#دقایقی_با_شهدا🥀
شهیدان حسین نوروزی و حسین نوروزی ، دو رفیقی که دوستیشان با دعوا آغاز شد ...
فرمانده ماجرای دوستی این دو شهید همنام را ایگونه تعریف می کند :
نام و فامیل هر دوی این شهدا حسین نوروزی، یکی از اهالی بازار تجریش و دیگری ساکن محلهی حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) شهر ری بود. اولین روزی که حسین بچه شمیران آمد در واحد اطلاعات عملیات با حسین بچهی شهر ری درگیر شد. حسین اهل شمیران مادرزادی نوک زبانی صحبت میکرد، حسین اهل شهر ری هم به علت اینکه در جبهه، تیر دو زمانه در دهانش خورده و کامش را از بین برده بود با لکنت و توی دماغی حرف میزد.
در احوالپرسی اول هر دو خیال کردند دیگری دارد مسخرهاش میکند، بعد از مشاجره لفظی که بین آنها پیش آمد با هم درگیر شدند. تا من رسیدم به مقر که همسنگر تازه وارد، یعنی حسین شمیرانی را به بچهها معرفی کنم دیدم وسایلش را برداشته است و دارد میرود.
گفتم: کجا میروی؟
گفت: «هنوز اینجا نیامدهام مرا مسخره میکنند!»
گفتم: چه کسی تو را مسخره میکند؟
گفت : همین آقا.
تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است، هر دو نفرشان را بغل گرفتم و صورتشان را بوسیدم، بعد از اینکه سوء تفاهم بین آنها برطرف شد، هر دونفرشان همدیگر را در آغوش گرفتند و بوسیدند و از آنجا بود که رفاقتشان شروع شد.
هر وقت نامهای به دستشان میرسید اشتباهی نامههای یکدیگر را باز میکردند. خیلی زود با هم رفیق شدند، آن دو مثل دو تا گم شده بودند که تازه یکدیگر را پیدا کردهاند، هر دو نفر مشتاق شهادت و برای رفتن به منطقه درگیری و دعوا داشتند. از نماز شبشان غافل نبودند و زیارت عاشورای صبحشان ترک نمیشد.
یک روز متوجه شدم با وجود برنامهای که نوشته بودند، برای خادمی چادرها زودتر از دیگران بلند میشوند و ظرفهای غذا را جمع میکنند و مشغول شستن ظرفها میشوند. در عملیات کربلای 1 که شهر مهران آزاد شد فهمیدم هر دونفرشان نذر کردهاند تا زمان شهادت در خدمت کردن به رفقای رزمنده خود در واحد اطلاعات عملیات از یکدیگر سبقت بگیرند.
حسین اهل محله حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) خیلی چابک بود. برای کنترل رفت و آمد دشمن در جزیره امالرصاص در گمرک خرمشهر دکل دیدهبانی داشتیم، چون دیدگاه مخفی بود و در تیررس دشمن قرار داشت باید از تاریکی صبح بچهها میرفتند و تا غروب چشم از دشمن بر نمیداشتند. حسین داوطلب شد که یک روز کامل بالای دکل بماند.
هر دو نفرشان دوست داشتند جزو تیم غواصی باشند، در دوره آموزشی غواصی سد دز و کارون از یکدیگر سبقت گرفتند و شرکت کردند.
روزی بچههای قرارگاه نجف برای مهار پل خرمشهر آبادان درخواست کمک کردند، من به همراه شهید سعید مرادی و حسین نوروزی به کنار پل شکسته خرمشهر رفتیم و قرار شد سعید مردای قلاب بکسل را زیر آب به پل وصل کند، چندین بار زیر آب رفت اما موفق نشد، حسین نوروزی اهل شمیران گفت: من میرم در آب و کار را تمام میکنم.
حسین تازه مجروحیتش خوب شده بود، هوا به شدت سرد بود و لباس غواصی هم نداشت. لباسهایش را درآورد و فقط فین غواصی را به پا کرد و داخل آب شیرجه زد، در اولین وارد شدنش به آب سیم بکسل را مهار و از آب بیرون آمد با خوشحالی گفت: دیدی میتوانم غواص خوبی باشم.
در عملیات والفجر 8 در برگشت از جزیره امالرصاص در قایق بهشدت مجروح شد، در آن ایام حال و هوای حسین اهل شهر ری در فراق رفیقش دیدنی بود.
حسین نوروزی اهل شمیران در 11 شهریورماه سال 1365 در عملیات کربلای 2 در قلههای حاج عمران پرکشید و چند ماه بعد هم حسین نوروزی بچه شهر ری در روز 30 دیماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 از شلمچه راهی بهشت شد.
پیکر حسین نوروزی اهل شمیران در گلزار شهدای چیذر در خاک آرام گرفت و حسین نوروزی بچه محله حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها.
روحشان شاد ...
🌹 #طرح_روزانه_انس_با_قرآن🌹
👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عجل الله )، هدیه به روح امام و شهدا و جمیع رفتگان و آمرزش گناهان و شفاے مریضان
#حج_335
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#متن_ترجمه #صفحه_335 سوره مبارکه #حج
#سوره_22
#جزء_17
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
335-haj-ar.mp3
3.39M
#ترتیل #صفحه_335 سوره مبارکه #حج
#سوره_22
#جزء_17
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
335-haj-ta-1.mp3
5.39M
#صوت_تفسیر #صفحه_335 سوره مبارکه #حج بخش اول
#سوره_22
#جزء_17
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
335-haj-ta-2.mp3
3.2M
#صوت_تفسیر #صفحه_335 سوره مبارکه #حج بخش دوم
#سوره_22
#جزء_17
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
هدایت شده از m.Faraji
─┅•═༅❁💠﷽💠❁༅═•┅─
سهم مطالعه #نهج_البلاغه ( #روز_هشتاد_وپنجم)
🗓 سه شنبه 7 بهمن 1399
📜 نامه 30 تا 29🔻
💎اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ💎
🌷ثواب نهج البلاغه خوانی تقدیم به
«شهید سید محمدرضا دستواره»
─┅•═༅𖣔✾💠✾𖣔༅═•┅─
📜📜📜🌿🌹﷽🌹🌿📜📜📜
📜نامه به معاويه
🔹پند و هشدار به معاويه
♦️نسبت به آنچه در اختيار داری از خدا بترس، و در حقوق الهی كه بر تو واجب است انديشه كن، و به شناخت چيزی همت كن كه در ناآگاهی آن معذور نخواهی بود، همانا اطاعت خدا، نشانه های آشكار، و راه های روشن. و راهی ميانه و هميشه گشوده، و پايانی دلپسند دارد كه زيركان به آن راه يابند، و فاسدان از آن به انحراف روند، كسی كه از دين سر باز زند، از حق رويگردان شده، و در وادی حيرت سرگردان خواهد شد، كه خدا نعمت خود را از او گرفته، و بلاهايش را بر او نازل می كند، معاويه اينك به خود آی ، و به خود بپرداز! زيرا خداوند راه و سرانجام امور تو را روشن كرده است. اما تو همچنان به سوی زيانكاری، و جايگاه كفر ورزی، حركت می كنی، خواسته های دل تو را به بديها كشانده، و در پرتگاه گمراهی قرار داده است، و تو را در هلاكت انداخته، و راه های نجات را بر روی تو بسته است.
📜 #نهج_البلاغه ، #نامه30
📜📜📜🌿🌹﷽🌹🌿📜📜📜
📜نامه به مردم بصره در سال ٣٨ هجری آنگاه که معاویه قصد توطئه در بصره را داشت
🔹هشدار به مردم بصره
♦️شما از پيمان شكستن، و دشمنی آشكارا با من آگاهيد، با اين همه جرم شما را عفو كردم، و شمشير از فراريان برداشتم ، و استقبال كنندگان را پذيرفتم، و از گناه شما چشم پوشيدم، اگر هم اكنون كارهای ناروا، و انديشه های نابخردانه، شما را به مخالفت و دشمنی با من بكشاند، سپاه من آماده، و پا در ركابند. و اگر مرا به حركت دوباره مجبور كنيد، حمله ای بر شما روا دارم كه جنگ جمل در برابر آن بسيار كوچك باشد، با اينكه به ارزش های فرمانبردارانتان آگاهم، و حق نصيحت كنندگان شما را می شناسم، و هرگز به جای شخص متهمی، انسان نيكوكاری را نخواهم گرفت ، و هرگز پيمان وفاداران را نخواهم شكست.
📜 #نهج_البلاغه ، #نامه29
📜📜📜 🌿🌴☀️🌴🌿 📜📜📜
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#نجوایمهدوی
⚘در هوای دیدنت
فرزند پاک فاطمه
هر سحر با بغض خود
یک لحظه خلوت می کنیم
سوز این دل را فقط
با گریه سامان می دهیم
در سجاده مان هم
گوش به زنگ
یک ندایی از توایم⚘
#شببخیرمولایمن
#اللهمعجللولیکالفرج
#شبتونمهدوی
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
هدایت شده از m.Faraji
─┅•═༅❁🏴﷽🏴❁༅═•┅─
سهم مطالعه #نهج_البلاغه ( #روز_هشتاد_وششم)
🗓 چهارشنبه 8 بهمن 1399
📜 نامه ۲۸ از بند ۱ تا بند ۳🔻
💎اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ💎
🌷ثواب نهج البلاغه خوانی تقدیم به
حضرت ام البنین (علیها السلام) و چهار فرزند شهیدش در کربلا
─┅•═༅𖣔✾🏴✾𖣔༅═•┅─
📜📜📜🌿🌹﷽🌹🌿📜📜📜
📜جواب نامه معاويه، که یکی از نیکوترین نامه های امام (علیه السلام)است که پس از جنگ جمل در سال٣٦ هجری نوشته اند
1⃣ افشای ادعاهای دروغين معاويه
♦️پس از ياد خدا و درود! نامه شما رسيد، كه در آن نوشتيد، خداوند محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را برای دينش برگزيد، و با يارانش او را تاييد كرد، راستی روزگار چه چيزهای شگفتی از تو بر ما آشكار كرده است! تو می خواهی ما را از آن چه خداوند به ما عنايت فرمود، آگاه كنی؟ و از نعمت وجود پيامبر باخبرمان سازی؟ داستان تو كسی را ماند كه خرما به سرزمين پرخرمای (هجر) برد. يا استاد خود را به مسابقه دعوت كند، و پنداشتی كه برترين انسانها در اسلام فلان كس، و فلان شخص است؟ چيزی را آورده ای كه اگر اثبات شود هيچ ارتباطی به تو ندارد، و اگر دروغ هم باشد به تو مربوط نمی شود، تو را با انسانهای برتر و غير برتر، سياستمدار و غير سياستمدار چه كار است؟ اسيران آزاده و فرزندشان را چه رسد به تشخیص امتيازات ميان مهاجران نخستين، و ترتيب درجات، و شناسایی منزلت و مقام آنان! هرگز! خود را در چيزی قرار می دهی كه از آن بيگانه ای، حال كار بدينجا كشيد كه محكوم حاكم باشد؟ ای مرد چرا بر سر جايت نمی نشينی؟ و كوتاهی كردن هايت را به ياد نمی آوری ؟ و به منزلت عقب مانده ات باز نمی گردی؟ برتری ضعيفان، و پيروزی پيروزمندان در اسلام با تو چه ارتباطی دارد؟ تو همواره در بيابان گمراهی سرگردان، و از راه راست روی گردانی.!.
2⃣ فضائل بنی هاشم
♦️آيا نمی بينی؟ (آنچه می گويم براي آگاهاندن تو نيست، بلكه برای ياداوری نعمتهای خدا می گويم)، جمعی از مهاجر و انصار در راه خدا به شهادت رسيدند؟ و هر كدام دارای فضيلتی بودند؟ اما آنگاه كه شهيد ما (حمزه) شربت شهادت نوشيد، او را سيدالشهداء خواندند، و پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در نماز بر پيكر او بجای پنج تكبير، هفتاد تكبير گفت، آيا نمی بينی؟ گروهی كه دستشان در جهاد قطع شد، و هر كدام فضيلتی داشتند، اما چون بر يكي از ما ضربتی وارد شد و دستش قطع گرديد، طيارش خواندند؟ كه با دو بال در آسمان بهشت پرواز می كند! و اگر خدا نهی نمی فرمود كه مرد خود را بستايد، فضائل فراوانی را برمی شمردم، كه دلهای آگاه مومنان آن را شناخته، و گوشهاي شنوندگان با آن آشناست
3⃣ فضائل بنی هاشم و رسوایی بنی اميه
♦️معاويه! دست از اين ادعاها بردار، كه تيرت به خطا رفته است، همانا ما، دست پرورده و ساخته پروردگار خويشيم، و مردم تربيت شدگان و پرورده های مايند، اينكه با شما طرح خويشاوندی ريختم. ما از طایفه شما همسر گرفتيم، و شما از طايفه ما همسر انتخاب كرديد، و برابر با شما رفتار كرديم، عزت گذشته، و فضيلت پيشين را از ما باز نمی دارد، شما چگونه با ما برابريد كه پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از ماست، و دروغگوی رسوا از شما، حمزه شير خدا (اسدالله) از ماست، و ابوسفيان، (اسدالاحلاف) از شما، دو سيد جوانان اهل بهشت از ما، و كودكان در آتش افكنده شده از شما، و بهترين زنان جهان از ما، و زن هيزم كش دوزخيان از شما، از ما اين همه فضيلتها و از شما آن همه رسواييهاست. اسلام ما را همه شنيده، و شرافت ما را همه ديده اند، و كتاب خدا برای ما فراهم آورد آنچه را به ما نرسيد ه كه خدای سبحان فرمود: (خويشاوندان، بعضی سزاوارترند بر بعض ديگر در كتاب خدا.) و خدای سبحان فرمود: (شايسته ترين مردم به ابراهيم كسانی هستند كه از او پيروی دارند، و اين پيامبر و آنان كه ايمان آوردند و خدا ولی مومنان است.) پس ما يك بار به خاطر خويشاوندی با پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و بار ديگر به خاطر اطاعت از خدا، به خلافت سزاوارتريم، و آنگاه كه مهاجرين در روز سقيفه با انصار گفتگو و اختلاف داشتند، تنها با ذكر خويشاوندی با پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) بر آنان پيروز گرديدند، اگر اين دليل برتری است پس حق با ماست نه با شما، و اگر دليل ديگری داشتند ادعای انصار بجای خود باقی است، معاويه تو پنداری كه بر تمام خلفا حسد ورزيده ام؟ و بر همه آنها شورانده ام؟ اگر چنين شده باشد جنايتی بر تو نرفته كه از تو عذرخواهی كنم....
📜 #نهج_البلاغه، #نامه28
📜📜📜 🌿🌴☀️🌴🌿 📜📜📜
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#دقایقی_با_شهدا🥀
پدر و پسر شهید گردان حمزه عمو درویش و قاسم یاراحمدی ...
عمودرویش پیرمردی حدود ۸۵ ساله بود که همیشه به نیروهای کم سن و سال روحیه می داد. همرزم و فرزند رشیدش، قاسم . عمو درویش در پدافند عملیات بیت المقدس ۴ به درجه رفیع شهادت نائل شد.
اما قاسم ...
همرزمش می گوید :
فردای عملیات بیت المقدس ۴ (منطقه دربندیخان عراق) اکثر ارکان گردان حمزه زخمی شده بودند و بعضیها رو فرستاده بودند عقب. اگر اشتباه نکنم طرفهای ظهر بود حدود ساعت ۱۱ دیدم برادر حسین گلستانی زیر بغل شهید قاسم یاراحمد و گرفته و بزور داره میاره عقب. سریع خودم را به آنها رسوندم و کمک برادر گلستانی کردم و دو نفره قاسم را آوردیم لب دریاچه تا با قایق به عقب بره. یه ترکش از سمت راست خورده بود توی شکمش. ما هی زور میزدیم که ببریمش عقب، اون هم زور میزد که نره … زور ما غلبه کرد.
یادمه هی به بردار گلستانی التماس میکرد که نره. میگفت هیچکی نمونده تو را بخدا منو نفرستید. میتونم بمانم. اما قایق آمد و ما او را توی قایق گذاشتیم و فرستادیم عقب.
این صحنه هیچ وقت از یادم نمیره ...
آخرین بار که قاسم آمد مرخصی، دخترش تازه متولد شده بود. به همین خاطر قرار گذاشته بودیم بر خلاف معمول ، ده روز در شهر بمانیم. اما یکی دو بیشتر از مرخصی نگذشته بود که قاسم زنگ خانه ی مرا زد و گفت: «مهدی! می خوام برگردم جبهه!»
گفتم: «بی خیال قاسم! تو که تازه بچهات به دنیا اومده!»
گفت: «مهدی! دخترم خیلی شیرین و دوست داشتنیه. میترسم اون قدر وابستهاش بشم که دیگه نتونم برگردم جبهه، پس بهتره کمتر بمونم.»
اصرار من فایده ای نکرد و برگشتیم جبهه. مدتی بعد از بازگشتمان به منطقه، عملیات «بیت المقدس ۴ » در منطقه «سد دربندی خان» شروع شد. چند روز بعد در پدافندی همان عملیات، روی تپه «المهدی» ، قاسم به سمت پایین تپه «المهدی» رفت تا نیروهای «گردان عمار» را به بالای تپه هدایت کند و «گردان حمزه» محور پدافندی را به «گردان» عمار تحویل بدهد.
تاخیر قاسم دلم را شور انداخته بود که از پایین تپه بی سیم زدند و گفتند قاسم هنوز نرسیده است. من و اکبر طیبی معطل نکردیم. در همان مسیری که قاسم در آن حرکت کرده بود شروع کردیم به دویدن. زیاد جلو نرفتیم که پیدایش کردیم. ترکش خمپاره خورده بود به سرش و در حالت سجده به شهادت رسیده بود...