#عالی و بی نظیر هست
حتما بخونید❎
داستان حمّال تبریزی🍃🌺
فرد بیسوادی درتبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی گذرانده بود تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود ، برای آنکه نفسی تازه کند ، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند. صدایی توجه اش را جلب می کند ؛ می بیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا می کند که ورجه وروجه نکن ، می افتی ، در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر می خورد و به پایین پرت می شود. مادر جیغی می کشد و مردم خیره می مانند ، حمال پیر با لهجه ترکی فریاد می زند «ساخلیان ساخلار»، یعنی « نگهدارنده نگه می دارد » کودک میان آسمان و زمین معلق می ماند ، پیرمرد نزدیک می شود ، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل می دهد.
جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی می پرسد : یکی می گوید تو امام زمانی ، دیگری می گوید حضرت خضر است ، کسانی هم می گویند جادوگری بلد است و سحر کرده.
حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد ، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کند ، به آرامی و خونسردی می گوید : ” خیر ، من نه امام زمانم ، نه حضرت خضر و نه جادوگر ، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار می شناسید ، من کار خارق العاده ای نکردم ، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود ، من اطاعت کردم ، یکبار من از خدا خواستم ، او اجابت کرد.
او می فرمود: (حق کسی را نخوردم به کسی ستم نکردم دروغ نگفتم دزدی نکردم و…) حالا بعد از یک عمر اطاعت یک چیز از خداوند خواستم که به لطف خود خواسته ام (معلق ماندن بچه در هوا) اجابت شد.
این داستان درس بزرگی است برای همه خصوصا آنهایی که با چند کلاس سواد و کاغذ پاره ای به نام مدرک چی و چی و لباسی خاص و پست و منصبی فکر می کنند کسی هستند . عزتمند و آبرمند درگاه خدا کسی است که اهل طاعت او باشد در هر لباس و هرمکان و شغل و منصبی .
اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَ صِدْقَ النِّيَّةِ وَ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ
خداوندا توفیق اطاعت و بندگی و دوری از گناه و درستی نیت و شناخت آنچه حرمتش لازم است روزیمان کن
آمین یا ربّ العالمین
#درد_دل_با_امام_زمان
🤲•أللّٰهُمَ عَجِّل لِوَلیِکَ الْفَرَج•🤲
@Khatm133
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
#قصه های قرآن
#داستان عبرتانگيز مكافات باغداران و توبه آنان
در قرآن، در سوره قلم از آيه 16 تا 33، ماجراى سوختن باغى پربار بر اثر صاعقه مرگبار آسمانى سخن به ميان آمده، كه به عنوان مكافات عمل صاحبان باغ بود، از اين رو كه از دادن حق تهىدستان، خوددارى كردند، به اين مناسبت نظر شما را به اين داستان با استفاده از روايات و گفتار مفسران جلب مىكنيم:
در زمانهاى گذشته، قبل از اسلام، در سرزمين يمن، در حدود چهار فرسخى شهر صنعا، روستايى به نام صروان (يا: ضروان) وجود داشت، در اين روستا يك باغ بسيار عالى و پردرخت داراى ميوه، و محصولات غذايى وجود داشت، صاحب اين باغ جوانمردى سخاوتمند و خداشناس بود، و به قدرى به فقراء و نيازمندان توجه داشت، كه از محصول آن باغ به اندازه نياز خود بر مىداشت و بقيه را در بين نيازمندان تقسيم مىكرد(1024) نيازمندان همواره دعاگوى او بودند، و آن باغ سال به سال رونق بيشترى داشت، و مستمندان عادت كرده بودند كه در فصل چيدن محصول، به آن باغ بروند، و حق خود را از صاحبش بگيرند، صاحب باغ نيز با كمال خوشرويى دست خالىِ آنها را پر مىكرد.
اين مرد ربانى گهگاه كه فرصت به دست مىآمد، فرزندان خود را به گرد خود جمع مىكرد، و به آنها پند و اندرز مىداد و سفارشهاى شايستهاى مىكرد، به ويژه در مورد نيازمندان، سفارش زيادترى مىنمود كه: براى كسب رضاى خدا حتماً به آنها توجه كنيد و از محصول باغ و كشتزار به آنها به قدر نيازشان بدهيد. حتى در آخر عمر با وصيت خود، بيشتر تأكيد كرد كه مبادا مستمندان را محروم كنيد.
اما افسوس كه آنها گوش شنوا نداشتند، و غرور و غفلت، آنها را از شنيدن و عمل كردن به نصيحتهاى مهرانگيز پدر باز مىداشت.
بس وصيت كرد و تخم وعظ كاشت چون زمينشان شوريده بُد سودى نداشت
گر چه ناصح را بود صد داعيه بنده را ادنى ببايد واعيه(1025)
سرانجام اجل اين مرد خدا سر رسيد و از دنيا رفت، باغ به دست فرزندان او افتاد.
آن هانصيحتهاى پدر را به باد فراموشى سپردند، حتى با يكديگر هم سوگند شدند كه محصول باغ را براى خود ضبط كنند و چيزى به نيازمندان ندهند و به هم مىگفتند: ما عيالوار هستيم، و محصول باغ و كشتزار بايد براى هزينه زندگى خودمان باشد، به قدرى در اين تصميمشان جدى بودند كه حتى اءن شاء الله نگفتند.
هنگامى كه فصل چيدن محصول فرا رسيد، با هم پيمان بستند كه صبح زود دور از انظار نيازمندان ميوههاى باغ را بچينند.(1026)
نيازمندان طبق معمول عصرِ پدر آنها، به باغ سر مىزدند، به اميد آن كه حق آنها داده شود، ولى محروم بر مىگشتند.
خداوند بر آن باغداران بخيل و دنياپرست و مغرور غضب كرد، نيمههاى شب صاعقهاى مرگبار را به سوى آن باغ فرستاد، آن صاعقه چنان درختان آن باغ را سوزانيد كه آن باغ سرسبز و خرم را همچون شب سياه ظلمانى كرد، و چيزى از آن باغ، جز مشتى خاكستر باقى نماند.(1027)
باغداران از همه جا بى خبر، صبح زود همديگر را صدا زدند و براى چيدن محصول به سوى باغ روانه شدند، در مسير راه آهسته به همديگر مىگفتند: مواظب باشيد كه امروز حتى يك نفر فقير به طرف باغ نيايد. وقتى كه به باغ رسيدند، مشتى زغال و خاكستر ديدند، همه چيز را دگرگون شده يافتند، به قدرى كه گيج شدند و باور نمىكردند و گفتند: ما راه را گم كردهايم.
سپس گفتند: همه چيز از دست ما رفته و ما به طور كلى محروم شدهايم.
يكى از برادران كه از همه عاقلتر بود به آنها گفت: آيا من به شما نگفتم كه تسبيح خدا كنيد. آنها كه باد غرورشان خالى شده بود به تسبيح خدا پرداختند و خود را ظالم و مقصر خواندند و همديگر را سرزنش مىكردند و فرياد مىزدند: اى واى بر ما كه طغيانگر بوديم(1028) به گفته مولانا در مثنوى:
قصهى اصحاب ضروان خواندهاى پس چرا در حيلهجويى ماندهاي
حيله ميكردند كزدمنيش چند كه برند از روزى درويش چند
خفيه ميگفتند سرها آن بدان تا نبايد كه خدا در يابد آن(1029)
سرانجام به كيفر حيله و نيرنگ خود رسيدند و به مكافات سخت گرفتار شدند.
از مكافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو زجو
ولى اين عذاب ناگهانى، باغداران را آن چنان تكان داد كه عبرت گرفتند به خصوص با نصيحت يكى از برادران كه عاقلتر بود آنها از خواب غفلت بيدار شدند و توبه كردند، و دل به خدا بستند و گفتند: اميدواريم كه خداوند بهتر از آن باغ را به ما عنايت فرمايد.(1030)
از عبدالله بن مسعود نقل شده كه: وقتى آنها توبه حقيقى كردند، و خداوند صداقت آنها را دانست، باغ سرسبز و خرمى به نام حَيَوان (زنده و پرنشاط) به آنها عطا كرد كه درختان بسيار پربار با ميوههاى بسيار عالى داشت، به طورى كه دانه های
خوشههاى انگور آن باغ، آن قدر بزرگ و چشمگير بود كه نظير آن را كسى نديده بود(1031) آرى:
غرق گنه نااميد مشو زدرگاه ما كه عفو كردن بود در همه دم كار ما
بنده شرمنده تو خالق بخشنده من بيا بهشتت دهم مرو تو در نار ما
توبه شكستى بيا هر آن چه هستى بيا اميدوارى بجوى ز نام غفار ما
در دل شب خيز و ريز قطره اشكى زچشم كه دوست دارم كند گريه گنه كار ما
خواهم اگر بگذرم از همه عاصيان كيست كه چون و چرا كند زدرگاه ما
📚پی نوشتها
1024 - اقتباس از مجمع البيان، ج 10، ص 336.
1025 - ديوان مثنوى به خطر ميرخانى، ص 460.
1026 - قلم، 17 و 18.
1027 - فَاَصبَحَت كَالصَّرِيم؛ آن باغ همچون باغ سياه ظلمانى شد. (قلم، 20)
1028 - قلم، 22 تا 31.
1029 - ديوان مثنوى به خط ميرخانى، ص 213 (دفتر سوم).
1030 - قلم، 32.
1031 - مجمع البيان، ج 10، ص 337.
@Khatm133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نیایش_شبانه 💫🕊💫
خدای خوبم 🤲🌹🍃
شکر که امروز هم گذشت ،
در کنار نگاه مهربانت ،
در کشاکش لحظههای روزگار
حضورت مایه ی آرامش است ❤️
و برای ما همین هست که دل به تو سپردهایم و میدانیم ما را به جایی میبری
که بهترین است برایمان 💐
الهی 🤲🌹🍃
تحملمان را افزون کن و یاریمان کن؛
تا دلهایمان را خالی کنیم
از هرچه بدون عشق توست ❤️
خدای خوبم 🤲🌹🍃
فردایی سراسر مهر و عشق
برایمان بساز تا پرشویم ازعشق بی پایانت
و عشق بیفروزیم در دلهای بندگانت🌹
آمیـــن یا رَبَّ 🤲
بیاید از خدا بخواهیم ✨❤️
از نور و گرمای عشقش ✨❤️
همه ما را سیراب کند ✨
تا با هم قدری مهربانتر باشیم ❤️
شب بخیر همراهان همیشگی 🌹🤲🌹
#پایان_فعالیت_امروز
#شبتون_مهدوی
🌺🌹🌺
@Khatm133
🌸به نام او که
💫رحمان و رحیم است
🌸به احسان
💫عادت وخُلقِ کریم است
🌸بارالها
💫امروزمان را مثل هر روز،
🌸با نام و یادت آغاز میکنیم؛
💫مـا را به عطای خـود
🌸از دیـگران بی نیاز گردان...
💫الهی به امید تو 💐
#صبحتون_مهدوی
@Khatm133
سلام حضرت مهدی جان❣️
سلام عزیز دلم امام زمانم❣️
سلام ای همه هَستیَم، تمام دلم
سلام ای که به نامت،سرشته آب و گلم
سلام حضرت دل❤️بر، بیا و رحمی کن
به پاسخے بنوازی تو قلب مشتعلم
امام خوب زمانم هر کجا هستید
با هزاران عشق و ارادت سلام
السّلامُ عَلَيْكَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْک یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
☀️روزت بخیر حضرت آرامش دلم❤️
اللهم عجل لولیک الفرج بحق عمه جان زینب سلام الله علیها
#صبحت_بخیر_آقا
@Khatm133
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
#التماس_دعا
🌻|| •°
@Khatm133