#داستانهای_قرآنی
داستان قرآنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم
#قسمت_چهلم
🔴پیمان عدم تعرض
✳️پیامبر ( ص ) به عزم زیارت بیتالله الحرام و انجام مناسک حج به اتفاق گروهی از مسلمین که تعداد آنان بالغ بر 1520 تن به شمار می آمد ، از مدینه خیمه بیرون زد و در مسجد شجره حرام بست .
🌀با آنکه میان مسلمین و قریش ، روابط حسنه ای برقرار نبود ، ولی انتظار نمی رفت که مشرکین مکه در ماه حرام ( ذی قعده ) که مورد احترام قاطبه عرب است ، از ورود مسلمانان به مکه ، آن هم فقط به منظور عبادت ، مانع شوند .
🔰 ولی جون به منزل حدیبیه رسیدند ، پیام تهدیدآمیزی از قریش توسط بدیل بن ورقاء ، به رسول اکرم ( ص ) رسید .
💠قریش در این پیام جنگجویانه خود صریحا یادآور شده بودند که به هیچ قیمت اجازه نخواهند داد احدی از مسلمین به خاک مکه قدم بگذارند .
📋این پیام نگرانی شدیدی در میان مسلمانان بوجود آورد . رسول اکرم ( ص ) عمر بن خطاب را ماءمور کرد که به مکه رود و با رجال قریش تماس بگیرد و به آنها بفهماند که مقصود از این سفر ، لشکرکشی و جنگ نیست .
و ما فقط برای زیارت کعبه آمده ایم و در صورت امکان ، موافقت آنان را برای ورود مسلمین جلب کند ، عمر به نام اینکه مردی ضعیف است و قبیله او هم قبیله ای گمنام و ذلیل هستند ، از انجام ماءموریت عذر خواست .
✡عثمان بن عفان ماءموریت یافت و با ده تن از مسلمانان برای انجام مذاکره به مکه رفت . قریش به جای احترام از نمایندگان پیغمبر ، آنها را توقیف کردند و در خارج انتشار دادند که فرستادگان محمد،کشته شدند .
📝این خبر ،
هیجانی عظیم و غیر قابل توصیف در مسلمانان ایجاد نمود و رسول اکرم ( ص ) سوگند یاد کرد که از قریش انتقام بگیرد . سپس در همان نقطه زیر درختی نشست و مسلمانان با آن حضرت بیعت کردند که در این راه تا پای جان ایستادگی کنند .
#ادامه داستان درقسمت بعد ...
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨