ساده لوحی پیش صاحب دلی از فقر و نداری ناله کرد صاحب دل، دست در جیب برده سکهای ( صدقه) به او داد.
سادهلوح از خشم صورتش سرخ شد و با لحنی تند گفت: من صدقه از کسی نمیگیرم!
انتظار چنین توهینی از تو را نداشتم...!!
صاحب دل تبسمی کرد و گفت:
این خرد شدنت را هرگز فراموش نکن!
و بدان پیش کسی که کاری برای رفع مشکل تو نمیتواند بکند، زبان به شکایت از روزگار مگشا که با ناله از روزگار، فقط خودت را پیش او تحقیر کردهای و چیزی دستگیر تو نخواهد شد
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معامله_با_خدا
یه فایل عالی از
#استاد_عالی 👌👏👏
و باز هم قصه ای که این راز را به بهترین شکل تفسیر میکند👌
با خدا باش و پادشاهی کن...
حالا ببینید این فایل تصویری رو👆
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
tanha_masir_19.mp3
7.44M
#تنها مسیر
#جلسه نوزدهم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/Lootfakhooda/5040
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_بیست_سه
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
مليكا اعتقاد دارد كه مسيح، پسر خداست، براى همين او خدا را به حقّ پسرش مى خواند تا شايد خدا به او نگاهى كند و مشكلش را حل كند.
امشب دل مليكا خيلى گرفته است. هجران محبوب براى او سخت شده است. نيمه شب فرا مى رسد. همه اهل قصر خواب هستند.
او از جاى بر مى خيزد و كنار پنجره مى رود. نگاه به ستاره ها مى كند. با محبوبش، حسن(ع) سخن مى گويد:
"تو كيستى كه چنين مرا شيفته خود كردى و رفتى! تو کجا هستى، چرا سراغم نمى آيى! آيا درست است كه مرا فراموش كنى".
بعد به ياد مريم مقدّس(س) مى افتد، اشك در چشمانش حلقه مى زند، از صميم دل او را به يارى مى خواند.
مليكا به سوى تخت خود مى رود. هنوز صورتش خيس اشك است.
او نمى داند گره كار در كجاست؟ آن قدر گريه مى كند تا به خواب مى رود.
او خواب مى بيند:
تمام قصر نورانى شده است. نگاه مى كند هزاران فرشته به ديدارش آمده اند. گويا قرار است براى او مهمانان عزيزى بيايند.
او از جاى خود بلند مى شود و با احترام مى ايستد. ناگهان دو بانو از آسمان مى آيند. بوى گلِ ياس به مشام مليكا مى رسد.
مليكا نمى داند راز اين بوى ياس چيست؟
مليكا يكى از آنها را مى شناسد ، او مريم مقدّس(س) است، سلام مى كند و جواب مى شنود; امّا ديگرى را نمى شناسد.
مليكا نگاه مى كند، خداى من! او چقدر مهربان است. چهره اش بسيار آشناست.
مريم(س) رو به او مى كند و مى گويد:
"دخترم! آيا اين بانو را مى شناسى؟ او فاطمه(س) دختر محمّد(ص)است. مادر همان كسى كه تو را به عقد او درآورده اند".
مليكا تا اين سخن را مى شنود از خود بى خود مى شود. بر روى زمين مى نشيند و دامن فاطمه(س) را مى گيرد و شروع به گريه مى كند.
بايد شكايت پسر را به پيش مادر برد.
مادر! چرا حسن به ديدارم نمى آيد؟ او چرا مرا فراموش كرده است؟ چرا
مرا تنها گذاشته است؟
اگر قرار بود كه مرا فراموش كند چرا مرا اين چنين شيفته خود كرد؟
مگر من چه گناهى كرده ام كه بايد اين چنين درد هجران بكشم؟
#ادامه_دارد...
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨@Lootfakhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
29.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#درس_اخلاق🌿|
روایت تجربه گر مرگ:
توی قبر با صدای مهیبی بهم نعره زدن آیا نمازتو میخوندی یانه؟؟
🔻مردی که بخاطره خواندن نماز های دورکعتی به نیت شهدا و اموات به دنیا برگردانده شده🙂❣
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨