🖤
ای انس و جان گدای تو يا حضرت جواد
شرمندۀ عطای تو يا حضرت جواد
دائم ز كار خلق گره باز میكند
دست گره گشای تو يا حضرت جواد
زيباترين دعای سماواتيان بود
مدح تو و ثنای تو يا حضرت جواد
.
.
.
شهادت جانسوز امام نهم شيعيان
حضرت امام جواد علیه السلام
بر شما تسلیت و تعزیت باد
🏴
#شهادت_امام_جواد
روغن چراغ یعنی چه ؟!
یعنۍ معرفت مـا به خدا کم است
چگونه بایـد معرفت ب خدا پیدا کنیم؟!
بایـد در قدرت و عظمت خدا فکر کنیم
چگونه فکر کنیم ؟!
خدا را همیشه حی و حاضر و ناظر ببینیم
بعد آن چه میشود؟!
کمکم بساطِ گنـاه جمع میشـود و به خدا
معرفت پیدا خواهیم کرد و آنکه ، گشایش هایۍ رخ میدهد که فقط هر نفسِ پاکی آن را میبیند .....
#فکرکنیم :)
🎋🎋🦋🎋🦋
@Lootfakhooda
🌷 آیت الله #کریمی_جهرمی:
اثر گذارترین راه هدایت که نیاز به گفتار هم ندارد، مهربانی با مردم، گذشت از خطاهای افراد و رعایت حرمت انسان هاست. برای همه ی مردم اهمیت و احترام قائل باشیم. از رهگذر مدارات و #مهربانی و رفتارهای #خداپسندانه با مردم روبرو شویم.
📚 دفتر نشر آثار معظم له
🎋🎋🦋🎋🦋
@Lootfakhooda
هدایت شده از محسن مجتهدزاده « شیخ قمی »
24.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶همستر بهانه است،اصل نظام نشانه است !!!!!!!
➖ همستر کوین قرار است چه نقشی در انتخابات ریاست جمهوری ایفا کند؟
✅به کانال شیخ قمی بپیوندید
➖➖➖➖
سخنرانی کامل | حمایت مالی
🆔 @Tablighgharb
هدایت شده از گلچین برترین ها 😍
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥همستر، از راه نرسیده، ۱۸ قربانی گرفت!
🔻زارعپور وزیر ارتباطات:همستر بازی جدیدی است که پشت آن چیزی نیست، مردم به آن دل نبندند.
📚حکایت بسیار زیبا و آموزنده؛
عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی
علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن مي فرمايد:
يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم....
فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان!
انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟
ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید.
گفت: سید! شرح مفصلی دارد.
من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود.
خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته هاى او در حضورش بودم.
او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم.
بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ...
بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه اى روشن میشد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود.
تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته باشد.
در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم،
ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست.
فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان!
او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.
فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم!
كه ناگهان نفهميدم چه شد...
إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد.
📒نور ملكوت قرآن(ج1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص
🎋🎋🦋🎋🦋
@Lootfakhooda