eitaa logo
آرامش دلم تنها خداست
2هزار دنبال‌کننده
853 عکس
598 ویدیو
8 فایل
خدایا تنها امیدم تویی که مهربانترین هستی یا ارحم الراحمین #کپی برداری از مطالب کانال با ذکر صلوات بلا مانع می باشد . #تأسیس 15 آذر ماه 99
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥داستان خواندنی زراعت امام باقر (ع) 🗞محمدبن منكدر(یكی از دانشمندان اهل تسنن) در عصر امامت (ع) بود، به دوستانش می گفت : 👈باور نمی كردم كه علی بن حسین ( علیه السلام) از خود فرزندی به یادگار بگذارد كه در فضل و دانش ‍ مانند خودش باشد، تا اینكه روزی پسرش محمد بن علی (امام باقر علیه السلام) را دیدم ، می خواستم او را موعظه كنم ، او مرا موعظه كرد. 📌دوستانش گفتند: او تو را به چه چیز موعظه كرد؟ 🔹محمدبن مندكر گفت :در هوای داغ در اطراف مدینه عبور می كردم ، ناگهان چشمم به (ع) افتاد، او مردی تنومند بود، دیدم با كمك دو نفر از غلامانش ، مشغول كشاورزی است. 👈با خود گفتم : اكنون در این هوای گرم ، بزرگی از بزرگان قریش برای بدست آوردن مال دنیا، این گونه زحمت می كشد، باید بروم او را نصیحت كنم ، نزد او رفتم ، و بر او سلام كردم او در حالی كه بر اثر كار، عرق می ریخت و نفس می كشید، جواب سلام مرا داد، به او گفتم : 📌خدا كارت را سامان بخشد آیا روا است كه بزرگی از بزرگان قریش ، در این هوای داغ ، برای بدست آوردن مال دنیا، بیرون آید و این گونه تلاش كند؟ 👈اگر در این حال ، مرگ به تو برسد چه خواهی كرد؟ ✍️آن حضرت روی پا ایستاد و به من رو كرد و فرمود: سوگند به خدا، اگر مرگ در این حال به من برسد در حالی رسیده كه در اطاعت خدا هستم و با كار و كوشش ، دیگر احتیاج به تو و سایر مردم پیدا نمی كنم ، من آن هنگام از مرگ می ترسم ، كه در حال گناه به سراغم آید. 🗞وقتی كه من این پاسخ را از آن حضرت شنیدم گفتم : یرحكم الله اردت ان اعظك فوعظتنی : خدا تو را رحمت كند، خواستم تو را نصیحت كنم ، تو مرا نصیحت كردی. 📚داستان هاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)/ محمد محمدي اشتهاردي 💥خوب است بدانیم 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 اين جواب امام_عسكرى(ع) براى حكيمه، همه چيز را بيان كرد، از اين سخن امام، خيلى چيزها را مى شود فهميد. قصّه نرجس، همان قصّه "يوكابد" است. از من مى پرسى "يوكابد" کیست او مادرى است كه هزاران سال پيش موسى(ع) را به دنيا آورد. آيا دوست دارى تا راز تولّد موسى(ع) را برايت بگويم؟ شب چهارشنبه بود، فرعون در قصر خويش خوابيده بود. نسيم خنكى از رود نيل میوزيد. آسمان، ابرى و تيره شد، گويا رعد و برقى در راه بود. فرعون در خواب ديد كه آتشى از سوى سرزمين فلسطين به مصر آمد. اين آتش وارد قصر شد و همه جا را سوزاند و ويران كرد. صداى رعد و برق در همه جا پيچيد، فرعون از خواب پريد. او خيلى ترسيده بود. وقتى صبح شد فرعون دستور داد تا همه كسانى كه تعبيرِ خواب مى كردند به قصر بيايند. فرعون خواب خود را براى آنها تعريف كرد. تعبير خواب براى همه روشن بود; امّا كسى جرأت نداشت آن را بگويد. همه به هم نگاه مى كردند. سرانجام يكى از آنها نزديك فرعون رفت. فرعون با تندى به او نگاه كرد فرياد زد: ــ تعبير خواب من چيست؟ ــ قبله عالم! خواب شما از آينده اى پريشان خبر مى دهد، آيا شما ناراحت نمى شويد آن را بگويم؟ ــ زود بگو بدانم از خواب من چه مى فهمى؟ ــ به زودى در قوم بنى اسرائيل (كه در مصر زندگى مى كنند) پسرى به دنيا مى آيد كه تاج و تخت شما را نابود مى كند. سكوت همه جا را فرا گرفت. عرق سردى بر پيشانى فرعون نشست. او به فكر چاره بود. جلسه مهمّى در روز چهارشنبه تشكيل شد، بزرگان مصر در اين جلسه حضور پيدا كردند. همه در مورد اين موضوع نظر دادند. سرانجام اين بخشنامه در دو بند صادر شد: الف. همه نوزادان پسر كه قبلاً به دنيا آمده اند به قتل برسند. ب. شكم هاى زنان حامله پاره شده و نوزاد آنها اگر پسر باشد، كشته شود. مأموران حكومتى به خانه هاى بنى اسرائيل ريختند و با بى رحمى زياد دستور فرعون را اجرا نمودند. چه خون هايى كه بر روى زمين ريخته شد! باور كردن آن سخت است كه در آن هنگام، هفتاد هزار نوزاد پسر كشته شدند. ... 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
🌸 خداوند به بنى اسرائيل وعده داده بود كه به زودى موسى(ع)ظهور مى كند و آنها را از ظلم و ستم فرعون نجات مى دهد; امّا آنها از همه جا نااميد شدند، فكر مى كردند كه موسى(ع) هم كشته شده است ولی وعده خدا هيچ وقت تخلّف ندارد. خدا براى تولّد موسى(ع) برنامه ويژه اى داشت. شايد شنيده باشى كه نام مادرِ موسى(ع) "يوكابد" بود. يوكابد تا آن شبى كه موسى(ع) را به دنيا آورد خودش هم از حامله بودنش خبر نداشت!! تعجّب نكن! آن خدايى كه عيسى(ع) را بدون پدر آفريد، مى تواند كارى كند كه يوكابد هم متوجّه حامله بودن خودش نشود، خدا بر هر كارى تواناست! سرانجام موسى(ع) به دنيا آمد و فقط سه نفر از تولّد او با خبر شدند: پدر، مادر و خواهرش. امشب كه شب نيمه شعبان است تاريخ تكرار مى شود، همان طور كه تا شب تولّد موسى(ع)، هيچ اثرى از حاملگى در يوكابد نبود، در نرجس هم هيچ اثرى نيست. حكومت عبّاسى مى داند كه فرزند امام عسكرى(ع)، همان مهدى(عج) است و قرار است او به همه حكومت هاى باطل پايان بدهد. او دستور داده است تا هر طور شده از تولّد مهدى(عج) جلوگيرى شود و به همين منظور، زنان زيادى را به عنوان جاسوس استخدام كرده است. آيا مى دانى وظيفه اين زنان چيست؟ آنها باید هر روز به خانه امام عسکری (ع) بروند و همسر آن حضرت را زیر نظر داشته باشند. وظیفه آنها این است که اگر اثری از حامله بودن در نرجس دیدند سریع گزارش بدهند. البته خوب است بدانی که این جاسوسان ، زنان معمولی نیستند ، آنها زنان قابله هستند . زنانی که فقط با یک نگاه کردن به چهره یک زن می توانند تشخیص بدهند او حامله است یا نه. ... 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخرین عروس رمان بسیارزیبا وجذابی است حتماازقسمت اول بخوانید و دنبال کنید. به قسمت اول 👇👇👇 https://eitaa.com/Lootfakhooda/5632 دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚یک روز پادشاهی همراه با درباريانش برای شكار به جنگل رفتند. هوا خيلی گرم بود و تشنگی داشت پادشاه و يارانش را از پا در می آورد. بعد از ساعتها جستجو جويبار كوچكی ديدند. پادشاه شاهين شكاريش را به زمين گذاشت، و جام طلایی را در جويبار زد و خواست آب بنوشد، اما شاهين به جام زد و آب بر روی زمين ريخت. برای بار دوم هم همين اتفاق افتاد، پادشاه خيلی عصبانی شد و فكر كرد ، اگر جلوی شاهين را نگيرم ، درباريان خواهند گفت: پادشاه جهانگشا نمی تواند از پس یک شاهين برآيد ؛ پس اين بار با شمشير به شاهين ضربه ای زد. پس از مرگ شاهين پادشاه مسير آب را دنبال كرد و ديد كه ماری بسيار سمی در آب مرده و آب مسموم است. او از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت. مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت. بر یکی از بالهايش نوشتند : «یک دوست هميشه دوست شماست حتی اگر كارهايش شما را برنجاند.» روی بال ديگرش نوشتند : «هر عملی كه از روی خشم باشد ؛ محكوم به شكست است.» 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 یه وقتایی، همین که به یکی از آرزوهامون می‌رسیم، اونقدر بهش مشغول می‌شیم، که یواش یواش قدم‌هامون از مسیر خدا دور می‌شه... برای همین امام سجاد علیه‌السلام اینطور دعا می‌کردند: خدای خوبم! من رو به نعمتی که طاقتش رو ندارم، امتحان نکن... کمک کن هر نعمتی که بهم میدی، من رو به تو نزدیک‌تر کنه... وَ لَا تَمْنَحْنِی بِمَا لَا طَاقَةَ لِی بِه🤍🍃 صحیفه‌ سجادیه دعای چهل و هفتم 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا