🌹 #مرد_میدان
📸 این عکسها متعلق به مهندس شهید مهدی باکری هست. عکس سمت چپ بعد از عملیاتی هست که چند روزی میشد نخوابیده بود تا عملیات موفقیتآمیز باشه و دشمن رو شکست بده. جوان ۲۸ساله بر اثر خستگی، شبیه به یک پیرمرد ۶۰ساله شده بود!
🌷 #شهید_مهدی_باکری حساسیت فوقالعادهای نسبت به مصرف بیتالمال داشت.
همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش میکرد و میگفت:
وسایل و امکاناتی را که مردم مستضعف در این دوران سخت زندگی جنگی تهیه میکنند و به جبهه میفرستند بیهوده هدر ندهید.
آنچه می گفت عامل آن بود. به همین جهت گفتارش به دل مینشست.❤️
✍ ۲۵ اسفند یادآور شهادت سردارمهندس مهدی باکری فرمانده لشکر ۳۱عاشورا است. مهدی باکری دانش آموخته مهندسی مکانیک دانشگاه تبریز بود و بعد از پیروزی انقلاب در مسئولیتهای مختلف انجام وظیفه نمود، زمان آغاز جنگ شهردار ارومیه بود او دفاع از کشور در مرزها را مهمتر از شهردار بودن میدانست و هیاهوی میدان نبرد علیه تجاوز دشمن را به آرامش نسبی مدیریت شهری ترجیح داد و با این افتخار سالروز شهادتش بعنوان #روز_شهردار در تقویم ملی نام گذاری گردید.
شهرستان #ڪــوهپــــایہ؛ زادگاه #حافظ
🏡➔ @kuhpayeh031
شهید باکری، شهرداری که رفتگر شد!
اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار ارومیه
🔹گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم.
📸 چشمم به #رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاو شدم، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، #آقا_مهدی است.
🔸آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت....
🔹ادامه دادم، آقا مهدی شما #شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا.#جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟؟؟؟
🔸خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون اقامهدی رو کشیدم.
زن رفتگرمحله، مریض شده بود..
بهش #مرخصی نمیدادن میگفتن اگه توبری نفرجایگزین نداریم.
🔹رفته بود پیش شهردار و اقامهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش...
اشک تو چشام جمع شد هرچی اصرار کردم اقامهدی جارو رو به من، نداد.
🔸خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا کسی متوجه نشه.
رفتگر آن روز ما، #شهید_مهدی_باکری #شهردار_ارومیه بود
#کجایند_مردان_بی_ادعا
🏞شهرستان #ڪــوهپــــایہ؛ زادگاه #حافظ📰⚜️
🏡➔ @kuhpayeh031
یکی از کارمندان شهرداری ارومیه میگفت: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم.
از پله های شهرداری میرفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کارهست؟ تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟
گفتم: کار
گفت: فردا بیا سرکار
باورم نمیشد
فردا رفتم مشغول شدم
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود.
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشست شده بود من جای اون مشغول شدم.
شش ماه بعد شهردار استعفاء داد و رفت جبهه
بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت: توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق شهردار کسر و پرداخت می شد.
یعنی از حقوق شهید باکری...
این درخواست خود شهید بود.
🏞📬📜عضویت در کانال شهرستان #ڪــوهپــــایہ؛ زادگاه #حافظ📰⚜️🔊
«تلگرام» و «ایتا» و «بله» و «اینستاگرام»👇
🆔📡🏡➔ @kuhpayeh031 👈