eitaa logo
کانال کمیل ۷
40 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2هزار ویدیو
293 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زیباست متن👌👌👌 ✨شیخے میگفت روایت است ڪه خداوند روزے به حضرت موسے فرمود: ✨برو بدترين بنده مرا بياور .. موسے رفت يكے از گناهكارهاے درجه يك و را پيدا كرد و وقتے ميخواست با خود ببرد،گفت نكند يك موقع اين آدم توبه كرده باشد ومن فكر كنم كه اين بنده ے گناهكار ميباشد رهايش كرد. ✨رفت دزدے را گـــرفت تا ببرد نـزد خود گفت .. نكند ايــن بنده خاص خدا باشد و توبه كـرده و خدا او را بخشيده باشد رهایش كرد. ✨هـــر كسے را مے گرفت بــا چنين فرضيات و داوريهائے آزادش مے نمود. بالاخره موسے دست خالے پيش خدا رفت. ✨خدا گفت: اے موسے دست خالے آمــدی؟ موسے گفت: هــرچــه گشتم بدتر از خـودم پيدا نكردم .. ✨خدا گفت: اے موسے هر آئينه اگــر غير از اين كرده بودے از پيغمبرے عزل ميشدی! ✨امام علی(ع) خطاب به مالك اشتر فرموده‌اند : اے مالك اگر در آغاز شب گناهكارے را ديدی در صبح وفرداے آن شب آن شخص را به چشم گناهكار منگر شايد توبه كرده باشد... ◾️ ◾️ ◾️ ◾️|| 🆔 @komeyil7
✨﷽✨ ✍ موفقیت، صبر می‌خواهد 🔹گاهی برای انداختن یک درخت، باید 100 ضربه با تبر بزنیم. از این 100 ضربه، 99 ضربه‌ اوّل، کارشان این است که شرایط را برای ضربه‌ صدم آماده کنند. 🔸اینکه درخت، در طی 99 ضربه، هنوز سر جایش ایستاده است، دلیلِ بیهودگی آن ضربات نیست، دلیل دلسردی نیست، دلیل ناامیدی نیست، هر مبارزه‌ای، به همین شکل است. 🔹اینکه اقداماتی که می‌کنیم به سرعت جواب نمی‌دهد، نباید در عزم و اراده‌ ما خللی ایجاد کند. 🔸پس باید هر کاری می‌کنیم، بگذاریم به حساب یکی از همان 99 ضربه اول. 🔹ضربه صدم بالاخره از راه می‌رسد و درخت را می‌اندازد. 🔸نگران نباش، موفقیت، صبر می‌خواهد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🔴 راه‌های نجات انسان ✍شیطان به خداوند گفت: من از چهار طرف (جلو، پشت، راست و چپ) انسان را گرفتار و گمراه می‏كنم. 🔸فرشتگان پرسیدند: شیطان از چهار سمت بر انسان مسلّط است، پس چگونه انسان نجات می‏یابد؟ 🔹خداوند فرمود: راه بالا و پایین باز است. 🔸راه بالا: نیایش راه پایین: سجده 🔹بنابراین، كسی كه دستی به سوی خدا بلند كند یا سری بر آستان او بساید، می‏تواند شیطان را طرد كند. 🔰 حدیث قدسی: بنده‌ام به حقى كه بر گردن تو دارم، من تو را دوست دارم، پس تو هم مرا دوست بدار. ✋ 🔖 🇮🇷 ، 🖇 https://eitaa.com/komeyil7
🔅 ✍ به یاد شهدا 🔹سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید: این روزها شهدای زیادی رو پیدا می‌کنن و میارن ایران، به نظرتون کار خوبیه؟ کیا موافقن؟ کیا مخالف؟ 🔸اکثر دانشجویان مخالف بودن! 🔹بعضی‌ها می‌گفتن: کار ناپسندیه. نباید بیارن. 🔸بعضی‌ها می‌گفتن: ولمون نمی‌کنن. گیر دادن به چهار تا استخون. ملت دیوونن! 🔹بعضی‌ها می‌گفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته! 🔸تا اینکه استاد درس رو شروع کرد. ولی خبری از برگه‌های امتحان جلسه قبل نبود! 🔹همه سراغ برگه‌ها رو می‌گرفتن، ولی استاد جواب نمی‌داد. 🔸یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت: استاد برگه‌هامون رو چیکار کردید؟ شما مسئول برگه‌های ما بودید؟ 🔹استاد روی تخته کلاس نوشت: من مسئول برگه‌های شما هستم. 🔸سپس گفت: من برگه‌هاتون رو گم کردم و نمی‌دونم کجا گذاشتم. 🔹همه دانشجویان شاکی شدن. 🔸استاد گفت: چرا برگه‌هاتون رو می‌خواین؟ 🔹گفتن: چون واسشون زحمت کشیدیم، درس خوندیم، هزینه دادیم، زمان صرف کردیم. 🔸هر چی که دانشجویان می‌گفتن استاد روی تخته می‌نوشت. 🔹استاد گفت: برگه‌های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم، هرکی می‌تونه بره پیداشون کنه؟ 🔸یکی از دانشجویان رفت و بعد از چند دقیقه با برگه‌ها برگشت. استاد برگه‌ها رو گرفت و تکه‌تکه کرد. صدای دانشجویان بلند شد. 🔹استاد گفت: الان دیگه برگه‌هاتون رو نمی‌خواین! چون تکه‌تکه شدن! 🔸دانشجویان گفتن: استاد برگه‌ها رو می‌چسبونیم. 🔹برگه‌ها رو به دانشجویان داد و گفت: شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید. پس چطور توقع دارید مادری که بچه‌اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ، الان منتظر همین چهار تا استخونش نباشه!؟ بچه‌اش رو می‌خواد، حتی اگه خاکستر شده باشه. 🔸چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه از حرفی که زده بودن پشیمون شدن! 🆔️@komeyil7