eitaa logo
⁦خِیــٰـالِ وَصـْــلْ⁦⁦✨
582 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
13 فایل
خـِیــٰـال وَصـْـلِ تُـو جـانَم بِه رَقـْصْ مـی‌آرَد ... عـٰاشقـانـه‌های آرامـ، عـٰارفانـه‌های آتشینــ، عـٰاقـلانـه‌های منطقیــ ... 🔰 استفاده از مطالب کانال به هر شکلی، آزاد است. مدیر: @khoshkhyal ناشناس: https://daigo.ir/secret/8219445767
مشاهده در ایتا
دانلود
عصر بارونی، زیارت شاه‌عبدالعظیم، مسافری آشنا، زنده‌شدن خاطرات و بقیه ماجرا... پشت‌ِ رُل‌ ساعت‌ حدودا پنج، شاید پنج‌ونیم داشتم یک‌ عصر بر‌می‌گشتم از‌ عبدالعظیم از همان بن‌بستِ باران‌خورده پیچیدم به چپ از کنارت ردشدم آرام؛ گفتی: مستقیم زل زدی در آینه، اما مرا نشناختی این منم که روزگارم کرده با پیری، گریم رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم بخت بد برنامه موضوعش تغزّل بود و عشق گفت مجری بعدِ بسم الله الرحمن الرحیم یک غزل می‌خوانم از یک شاعر خوب و جوان خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم سعیِ من‌ در سربه زیری، بی‌گُمان بی‌فایده است تا تو بوی زلف‌ها را می‌فرستی با نسیم شیشه را پایین کشیدی، رند بودی از نخست زیر لب گفتی خوشم می‌آید از شعر فخیم موج را تغییر دادم این میان، گفتی به طنز با تشکر از شما، راننده‌ی خوب و فهیم گفتم: آخِر، شعر تلخی بود؛ با یک پوزخند گفتی: اصلا شعر می‌فهمید؟؛ گفتم: بگذریم ✍ ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl