ای بی تو دل تنگم بازیچه ی طوفانها
چشمان تب آلودم باریکه ی بارانها
مجنون بیابانها افسانه ی مهجوری است
لیلای من اینک من... مجنون خیابانها
#حسین_منزوی
@Nabzghalam
دل، بیمش ازین نیست ڪه در بند تو افتاد
ترسد ڪه ڪنے روزی ازین بند، رهایش
#حسین_منزوی
🆔@Nabzghalam
"دلم گرفته برایت" زبان ساده عشق است
سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت...
#حسین_منزوی
🆔@Nabzghalam
خيال خام پلنگ من به سوي ماه پريدن بود
و ماه را ز بلندايش به روي خاك كشيدن بود
پلنگ من دل مغرورم پريدو پنجه به خالي زد
كه عشق ماه بلند من وراي دست رسيدن بود
من و تو آن دو خطيم آري موازيان به ناچاري
كه هر دو باورمان زاغاز به يكدگر نرسيدن بود
گل شكفته خداحافظ اگرچه لحظه ديدارت
شروع وسوسه اي در من به نام ديدن و چيدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ريخت به كام من
فريبكار دغل پيشه بهانه اش نشنيدن بود
اگر چه هيچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شيپوري مدام گرم دميدن بود
چه سرنوشت غم انگيزي كه كرم كوچك ابريشم
تمام عمر قفس مي بافت ولي به فكر پريدن بود
#حسین_منزوی
🆔@Nabzghalam
چرا هستم؟ سوال ِ بی جوابم بود از هستی
تو دادی باسلام ِ خود، جواب ِ من،
سلام ای عشق!
#حسین_منزوی
🆔@Nabzghalam
مى خواست عشق را بچشاند به کامِ خلق
با طعمِ شير و شَهد و شکر،
مادر آفريد
#حسین_منزوی
🆔@Nabzghalam
بیا که چشم به راهی، برید امانم را
به لب رساند، غم انتظار، جانم را
بیا و وحشتی از شب مکن که چون دو چراغ
دلم به راهِ تو آویخت، دیدگانم را
بیا به خامهی آتشفشان خویش، بکش
چنان شهاب، خطی روشن آسمانم را
به چشم شب، شود اشکی و افتد از مژهاش
اگر به ماه بگویند داستانم را
کجاست دوست که عشقش مگر گشاید باز
پس از سکوتِ فراوانِ من زبانم را
خوش است شعر برای تو گفتن آری اگر
به بوسهها، صله باران کنی دهانم را
#حسین_منزوی
🆔@Labkhandghalam
هنوز اگر تو بیایی دوباره میشوم آغاز
اگرچه خستهتر از آفتاب بر لب بامم
#حسین_منزوی
🆔@Labkhandghalam
بشارتی به من از کاروان بیار، ای عشق
همیشه رفتن و رفتن؟ ز آمدن چه خبر؟
#حسین_منزوی
🆔@Labkhandghalam
هنوز اگر تو بیایی دوباره میشوم آغاز
اگرچه خستهتر از آفتاب بر لب بامم
#حسین_منزوی
🆔@Labkhandghalam
هنوز اگر تو بیایی دوباره میشوم آغاز
اگرچه خستهتر از آفتاب بر لب بامم
#حسین_منزوی
🆔@Labkhandghalam