درست وسط اسفند ماه و تقریبا اواسط دهه شصت، من که از همان ابتدا احساس کردم ته تغاری خدا و خیلی خاص هستم😎، به دنیا آمدم.
در تابستانهای دوران نوجوانی تمام کلاسهای هنری آن زمان را شرکت کردم و دبیر ادبیات دوران راهنمایی، تاکید کرد که اگر نوشتن را جدی بگیرم، نویسنده خوبی میشوم.☺️
سال ۸۳ کنار اسمم دانشجو آمد و ۴ سال ریاضی محض خواندم.
سال ۸۸ کنار اسمم معلم آمد و آموزگار پایه های چهارم و پنجم و ششم شدم، و سال ۹۳ کاملا سنتی ازدواج کردم.
وقتی ۲۴اُم اولین ماه بهار سال ۹۷ پشت اسمم مامان آمد و شدم مامان پروینِ علیرضا کوچولو، تمام دنیا برای من بود.
به عشق پسرم از کار دست کشیدم. تمام اولینهای علیرضا در آغوش خودم اتفاق افتاد و با عشق در دفتری با تاریخ، ثبت کردهام و همچنان ثبت میکنم و این برایم از هر شغل و کاری لذتبخشتر بوده و هست.
محمدحسینم درست به فاصله ۲ سال و ۹ ماه، در ۲۴اُم اولین ماه زمستان سال ۹۹، افتخار برادر بزرگتر شدن را نصیب علیرضای کوچکِ من کرد.😅
تمام اولینهای او هم در آغوش خودم بود و در دفتری جداگانه ثبت شده و میشود.
بعد از به دنیا آمدن محمدحسین، وقتم برکت پیدا کرد و توانستم انواع کلاسهای مجازی شرکت کنم. از مربیگری چرتکه گرفته تا تریکو بافی و نقاشی و خطاطی و قصهنویسی و تسهیلگری کودک.
قطعا هر مادری چالشهایی در تربیت و زندگی دارد.
من این چالشها را با روایت های مادری و مطالب همسرانه و مطالب سریالی و صوتهای #جمعه_دوست_داشتنی ، که محصول فکر و خاطره نویسی و خلاقیت و تحقیق و مطالعه است، در کانال کیدیو و با امضای ✍مامانِ اسفند ماهی😉 با شما به اشتراک میگذارم. 🥰