#اول مظلومِ عالم؛ امیرالمومنین علی علیه السلام
قـالَ اَبُو عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام: اَلْعَجَبُ يا حَفْصُ لِما لَقِىَ عَلىُّ بْنُ اَبىطالِبٍ!! اِنَّـهُ كانَ لَهُ عَشْـرَةَ الآفِ شاهِـدٍ لَمْ يَقْـدِرْ عَلى اَخْـذِ حَقّهِ وَالرَّجُـلُ يَأْخُذُ حَقَّـهُ بِشاهِـدَيْن
امام صادق عليه السلام فرمود:
اى حفص! شگفتا از آنچه على بن ابى طالب عليه السلام با آن مواجه شد! او با ده هزار شاهد وگواه (در روز غدير) نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه شخص با دو شاهد حقّ خود را مى گيرد.
بحار الانوار جلد ۳۷ صحفه ۱۰۴
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فتبارک الله احسن الخالقین
#پیشنهاد دانلود 👌
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
https://eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632
✨ @Lootfakhooda ✨
#داستانهای_قرآنی
داستان قرآنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم
#قسمت_هجدهم
🍀وقتی خبر حرکت این سپاه به مدینه رسید ، هیجانی غیر قابل وصف در میان مسلمانان پدید آمد . زیرا حادثه ای پیش آمده بود که نسبت به حوادث و جنگ های گذشته قابل قیاس نبود .
🍀پیامبر اسلام ( ص ) در این مورد با یاران خود به مشورت پرداخت . جمعی عقیده داشتند که برج و باروی مدینه را محکم کنند و در مدینه بمانند تا سپاه دشمن برسد و در کنار شهر به جنگ بپردازند . ولی گروهی دیگر معتقد بودند که این کار ، کار مردم ناتوان است و باید به استقبال دشمن شتافت و سر راه براو گرفت .
💚رسول اکرم ( ص ) با نظر گروه دوم موافقت فرمود و فرمان بسیج داد . سربازانی که از مدینه حرکت کردند ، در ابتدا بالغ بر هزار نفر بودند . ولی هنوز چیزی از راه نپیموده بودند که ناگهان عبدالله ابی با سیصد نفر از طرفدارانش ، از سپاه اسلام جدا شد و به بهانه اینکه پیغمبر با عقیده من ( درباره ماندن در مدینه ) مخالفت کرده است ،
💚به مدینه بازگشت و رسول خدا ( ص ) به بقیه سپاه که به هفتصد نفر تنزل کرده بود ، به راه ادامه داد ، تا در کنار کوه احد فرو آمدند . آنگاه به تنظیم صفوف پرداخت و لشگر را طوری تعبیه فرمود که کوه احد در پشت و کوه عینین در طرف چپ و مدینه در مقابل رو قرار داشت .
💚در کوه عینین شکافی بود که احتمال داشت دشمن از آن استفاده کند و ناگهان به سپاه اسلام بتازد . برای جلوگیری از خطر محتمل ، به امر رسول الله ( ص ) ، عبدالله بن جبیر با پنجاه تیرانداز ورزیده ، در آن شکاف مستقر شدند و به آنان دستور داده شد که در صورت موفقیت یا شکست سپاه اسلام ، آنها از جای خود نجنبند و شکاف را خالی نگذارند .
#ادامه داستان در قسمت بعد ....
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#داستانهای_قرآنی
داستان قرآنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم
#قسمت_نوزدهم
🌺رسول خدا ( ص ) پس از آن ، روی به مسلمین نمود و خطابه ای که خلاصه آن چنین است ، ایراد نمود :
🌺ای مردم ! به شما آن می گویم که خداوند به من فرمود و آن وصیت کنم که در کتاب آسمانی خود مرا به آن توصیه کرد .
🌺به من امر فرمود که دستورهای او را به کار بندم و از آنچه حرام نموده ، دوری گزینم . همیشه پرهیزکار و پاکدامن باشم .
🌺امروز شما در چایگاه مزد و پاداش خداوندی قرار گرفته اید و روش شما سرمشق آیندگان خواهد بود . شما باید خود را بر صبر و کوشش و فداکاری ، وادار کنید . جنگ بادشمن و تحمل زخمها کاری است دشوار و فداکاری بسیار باید تا در جنگ ها افتخار موفقیت و پیروزی نصیب شود .
🌺قدم در میدان جهاد بگذارید و مردانه بکوشید و از خداوند متعال درخواست کنید که شرف و افتخار را نصیب شما گرداند . من خواهان رشد و موفقیت شما هستم و از تفرقه و پریشانی شما بیمناکم .
🌺روح الامین به قلب من القا کرده که هر جانداری تا روزی خود را به طور کامل در این جهان بدست نیاورد ، نخواهد مرد و روزیش کم نخواهد شد . ممکن است روزی مقدر خود را کمی دیرتر بدست آورد ، ولی محال است از آن محروم گردد .
🌺بنابراین در طلب روزی ، حرص مورزید و خود را به حرام آلوده نکنید و در آن راه به معصیت خداوند اقدام ننمائید . زیرا آنچه سرنوشت و بهره شما است به شما خواهد رسید و حرص و شتاب و بی پروائی شما ، جز گناه و آلودگی اثری به بار نخواهد آورد .
🌺ای مردم مسلمان ! منزلت یک مومن نسبت به سایر مومنین ، منزلت سر است نسبت به بدن . پس اگر مومنی به سختی و مشقت افتد ، باید سایرین از رنچ و عذاب او ، رنجور و افسرده شوند . والسلام علیکم .
#ادامه داستان در قسمت بعد ....
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#داستان زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله❤️
#ادامه دارد ...
#رفتن به پارت اول
👇👇👇
https://eitaa.com/Lootfakhooda/4716
📚 داستان کوتاه
مردی گوسفندی ذبح کرده و آن را کباب نمود؛ به برادرش گفت برو و دوستان و نزدیکان را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم.
برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد: آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است.
تعدادی اندکی برای نجات دادن آن ها آمدند، وقتی به خانه رسیدند با کباب گوسفند و نوشیدنیهای رنگارنگ پذیرایی شدند.
برادرش آمد و دید که کسانی دیگری آمده و گوسفند کباب شده را خوردهاند.
از برادرش پرسید: چرا دوستان و نزدیکان را صدا نکردی؟ برادرش گفت: اینها دوستان ما و شما هستند.
کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند
میپنداشتید، حتی حاضر نشدند تایک سطل آب هم روی خانه شما که آتش گرفته بود بیاندازند.
خیلیها هنگام کباب و گوسفند دوستان آدم هستند، وقتی خانه آتش گرفت، یک سطل آب حتی روی خاکسترتان هم نخواهند ریخت.
قدر دوستان واقعی مان را بدانیم...
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨