🔸 #جنگ_سرد ، واژهای که در چند دهه اخیر سر زبانها افتاده و به خوبی توانسته استعمارگران را به سر منزل مقصود برساند. در این میان رسانه و مطبوعات بهترین ابزارهای جنگ سرد هستند.
🔸کتاب « #خبر_چین_ها : سیا چگونه نویسندگان مشهور را فریب داد» روایتی از حمایت مالی #سازمان_سیا از پاریس ریویو و دیگر مجلهها از ۱۹۵۰ به بعد است. هدف از این کار فشار آوردن به نویسندگان برجسته آن دوران بود که برای مخاطبان از همهجا بیخبر، تبلیغات سیاسی کنند.
#معرفی_کتاب
@Nabzghalam
📗#معرفی_کتاب📗
کتاب فتح خون اثر سید مرتضی آوینی، معجزه ای در روایت گری ماجرای کربلا می باشد.
متن کتاب از دو بخش درهمتنیده، تشکیل یافته است. در بخش اصلی، تاریخ کربلا (از زمان شهادت امام حسن علیه السلام تا واقعه عاشورا) مرور میشود و در بخش دوم، «راوی» وقایع تاریخی را تفسیر میکند.
این کتاب به گواه اکثر خوانندگان منظری تازه به تاریخ کربلا گشوده و ادبیات پختۀ متن و نوع نگاه سید شهیدان اهل قلم به کربلا، زیبایی کتاب را دو چندان کرده است.
@audio_ketab
🆔@Labkhandghalam👇👇
نام کتاب:اربعین حسینی امکان حضور در تاریخی دیگر
نویسنده:#استاداصغرطاهرزاده
مجموعهای دینی، معرفتی پیرامون پیادهروی تمدن ساز اربعین در سالهای اخیر درسه ضلع متفاوت
۱_«معنای حماسه میلیونی پیاده روی اربعین حسینی»
۲_«اربعین؛سنتی درحال شکوفایی»
۳_«اربعین؛امکان حضور درتاریخی دیگر»
#معرفی_کتاب
🆔@Labkhandghalam🏴
📚 #معرفی_کتاب
برگرفته: کانال کتابنوشان
📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده!
⁉️ آیا میدانستید که، لقب #میرزا_کوچک توسط مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) به میرزا کوچک خان جنگلی داده شده؟!
از #کتابنوشنان
بنام خدا
سلام
خدا رو شکر چهل و ششمین دههی فجر انقلابمون رو دیدیم و چند روز دیگه جشن بزرگ ۲۲بهمن و نیمه شعبان رو هم میگیریم تا کور شود هر آنکه نتواند دید!
برای این هفته یک رمان تاریخی انتخاب کردیم که بی ارتباط به اینروزها نیست.
حرکتهای انقلابی مردم ایران در دوره مشروطه و بعد از اون زنجیرههای قبلی انقلاب ۲۲ بهمن هستند و با " تفنگدار مسجد شاه" میریم سراغ میرزاکوچکخان جنگلی.
نکتهی جالب کتاب این هست که داستانِ پشت صحنهی نکات تاریخی که تو کتابهای درسی در حد یک جمله بهشون پرداخته شده بود رو برامون تعریف کرده و هضم وقایع اون زمان با سیر داستانی کتاب، شیرینتر و جذاب تر شده.
راستی برای خرید کتاب ارزشمند "تفنگدار مسجدشاه" میتونید به این آیدی پیام بدید:
@Adm_ketab
خبرگزاری صدا و سیما؛ مرکز قم: کتاب تفنگدار مسجد شاه با موضوع زندگینامه و فعالیتهای میرزا کوچک خان جنگلی با حضور جمعی از مسئولان فرهنگی و نویسندگان قمی رونمایی شد؛ این رمان به قلم مسلم عارف و کاری از انتشارات کتاب نما در ۲۸۵ صفحه در ۱۱۲ بخش روایت داستانی میرزا کوچک خان از قبل از مشروطه تا پیش از شهادت وی است. در این مراسم از پویانمایی (انیمیشن) یکی از بخشهای کتاب تفنگدار مسجد شاه هم رونمایی شد.
📃✍ برشی از کتاب تفنگدار مسجد شاه درباره ارتباط و ملاقات میرزا کوچک خان جنگلی(طلبه مبارز یونس استاد سرایی رشتی) با مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه الشریف و اهتمام ویژه شیخ به دستگیری از مستمندان
...میرزا جلو آمد.
شیخ وقتی او را دید برخاست و دست او را گرفت تا از پلهی مغازه بالا بیاید. سپس با لبخندی به لب و چشمانی پر فروغ گفت: «شما باید پسر آقا میرزا بزرگ باشید.»
_بله جناب شیخ. پسرش هستم... یونس.
شیخ، میرزا را روی کرسی کنار خود نشاند و به تجار هم با دست تعارف کرد که هر کدام روی صندلی و جایگاه خود بنشینند.
حاج محمدعلی که هنوز آثار مغبونی و ناراحتی را در چهره داشت، به کارگر نوجوانش تشری زد تا درب دکان را ببندد: «همون بیرون هم وایسا تا کسی زاغ سیاه ما رو چوب نزنه. هر کسی هم خریدی داشت، بگو فردا اول وقت. عصری حساب و کتاب داریم.»
شیخ فضل الله صدایش را صاف و شروع کرد: «شنیده بودم که پسر یکی از بزرگان و خیرین به نام گیلان، پسر آقا میرزا بزرگ استاد سرایی،[از مرتبطین] این جا در مدرسهی محمودیهی تهران تحصیل میکنند. ولی از نزدیک ندیده بودمشان. از آداب و وجنات شناختم.
ماشاء الله مو نمیزنند با پدر مرحومشون. حالا بفرمایید... #میرزای_کوچک.»
میرزا از عنوان «میرزای کوچک» [که شیخ به او داد] خندید و همین طور که گونهاش را خاراند، گفت: ... امر مهمیه جناب شیخ. در خلوت صحبت کنیم...
شیخ نفس عمیقی کشید و با نگاه نافذش تجار داخل دکان را بر انداز کرد و جواب داد: «این افرادی که این جا میبینی و این حاج محمدعلی، همه از معتمدین من هستند. ما چیزی رو پنهان نمیکنیم. مع هذا اگر خیال میکنی که نباید گفت، شب به خانهی ما بیا.»
گفت: «پس شب در بیت به خدمت میرسم.»
شیخ بدون این که به میرزا نگاه کند، دستش را گرفت و [فرمود]: «بنشین میرزا. میخوام در این جلسه هم باشی. بعد، با هم به راه میافتیم.» میرزا نشست.
دستش هنوز در دست شیخ فضل الله نوری بود. یکی از تجار جلو آمد و چهارپایهی کوچکی را مقابل شیخ کشید. دفترچهی بزرگی را روی آن گشود. شیخ با دقت اعداد و ارقام و اسامی نوشته شده در جدولهای رسم شده در دفترچه را میخواند.
میرزا بی توجه، به شیخ چشم دوخت. تاجر کلاه فینی قهوهای روی سرش را برداشت و زیر بغل گرفت: «شیخ، از اون صفحه ای که نوار پارچهای قرمز لا به لاش گذاشتم، انتهای سررسید سه ماههی تابستونه. از اونجا به بعد، به شماره نوشتم که چند خانواده و نفر محتاجاند. به نام و نشانی و قدر نیاز.[شیخ اهتمام ویژه به دستگیری از محتاجان داشت] از دروازه ری تا ناصریه، توی همین یک ماه، سه صد خانوادهی محتاج جدید شناسایی کردیم. اینها قبلا مردانشون کار و بار داشتند. همین یکی دو ماه به خاک سیاه نشستند.»
میرزا کنجکاو شد.
شیخ دست به محاسنش کشید: «عجب... عجب.»
با دست دیگر دفترچه را ورق میزد.
تاجر دیگری جلو آمد و یک سری اوراق و کاغذ را جلوی شیخ گذاشت و توضیح داد: «ترقی قیمتهای مواد خوراکی و خوار و بار هست خدمتتون.»
_در چه مدت این قند و شکر چهار برابر شده؟
_همین ایام هفتهی جاری.
_عجب... عجب...
👈 جمله معروف میرزا: «اگر به تذکرات آقا شیخ فضل الله نوری(ره)که مرجعی عامل و کامل و آینده نگر بود توجه میشد، دیگر شاهد این رضا قلدر میرپنج، نبودیم»
✳️ @ShahidRabe