eitaa logo
کوچه‌شهدا -!'🇵🇸
192 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
63 فایل
'بسم‌الرب‌العشق' دلتنگی حد و مرز ندارد هر جایِ دنیا هم که باشی تو را به سمت خود میکشاند و زمینت میزند‌ و چه زمینی بهتر از مزار شُهدا...🫀🌿 -اینجا،کمی‌برای‌رفع‌دلتنگی‌ها(: کانال رو به دوستانتون معرفی کنین👀 کپی؟حلالت‌(:🤍 ارتباط با ادمین @nazerdoost
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا گاهی اوقات که از کاری ناراحت می شدیم و یا مشکلی داشتیم با عصبانیت برخورد می کردیم اما آقای دهقان صبر می کرد و می گذاشت حرفهایمان را بزنیم بعد با خنده می گفت: این که جای ناراحتی ندارد، کار شما را هم انجام می دهم، اما کارهای دیگری هم هست که اولویتش کمتر از کار شما نیست ولی چشم، کار شما را هم ..... هیچ وقت نشد که کا ر ما به موقع انجام نشود. یکی، دوبار با ناراحتی پیش آقای دهقان و شهید علیپور رفتم اما اینها به قدری با صفا و بزرگوار بودند که مرا نشاندند و گفتند: حالا بنشین یک چایی بخور، بعد صحبت می کنیم، ما برای همین کارها اینجا آمده ایم، جای ناراحتی ندارد، هر کاری باشد انجام می دهیم. شهید محمدجمعه‌ دهقان‌ منبع: اطلاعات دريافتي از كنگره سرداران و 32000 شهيد استانهاي خراسان بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 کپی با ذکر یک سلام بر آقا امام (؏) آزاد است.
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا عقیده قلبیاش این بود كه تا اذن خدا نباشد، برگی از درخت نمیافتد. ما و دیگر دوستان وقتی جایی، مخصوصا بیرون از تهران میرفتیم خیلی مراقب امنیت دکتر بودیم. تأكید داشت كه اینقدر سخت نگیرید. می‌گفت ما همه وسیله‌ایم و كاری نمیتوانیم بكنیم. اگر مقدر الهی باشد، مطمئن باشید هیچكسی نمیتواند جلواش را بگیرد. )محمدشاهی؛ راننده و محافظ شهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص3 بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 کپی با ذکر یک سلام بر آقا امام (؏) آزاد است.
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا از خواهران می خواهم که حجابشان را حتما نگه دارند و گوش به این تبلیغ های ابرجنایتکاران شرق و غرب راجع به انواع مد لباس و غیره ندهند که انجام این کارها عقوبت بد و ناگواری برای خود و جامعه به همراه خواهد داشت. شهید عباس صحرایی کاورکلم کتاب گزیده موضوعی وصیتنامه شهدا جلد دوم ص70 بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 کپی با ذکر یک سلام بر آقا امام (؏) آزاد است
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا هفت هشت سال بود كه با هم بودیم، ولی هیچ وقت ندیده بودم كه او از مسأله‌ای عصبانی شود. گفتم:« علیاكبر! چرا هیچ وقت عصبانی نمیشی؟». گفت:« پسرجان! صبر خوبه، صبر داشته باش تا خدا باهات باشه. ». شهید علی‌اکبر ابراهیمی منبع: فرهنگنامه شهدای سمنان، جلد 1، ص 30 بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 کپی با ذکر یک سلام بر آقا امام (؏) آزاد است.
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا زنی با بچه های یتیمش در خانه شان را زد. از صبح تا ظهر درِ خانه ی هر کس را زده بود، کسی کمکش نکرده بود. آن ها خودشان دو تا نان بیش تر نداشتند. با بچه ها شش نفر می شدند. یکی از نان ها را به زن فقیر دادند. بعد هم، دور هم یک نان دیگر را قسمت کردند و خوردند. با لقمه ی حلال این خانه بود که قربانعلی بزرگ شد. کتاب این عمار، شهید قربانعلی عرب، ص20 بـ وقتـ شهدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 کپی با ذکر یک سلام بر آقا امام (؏) آزاد است.
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا داشت براي اولين‌بار به جبهه مي‌رفت. خیلی نگرانش بودم، چون فقط شانزده سال داشت. ‌گفتم:«داداش‌جان! جلوي تير و فشنگ نري.». ‌گفت:«يعني برم كنار كه تیر و گلوله به ديگري بخوره؟». هر دو ‌خندیدیم. شهید سید محمدرضا احمد پناهی منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص173 بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 کپی با ذکر یک سلام بر آقا امام (؏) آزاد است.
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا از صبح تا شب مادرم دلشوره داشت. خواب دیده بود. .. .. . می گفت «نشسته بودم توی مسجد امام، توی بازار، همراه پدر ناصر. بلند شدم وضو بگیرم. یک پرنده ی سفید قشنگ آمد، نشست روی درخت بالای سرم. من که وضو می گرفتم، نگاهم می کرد. زل زده بود به من. بی اختیار دستم رفت روی قلبم. بهش گفتم تو آزادی، برو. پرنده ی سفید که پر زد و رفت، از خواب پریدم. » .. .. . صبح فرداش اخبار اعلام کرد داداش ناصر شهید شده. مادر قبلا به بابا گفته بود. بعد از دیدن خواب به پدرم گفته بود که ناصر شهید شده. همه می دانستیم که دیر یا زود، همچه خبری را باید بشنویم. خودش هم می دانست. قبل از ازدواجش به من می گفت «آبجی! اگه می خوای برای من زن پیدا کنی، بهش بگو که من خیلی موندنی نیستم. » یادگاران، جلد 14 کتاب شهید ناصر کاظمی، ص 96 بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 کپی با ذکر یک سلام بر آقا امام (؏) آزاد است.
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا زمانی که بعضی مغازه دارها جنس ها را احتکار می کردند. من رفتم و برای فرزند کوچکم احمد از داروخانه 2 قوطی شیر خشک گرفتم. همسرم گفت: تو چرا 2 تا گرفتی ؟ باید یکدانه می گرفتی تا یکی دیگرش را کسی دیگر برای بچه اش بگیرد. نباید این کار را می کردی. دوتا شیر گرفتی که به یک نفر دیگر شیر نرسد ؟ خوب دیگران هم بچه کوچک دارند. آدم نباید خودش را تنها ببیند باید دیگران را هم ببیند. شهید محمد بهرامیه‌ منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 کپی با ذکر یک سلام بر آقا امام (؏) آزاد است.
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا شب تا صبح نخوابید. نماز می خواند. دعا می کرد. گریه می کرد. می گفت« من شهید می شم. » گفتم « مصطفی. این حرف ها رو بگذار کنار. بگیر بخواب نصفه شبی. » گفت « نه. به جان خودم شهید می شم. می دونم وقتش رسیده. » ول کن نبود. چشم هایش سرخ شده بود. گریه اش بند نیم آمد. صبح موقع رفتن، گفت «چند وقت دیگه عروسیه. باید قول بدی می آی. » گفتم « این همه گریه و زاری می کنی، می گی می خوام شهید بشم. دیگه زن گرفتنت چیه؟» گفت« خانمم سیده. می خواهم « به حضرت زهرا محرم باشم. شاید به صورتم نگاه کند. » یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 85 بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 کپی با ذکر یک سلام بر آقا امام (؏) آزاد است.