با ی خانوم تازه دوست شده بودم.
بعد دعوتش کردم خونم بعد داشتیم تو پذیرایی در مورد شوهرامون صحبت میکردیم منم گفتم وااااااااااااای شوهر من ک فرشته است هیچ وقت صداشو روم بلند نمیکنه حتی اگ ی ماه هم غذا درست نکنم جیکش در نمیاد و... همون لحظه شوهرش میاد خونه میره تو آشپزخونه«آشپزخونه جلوی در بود و تو پذیرایی دیده نمی شد»خلاصه میبینه زنش غذا درست نکرده یک داد و هواری راه می ندازه.داد میزنه بازم ک غذا درست نکردی مرده شور این زندگی رو ببرن.پدرسگ ی بار شد ی غذا درست کنی. دوستم میگه منم از خجالت سرخ شدم🤦♀🤦♀😂😂😂
#سوتی_خانمانه 😁🖐
🤭 @razmovafajh
سوتی های خانمانه
خاطره ی من مربوط میشه به پنج سال پیش. نازایی داشتم برام عکس رنگی نوشتن.
جوابشرو اوردم به دکتر متخصص زنان نشون بدم.خانم دکتر عکس رو دراورد و نگاه کرد.گفت بسم الله این چیه چرا اینجوریه رحمت😳😳😳
منم نگاکردم ببینم چه جوریه😕😕
نگوکه اشتباهی عکسی که شوهرم از لثه ش گرفته بود روبرده بودم.😅😅
خانم دکتر فکرکرده بود رحمم دندون دراورده.🤣🤣
من از خنده روده برشدم خانم دکتر به زور خودش رو کنترل کرده بود که من خجالت نکشم🤪🤪🤪🤣🤣🤣
#سوتی_خانمانه😁🖐
🤣 @Khanmaneh
دختر خالم میگه یروز سوارتاکسی داشته برمیگشته خونه ..تاکسی داشته میرسیده به مقصد،اینم توفکرخودش بوده یهو به راننده میگه آفرییین ،
همینجا نگهدار پیاده میشم😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
#سوتی_خانمانه 😝
🤭 @Khanmaneh
مامانم وقتی ابتدایی بوده بهشون میگن با رحمت جمله بسازید
مینویسه ، خدا من را رحمت کرده است😐🤣
خودش😎👌
معلم😐
دانش آموزا🤣🤣
#سوتی_خانمانه 😁🖐
🤣
من و نامزدم دانشجو بودیم سواز اتوبوس شدیم گفت دوتا ایسگاه دیه باید پیاده شم بعد اتوبوس اومد سوار شدیم قسمت خانوما بودم اتوبوس واستاد پیاده شد منم پیاده شدم اینجورییی 😳😳😳توچرا پیاده شدیییی😐😳 منم گفتم خودت گفتی دوتا ایسگاه بعد تازشم خدافظی نکردی باهام اون هاج و واج یهو اتوبوسم رفت گفت پوله اتوبوسو دادی ؟ گفتم نه از پرنسس که پول نمیگیرن گفت واااااای مامان کجایییی ببینی چه عروسه خنگی نصیبت شده انقد خندیییییییییییییید 😂
#سوتی_خانمانه 😁🖐
🤭 @razmovafajh
چند روز پیش مهمون داشتیم از شهرستان میومدن منم داشتم چایی میگرفتم جلو دایی بابام یهو گفت ماشالا ماشالا چه بزرگشدی دختر
منم هول شدم گفتم مرسی چشاتون بزرگ میبینه☺️🤦♀
بعد اونم داشت چایی برمیداشت دستش خشک شد رو هوا منم بدون اینکه وایسم قند برداره سریع رفتم به زنش چایی دادم🤦🏻♀️😂😂😂یه سکوت بدی هم شده بود تا ۵دیقه🤦🏻♀️😂😂
تا دایی بابام گفت حالا دخترم یه دوتا قند برا ما بیار ببینیم بزرگ شدی واقعا یا نه😂😂😂😂😑😑
#سوتی_خانمانه 😁🖐
🤭 @Khanmaneh
دهه شصت کلاس اول بودم
اون موقع چون اولین بارم بود کیف خریده بودم زنگ تفریح که شد ترسیدم بذارم تو کلاس بدزدنش انداختم رو کولم و بردم حیاط وقتی برگشتیم تو کلاس یادم نبود کیفم رو دوشمه ،دیدم کیفم رو میزم نیست وزدم زیر گریه رفتم پیش معلممون و بهش گفتم که کیفم نیست وچون قبلش با یکی از هم کلاسیام دعوا کرده بودم گفتم اون برداشته معلممونم منو نگاه کردو گفت مگه کیفت اونی نیست که پشتته منم دیدم خیلی ضایع شدم گفتم ببخشید.
من😢😢😱🙊
معلم😐😐😳
همکلاسیم😬😦😮
بقیه بچه ها😂😂
#سوتی_خانمانه 😁🖐
🤭 @Khanmaneh
چه سوتیای باحالی میذارید ممنونم از همه ⚘️
رفتم دانشگاه محل تحصیلم که تاییدیه تحصیلیمو بگیرم رفتم طبقه بالا دیدم در اتاق مسئول امور دانشجویی بسته است یه نگاه انداختم انتهای سالن دیدم خانم مسئول دارن میرن انتهای سالن و بعدازاینکه منو دیدن برگشتن به سمت اتاقشون،بعداز سلام و احوالپرسی گفتم ببخشید حتما داشتین میرفتین برا استراحت و من نذاشتم،بنده خدایه نیشخند زد 😒و گفت اونجا سرویس بهداشتیه😅اینقد خجالت کشیدم که نمیدونستم چطوری درستش کنم😁🙈
فقط گفتم ای وای یادم رفته بود ببخشید
😅😅😅
#سوتی_خانمانه 😁🖐
🤣 @Khanmaneh
یکبار با مادر شوهرم در مورد مامانم حرف میزدیم! من گفتم خیلی مامان شجاع و قوی دارم خیلی مهربونو دلسوزه بعد واقعا نفهمیدم واقعا نفهمیدم چی شد که گفتم ولی من اصلا به مامانم نرفتم مثل شما لوس و ضعیف و ترسوام 😐😐😐
تا یک روز خودمو تو اتاق حبس کردم به کار زشتم فکر کردم
#سوتی_خانمانه 😁🖐
🤭 @Khanmaneh خانمانه
بعد آشنایی با همسرم قرار شد بریم آزمایش خون بدیم.ما خونه مون روستا بود باید میرفتم شهر،من و مامان و داداشم بودیم اونم با پدر و مادرش بود.بعد از این که آزمایش دادیم همسرم اصرار میکرد بریم خونه داییم ما هم تشکر کردیم ولی نرفتیم
بعد من خواستم به دوستم پیام بدم که نامزدم اصرار کرد بریم خونه داییم ما نرفتیم به نظرت اشکالی داره؟بریم خونه داییش یا نه؟نگو رفتم همین پیامو اشتباهی برا همسرم فرستادم😂😂 اونم جواب داد اشکال نداره برو خونه داییش 😂😂😂
اینقدر از دست خودم عصبانی بودم که نگو هر لحظه یه سوتی میدادم😂😂😂
#سوتی_خانمانه 😁🖐
🤣 @Khanmaneh