🖋 #فرهنگ_نوشت:
💠💠💠💠
تا در جمعی نشستی سریع 2 تا اصطلاحی که در یک کتاب خوانده ای را به رخ دیگران نکش😐😐
هرکه علمش بیش تر شد ...سڪوتش بیش تر !
#زندگی_رازیبابسازیم_وازلحظاتمان_لذت_ببریم. 😇☆▪☆
•┈••✾•🍃💠🍃•✾•┈•
@Khoodneviss
•┈••✾•🍃💠🍃•✾•┈•
💠💠💠💠
با ترس هایت زندگی نکن❌
یک انسان جسور همیشه جذابتر از یک انسان ترسو است👌...
جسارت💪 انجام کار های جدید رو داشته باش...
هر کار جدید برای تو یک امتیاز محسوب میشه..
✅یا باعث کشف استعداد و رسیدن به موفقیتهای جدید میشه..
یا یک تجربه شجاعانه در یک موقعیت فوق العاده برای توست...پس لذت شجاعت رو از خودت دریغ نکن..
#پیش_به_سوی_موفقیت
#باما_بروز_باشید✍
•┈••✾•🍃🌸🍃•✾•┈•
@Khoodneviss
•┈••✾•🍃🌸🍃•✾•┈•
خودنویس
❤️🍃 🍃❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃 #خاطره «تو فقط بخند» #حوراومحمدحسین قسمت 4⃣
❤️🍃
🍃❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃
#خاطره
«تو فقط بخند»
#حوراومحمدحسین
قسمت5⃣
در اتاق زده میشود
_بفرمایید .
در باز میشود و قامت رعنای کمیل در چهارچوب در نمایان . کمیل برادر بزرگتر من بود و 21 سالش بود . از نظر اخلاقی دنبال کسی مثل داداش کمیل بودم .
یک پسر خوش اخلاق ، مودب ، خنده رو ، شوخ ، البته در مواقع خاص جدی و اخمو .
با لبخند رو به کمیل میگویم : جانم داداش ، کارم داری ؟
کمیل با مهربانی میگوید : میشه بیام تو ؟ مزاحم که نیستم ؟ با روی گشاده میگویم : اختیار داری برادر .
همیشه برای کمیل وقت داشتم . کمیل کنارم روی تخت مینشیند و میگوید : حوراء من بنیامین و میشناسم ، پسر خیلی خوبیه . از نظر دین و اخلاق اون چیزی هست که لیاقت تو رو داشته باشه . من نمیدونم مشکل تو تیپش هست یا سنش . اما هر دوش مشکل بزرگی نیست . تیپش که گاهی تیشرت میپوشه ، معمولا آستین بلند میپوشه . اتفاقا تیپ جلفی نداره عزیزدلم .
خودم هم میدانستم تیپش جلف نیست و همان تیپی است که محمدحسین میزند . فقط میخواستم مخالفت کنم ، برای چی ؟ برای کی ؟
به خودم نهیب میزدم مگه یادت رفته اون روز چطور باهات برخورد کرد ؟
اون اگر یه درصد دوستت داشته باشه هیچ وقت جلو دوستاش اینطوری سنگ روی یخت نمیکنه .
با صدای کمیل به خودم می آیم ، میپرسد : حواست پیش من نیست ، حوراء من احساس میکنم تو مشکلی با بنیامین نداری . فک میکنم دلت یه جای دیگهست .
از این حرف کاملا مستقیم کمیل گر میگیرم . با مِن و مِن میگویم :
_نه داداش این چه حرفیه .
کمیل میگوید : با من راحت باش حوراء ، من برادرتم هرچی بشه تکیه گاهتم و نمیزارم آبروت بره . الانم میخوام بهترین تصمیم رو بگیری . من نگران خوشبختی و آیندهی توام .
از این حد نگرانی کمیل قلبم لبریز از محبت میشود . همیشه محبت های مستقیم و غیر مستقیمش باعث شده از هر جنس مذکری بی نیاز باشم .
با اطمینان میگویم : نه قربونت بشم ، هیچ خبر دیگهای نیس ، البته دلم گیر یه پسر هست .
کمیل با چشمانی گشاد شده نگاهم میکند که میگویم : تنها جنس مذکر زندگی من تویی داداش . مگه با مهربونیات گذاشتی من احساس کمبود کنم ؟
کمیل لبخند شیرینی میزند و دستش را میگذارد پشت سرم ، سرم را جلو میبرد و بوسهای روی پیشانیام میکارد . سپس میگوید : میدونم خواهرم عاقل تر از این حرفهاست . به حرف هام فک کن . انتخاب با خودته دورت بگردم . کسی نمیتونه تو رو مجبور کنه . منم پشت هر انتخابی که بکنی هستم .
❣مدتی هست که درگیر سوالی شدهام
تــــــ❤ــــــو چه داری که من اینگونه هوایی شدهام❣
#ادامه_دارد
#ارسالیازبنتالزهرا
(نکته: در خاطرات اسامی تغییر داده می شن، لطف کنید محاوره ای بنویسید که خوندنش راحت باشه ممنون از خاطرات زیباتون😍)
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
@Khoodneviss
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
🍎🍃قسمت اول خاطره ی زیبا و پرطرفدار:
♡علی و زهرا♡🌺
https://eitaa.com/Khoodneviss/158
خاطره پایان انتظار
https://eitaa.com/Khoodneviss/375
🍃اجازه دهید کلماتتان
🍃باعث قوت قلب دیگران شود
🍃اعمالتان
🍃زنجیرهای گره خورده دیگران را
🍃باز كند و
🍃محبت شما نمایشی از
🍃محبت خالق مهربان باشد..
👩👩👧👦دوستان برای آرامش خودمون مهربون باشیم☺️☺️
و بدونیم که🔰🔰🔰
زبان نرم😇
کلید سختترین قفلهاست..🗝
#پیش_به_سوی_آرامش
#باما_بروز_باشید✍
•┈••✾•🍃🌸🍃•✾•┈•
@Khoodneviss
•┈••✾•🍃🌸🍃•✾•┈•
🖋 #فرهنگ_نوشت:
💠💠💠💠
#ترویج_فرهنگ_کتابخوانی
میدونیدکتاب خواندن، استرس را کاهش میدهد؟؟؟ !📚
📝طبق تحقیقات پژوهشگران ثابت شده است که کتاب خواندن به میزان 68 درصد استرس را کاهش می دهد که این مقدار کاهش استرس، از گوش دادن به موزیک، بازیهای کامپیوتری یا پیاده روی هم بیشتر است.🚶♀💻🎼🎧
📌📎می شه از تاثیرآرام بخشیه کتاب خواندن در درمان بسیاری از بیماری های روحی و جسمی بهره برد.😇
#زندگی_رازیبابسازیم_وازلحظاتمان_لذت_ببریم😇☆▪☆
•┈••✾•🍃💠🍃•✾•┈•
@Khoodneviss
•┈••✾•🍃💠🍃•✾•┈•
در مقابل تغییراتی که خداوند
در مسیرت قرار میدهد؛
به جای مقاومت تسلیم باش! 😇
بگذار زندگی نه بر خلاف تو،
که همراهت جاری شود...✨
نگران نباش که، «زندگیام زیر و رو میشود...!»
از کجا میدانی زیر زندگیات ،
بهتر از روی آن نباشد...؟!
#پیش_به_سوی_آرامش
💫#شبتون_خدایی💫
✨🌟⭐️
•┈••✾•🍃🌸🍃•✾•┈•
@Khoodneviss
•┈••✾•🍃🌸🍃•✾•┈•
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃💚
🍃💚🍃💚
💚🍃💚
🍃💚
💚
#داستانهای_کوتاه📖
#رفتگرمحل
اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار اورمیه در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم . چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود ؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است . نزدیکتر رفتم ، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود کنجکاوم شد ، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است !
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی ؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت
ادامه دادم ، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی ؟ رفتگر همیشگی چرا نیست ؟ شما رو چه به این کارا ؟ جارو رو بدین به من ، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم. زن رفتگر محله ، مریض شده بود ؛ بهش مرخصی نمی دادن میگفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم ؛ رفته بود پیش شهردار ، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.
اشک تو چشمام حلقه زد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن ، رفتگر آن روز محله ما، شهردار ارومیه بود...
💚🍃💚🍃💚🍃💚
@Khoodneviss
🍃💚🍃💚🍃💚🍃