#اختلاف
تصویر به کودک نشان دهید و بگید اختلاف ها پیدا کند 😍مناسب برای ۵ سال به بالا
این فعالیت به کودک شما کمک می کند تا تمرکز و فکر کند و یاد بگیرد که جزئیات را متوجه شود.
در ابتدا دو تصویر یکسان به نظر می رسند ، اما اگر به سختی نگاه کنید تفاوت های کوچکی را مشاهده خواهید کرد.
در مورد تصاویر با هم صحبت کنید و اگر کودک شما به کمی کمک نیاز دارد نکاتی را بیان کنید.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#نکته_تربیتی
#قصه_گویی
بچه ها دوست دارند یک قصه را بارها بشنوند تا تمام جزییات آن را بشناسند و احساس کنند که با آن آشنا هستند.
هنگام خواندن قصه گه گاه کلام خود را قطع کنید و از فرزندانتان درباره قصه چیزهایی بپرسید؛
👈 برای مثال سوال کنید: ” فکر می کنی حالا چه اتفاقی بیفتد؟” یا “تو کدام یک از حیوانات این قصه را دوست داری؟” اگر کودک نتوانست پاسخ درستی بدهد، اشکالی ندارد مهم این است که با این پرسش او را به فکر کردن و یافتن راه حل تشویق کنیم.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آشنایی با مشاهیر
خیام
🌸خیام نیشابوری یکی از حکما و ریاضی دانان و شاعران بزرگ ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است.
🌸او در شهر نیشابور به دنیا آمد. به این علت به او خیام میگفتند که پدرش به شغل خیمه دوزی مشغول بوده است.
🌸او از بزرگترین دانشمندان عصر خود به حساب میآمد و دارای هوشی فوق العاده بوده و حافظهای نیرومند و قوی داشت.
🌸در دوران جوانی خود به فراگیری علم و دانش پرداخته به طوری که در فلسفه، نجوم و ریاضی به مقامات بلندی رسید و در علم طب نیز مهارت داشته به طوری که گفته شده او سلطان سنجر را که در زمان کودکی به مرض آبله گرفتار شده بود معالجه کرد.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#شعر_بخونیم
✨🌺🌴✨🌴🌺✨
🌱قسم خورده خداوند
✨به شب که سایه داره
🌱به روز و روشنائی
✨وقتی که جلوه داره
🌹تلاش و سعی شما
💥مختلف و گوناگون
🌹جزا و پاداش ما
💥مطابقِ کارِتون
☘️هر کی به راه خدا
🌼حقی رو داده باشه
☘️جزای آخرت رو
🌼یقین نموده باشه
🍃فراهمه به زودی
🌺راحتی و صلاحش
🍃راه درست و آسون
🌺قرار میدم به راهش
🌿اما اگر خساست
🌸نشون بده به مردم
🌿پاداش اُخروی رو
🌸ندونه جز توهُّم
🔆گرفتاره همیشه
⚜️تو مشکلات و سختی
🔆ثروت و دارایی شم
⚜️دیگه نداره نفعی
#سوره_لیل
#انس_کودکان_با_قرآن
✨🌺🌴✨🌴🌺✨
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کاردستی
کاردستی موش فانتزی متحرک با استفاده از کاغذ رنگی🐭🧀
لطفا کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید.😘
🐭🧀 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐭🧀
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#سرگرمی
عدد ها رو به هم وصل ڪنید تا یڪ نقاشی خوشگل درست ڪنید 😍😘
🎨
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🍎🍂صبح تون بخیر
🍎🍂ان شاءالله امروز
🍎🍂بـهتـریـن روز
🍎🍂زندگیتون باشه
🍎🍂حــال خـوب
🍎🍂دل خوشی فراوان
🍎🍂رزق و بـرکـت بسیار
🍎🍂لبریز از شادی وآرامش
🍎🍂مـوفـقـیت پـی درپـی
🍎🍂و نگاه مهربان خـدا نصیبتون
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
13.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
پرندگان خشمگین
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#قصه_متنی
لاڪ پشت و میمون و درخت موز🐒🐢
قصه ای ڪودڪانه و آموزنده درباره عاقبت ڪار بد
در یڪ روز گرم و آفتابی لاڪ پشتی در ڪنار رودخانه لم داده بود و آواز می خواند. ناگهان دید چیزی شناڪنان به طرفش می آید. وقتی نزدیڪ شد لاڪ پشت فهمید ڪه یڪ درخت موز است. لاڪ پشت به سرعت توی رودخانه پرید و درخت موز را به ڪنار رودخانه هل داد، اما هر ڪاری ڪرد نتوانست آن را روی زمین بڪشاند.
میمونی در همان نزدیڪی روی شاخه یڪی از درختان بازی می ڪرد. لاڪ پشت به او گفت: «به من ڪمڪ ڪن تا آن را به باغم ببرم و بڪارم.»
میمون نگاهی به درخت موز انداخت. هوس خوردن آن را ڪرد و گفت:«به شرطی به تو ڪمڪ می ڪنم ڪه در درخت شریڪ بشوم.»
لاڪ پشت قبول ڪرد. آنها درخت را به باغ بردند. لاڪ پشت گفت: «حالا باید سوراخی بڪنیم تا درخت را بڪاریم.»
میمون گفت: «ای وای! نه! مگر قرار نشد با هم شریڪ شویم؟ »
لاڪ پشت گفت: «خوب درخت را می ڪاریم. وقتی میوه داد، میوه ها را نصف می ڪنیم.»
میمون قبول نڪرد و گفت: «نه! این جوری نمی شود. فایده ای ندارد. از همین حالا باید درخت را نصف ڪنیم.»
هرچه لاڪ پشت اصرار ڪرد، میمون قبول نڪرد و سهمش را همان وقت می خواست لاڪ پشت با ناراحتی درخت را نصف ڪرد. میمون نگاهی به بالای درخت انداخت ڪه شاخه های جوان و برگ های سبز داشت و گفت:«قسمت بالا مال من.» بعد سر درخت را گرفت و با خودش برد تا در جای دیگری بڪارد
درخت میمون خیلی زود خشڪ شد و برگ هایش زرد شد، اما درخت لاڪ پشت ڪه ریشه داشت، روز به روز بزرگ تر شد تا آنجا ڪه بعد از مدتی میوه داد. وقتی موزها رسیدند، لاڪ پشت ڪه نمی توانست از درخت بالا برود، مجبور شد یڪ بار دیگر پیش میمون برود و از او ڪمڪ بخواهد. لاڪ پشت به میمون گفت: «اگر موزها را برایم پایین بیندازی، حتما به تو هم موز خواهم داد.»
میمون با خوشحالی قبول ڪرد و از درخت بالا رفت. لاڪ پشت هرچه پایین درخت انتظار ڪشید، از موز خبری نشد. میمون بالای درخت جا خوش ڪرده بود و موزها را یڪی یڪی می خورد و پوستشان را پایین می انداخت و می گفت: «آن دفعه گولم زدی! حالا هم من همه موزها را خواهم خورد.»
لاڪ پشت خیلی ناراحت شد. بوته های خار را جمع ڪرد و دور ریخت. میمون آخرین موز را هم با خوشحالی خورد و از درخت پایین پرید، اما پریدن همان و افتادن در بوته های خار همان. میمون از درد بالا و پایین می پرید و لاڪ پشت هم دلش را گرفته بود و به اداهای میمون می خندید.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻