چنـد خـط روضـه 😭💔
قلم برداشتم حیدر بهم ریخت
نوشتم کربلامادر بهم ریخت
همین اول چه کردم چه نوشتم
که گویاحال پیغمبر بهم ریخت
خدایابردلم آرامشی ده
بگویم حال یک خواهربهم ریخت
کمی دیرآمدی چیزی نمانده
تمام پیکراکبربه هم ریخت
صدای خنده ی کوفی چوآمد
عزیزفاطمه دیگربه هم ریخت
عمودآهن وفرق ابالفضل
که فرقش چون سرحیدربه هم ریخت
کنارعلقمه قدت کمان شد
چرا،چون چشم آب آوربه هم ریخت
چونوزادی لباس رزم،تن کرد
به یکباره همه لشکربهم ریخت
توگرم صحبتی باخلق نامرد
که ناگه حنجراصغربهم ریخت
چنان زینب صدازدواحسینا
زمین وآسمان یکسر بهم ریخت
به روی سینه ات بنشسته دشمن
به دستش خنجرومادربه هم ریخت
به زیرثم مرکب،من چه گویم
که جسم سبط پیغمبر به هم ریخت
الاای ساربان آهسته بی رحم
که انگشتان آن بی سر به هم ریخت
به راه کوفه وشام بلایت
تمام شوکت دلبر به هم ریخت
چنان بادست سنگین ضربه میزد
که گوش وصورت دختر به هم ریخت
نوشتم ذره ای ازداغ عظما
نوشتم کربلا مادر به هم ریخت
بدهکارحسین(علیه السلام )
مهدی منصوری
#اللّٰهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّكَٱلْفَرَجَ
#صلۍاللهعلیڪیااباعبداللهالحسین