدی نبود.درباره خطوط درگیری حرف می زدند و اوضاع را تحلیل می کردند.
ادامه دارد...
رمان دا/خاطرات سیده زهرا حسینی
خاطره نگار/سیده اعظم حسینی
⭕️ارسال و کپی,برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام است.⛔️
📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798