eitaa logo
کودکانه
46.2هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
324 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎁 عیدتون مبارڪ الهے سال جدید مقارن بشه با رسیدنتون به آرزوهاااااے قشنگ و رسیدن به عشق♥️🌹 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔹️بگو ببینم سایه‌ی من کدومه😍 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فرشته و چوپان - @mer30tv.mp3
3.6M
🔹️فرشته و چوپان 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🌙 دعا میکنم برای تو ، برای خودم برای همه‌مان ، کسی چه میداند شاید خدا دسته جمعی نگاهمان کرد 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
15.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺هفت سین دوستی تقدیم شما🌺 اول : سایه خدا دوم : سفیدی بخت سوم : سلامتی همه چهارم: سیب سرخی برای همه دلها پنجم: سعادت و خوشبختی ششم : سکه های حلال هفتم: سر سبزی زندگیتون✨✨🍃 ❤️چهارشنبه‌تون زیبا❤️ 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
هشت_ماهگی 🔹️این حریره بسیار مقوی بوده و برای کودکان کم خون و کم وزن مناسبه 🔹حریره خرما غذایی است که بدلیل طعم شیرینی که دارد با ذائقه شیر خواران جور درمی‌آید 🔸️مواد لازم: يک عدد خرماي پوست كنده، دوقاشق مربا خوري آرد برنج یا آرد گندم، يك ليوان آب یا شیر پاستوریزه در صورت عدم حساسیت 🔹️طرز تهیه: آرد برنج و آب یا شیر مخلوط ميكنيم و خرما رو توش له ميكنيم ميزاريم روي شعله ي كم  قوام بياد. 🔸️نکته: اگر از شیر خشک یا شیر مادر استفاده میشود آخر مواد به اضافه شود و در اول مواد آب قاطی شود. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹️همراه با کودک در منزل 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔸️شعر دعای سال تحویل باز سیر و سیب و سبزه با گلاب و آب و قرآن باز ماهی‌های قرمز باز هم اسپند و گلدان باز تبریک و خوشامد باز یک نوروز زیبا باز می‌خواند مردم این دعای آشنا را ای خدا پروردگار را بهترین کن سال ما را قلب ما را شاد و پر نور بهترین کن حال ما را نوروز_مناسبت_ملی 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🏮‌سعی کنید به کودکان حتما عیدی بدهید، زیرا شادی وصف ناپذیری برایشان در پی دارد!🥰برای عیدی دادن به نکات زیر حتما توجه داشته باشید👇🏼 🔹از تعداد اسکناس خردتر برای عیدی کودکان استفاده کنید! چون برای‌کودکان تعداد بیشتر اسکناس‌ یعنی‌ارزش بیشتر پول و ذوق می کنند مثلاً به جای اینکه ۵۰,۰۰۰ تومان بدهید 5تا ده هزار ‌تو‌مانی عیدی بدهید‌. 🔸مبلغ عیدی کودکان را نپرسید. هیچ‌گاه ازکودکان فامیل یا دوستان، نخواهید مبلغ عیدی خود را به شما بگویند؛ چون احتمال دارد در چنین موقعی، کودک به دروغ متوسل شود. یا بخاطر کم بودن خجالت و یا بخاطر زیاد بودن فخر فروشی کند. 🔹عیدی مشترک ندهید سعی‌کنید عیدی دو یا چند کودک را با یک اسکناس هدیه نکنید چرا که این‌کار برای آنان، مشکل ‌و مشاجره ‌ایجاد می‌کند. 🔸زمان‌ عیدی‌ دادن‌ بین بچه ها تبعیض‌ قاعل‌ نشوید! سعی کنید خاطرات بدی‌ در ذهنشون‌ از‌ عیدی‌ دادن ها بجا نگذارید خاطرات‌ عیدی‌ در‌ حافظه‌ بلند مدت ‌بچه ها برای همیشه باقی میماند 🔹عیدی را با لبخند و مهربانی همراه کنید! نباید کودکان احساس کنند از سر ناچاری یا رودربایستی عیدی میدهید. ❤️سال‌نومبارک❤️ 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔹️نقاشی خلاقانه مرحله به مرحله 🔹️جوجه 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔸️رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند: 🔹️دینی که در آن رکوع و سجود نباشد خیری در آن نیست. 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔹️روباه_دم_بریده قسمت اول یکی بود یکی نبود؛ زیر گنبد کبود، توی یک جنگل سبز، حیوان­های زیادی با هم زندگی می­کردند. می­دونی چه حیوان­هایی تو جنگل زندگی می کنن؟ آره درست فهمیدی! شیر، پلنگ، گرگ، آهو، روباه، خرگوش، زرّافه...  نمی دونم، خیلی زیاده دیگه، از مورچه ریزه میزه بگیر تا فیل گنده. حالا بچه­ها، شما حدس می­زنید داستان ما در مورد کدوم حیوونه؟ فکر کنم از اسم کتاب فهمیده باشید که داستان ما درمورد روباهه. یه خونواده­ی سه نفری روباه، توی جنگل باهم زندگی می­کردند:«آقا روباه، مامان روباه و بچه روباه.» این بچه روباه از بس تو جنگل فضول بود و فسقلی، بهش می­گفتن «فلفل بلا» این فلفل بلا، خیلی شیطون بود واکثر بچه­های حیوان­ها را تو بازی اذیت می­کرد؛ یا اگر زورش می­رسید، کتک می­زد. وهمیشه دعوا راه می­انداخت. هر چه باباش اونو نصیحت می­کرد، فایده­ای نداشت که نداشت. آقا روباهه، به فلفل بلا گفته بود، بدون اجازه از خانه و جنگل خارج نشود؛ اما این فلفل بلا، یه روز با بچه گرگه که بهش تو جنگل «پشمالو» می­گفتند، یواش یواش از جنگل خارج شدند. هرچه پشمالو گفت، اگه از جنگل خارج بشیم، خطرناکه! نباید به روستا نزدیک بشیم. آدم­ها دشمن ما هستند وما را می­کشند، اما این حرفها تو گوش فلفل بلا نرفت که نرفت. هردو شنیده بودند که یه دِه کوچک، کنار جنگل است و پدر فلفل بلا، بارها از مزرعه­ی کنار روستا و خانه بی بی کوکب، مرغ دزدیده بود و برای فلفل بلا تعریف کرده بود. فلفل بلا از پدرش شنیده که خانه بی بی کوکب از خانه­ های اهالی روستا کمی جدا بود. بیچاره پیره زن، تنها زندگی می­کرد واز همه مهمتر، سگ هم نداشت! فلفل بلا به پشمالو گفت، با اون آدرسی که توی ذهنم دارم، فکر کنم اون خونه که از ده کمی فاصله داره، شاید خانه بی بی کوکب باشه. آره، درست حدس زده بود؛ خانه بی بی کوکب بود. همون پیره زنی که از دست آقا روباهه به ستوه آمده بود، رفته بود شهر و یه تله خریده بود. نمی­دونم می­فهمید تله چیه یا نه؟ تله از یک آهن بزرگ و فنردار که مقداری غذا روی آن می گذارند، ساخته شده­است تا حیوان­ها بخواهند غذا را بردارند، فنر آزاد می­شود؛ خلاصه حیوان، در دام تله گیر می­افتد. بچه روباه فضول قصه­ی ما، همراه با بچه گرگ بی­خبر از همه جا، به مزرعه بی بی کوکب نزدیک و نزدیکتر شدند. بی بی کوکب هم تله را در مسیر راه گذاشته بود و مقداری گوشت تازه هم روی تله قرار داده بود. از مسافتی، بوی گوشت تازه به مشام هر دوشان رسید. فوری نزدیک شدند. چشمشان که به گوشت افتاد، فلفل­بلا فکری کرد و پیش خودش گفت: حقّه­ای به کار بگیرم تا همه­ی گوشت­ها مال خودم بشه و تنهایی اونو بخورم! الکی با صدای بلند فریاد زد: سگ، سگ، سگ! چندتا سگ دارن میان!                             بیچاره پشمالو که ترسیده بود، پا به فرار گذاشت و بچه روباه خودش را سریع به گوشت رساند؛ اما موقعی که گوشت را روی یک تکه آهن با اون شکل و شمایل دید، براش عجیب بود. پشمالو که بی­خبر از همه جا بود، مانند برق و باد داشت فرار می­ کرد.  فلفل ­بلا نزدیک شد، می­خواست گوشت را با دندان بگیرد و فرار کند، اما یک دفعه ناقلا فهمید که کاسه­ای زیر نیم کاسه هست و حس ششم او اعلان خطر می­کرد! خلاصه از یک طرف چشمش به گوشت تازه ­افتاد، آب دهانش سرازیر شده بود و زبان دور دهان می چرخاند، از طرف دیگر اون حقه باز کوچولو، احساس خطر می­کرد. کمی فکر کرد، خودش را عقب کشید تا با دم بلندش گوشت را لمس کند؛ اگراحساس خطر نکرد ومشکلی پیش نیامد، گوشت را به دهان بگیرد و فرار کند. با دمش، یواش گوشت را لمس کرد. انگار خبری نبود. سریع برگشت تا گوشت را به دندان بگیرد؛ اما بازهم تا چشمش به فنر افتاد احساس خطر کرد و گفت این بار با دم خودم محکم به گوشت می کوبم! بچه گرگ یا همان پشمالو که دور شده بود، داشت از پشت درختی تماشا می کرد و برایش عجیب بود که بچه روباه چرا فرار نمی­کنه و تازه فهمیده بود که فلفل بلااو را فریب داده است. ویواش یواش داشت به سوی فلفل بلا بر می­گشت. ادامه قصه_فردا ☺️ 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻