🔅#پندانه
✍️ به خدا نزدیک شو
🔹در پای منبر عالِمی بزرگ مردم زیادی مینشستند. روزی عالم متوجه شد جوانی مدتی است که در پای منبر او حاضر نمیشود. پس سراغ او را گرفت.
🔸گفتند:
آن جوان دیگر از خانه بیرون نمیآید و مشغول عبادت است.
🔹عالِم پیش او رفت و پرسید:
ای جوان! چرا درب خانه بر روی خود بستهای و عبادت میکنی؟
🔸جوان گفت:
برای نزدیکشدن به خدا باید درب بر روی خود بست و خانهنشین شد.
🔹عالم گفت:
هرگاه دیدی به مردم نزدیکتر میشوی و در میان مردم و برای مشکلات آنان همت میکنی، بدان به خدا نزدیک شدهای. تو که درب بر روی خود بستهای و از مردم گریزان هستی بدان از خدا دورتر میشوی.
💠 چه زیبا مولای متقیان حضرت علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه فرمودند:
كُن فِی النَّاس فَلا تَكُن مَعَهُم؛ در میان مردم باش، اما مانند آنان مباش. (یعنی دلت با خدا باشد و جسمت در بین مردم)
#پندانه_امروزمون
🎋🎋🦋🎋🦋
@Lootfakhooda
🔅#پندانه
✍️ همیشه وقت برای جبران نیست
🔹کلاس را همهمه گرفته بود تا اینکه استاد وارد کلاس شد. کلاس را سکوت فراگرفت. از اینکه روز اول دانشگاه بود هیجان خاصی داشتم؛ رشته حقوق.
🔸برای واردشدن به این رشته خیلی تلاش کرده بودم و این باعث میشد احساس غرور کنم.
🔹در همین افکار بهسر میبردم که ناگهان گویی استاد ذهن تمام دانشجوها را خوانده بود، با صدایی رسا قبولی در کنکور و قبولی در این رشته را به همه تبریک گفت.
🔸ایشان یکی از استادهای باتجربه بودند که از آوازه زیاد بینصیب نبودند. آن روز برایمان خاطرهای را تعریف کردند که باعث شد تمامی سالهایی که مشغول به تحصیل بودم، خطومشی من قرار بگیرد.
🔹استاد یک مرد میانسال با موهای جوگندمی بود که در منصب قضاوت قرار داشت. از آن روز سالها میگذرد اما بهخوبی خاطرهای که برایمان تعریف کرد ملکه ذهنم است.
🔸استاد سرفهای کرد، سینهاش را صاف کرد و با لحن آرامی گفت:
دانشجوهای عزیزم، میدانم که همه شما رویای قضاوت و وکالت را در سر دارید و به این امید وارد این رشته مقدس شدهاید. ولی آگاه باشید وظیفه شما بسیار سنگین است. وجدان بیدار میخواهد که هر لحظه شما را نهیب بزند.
🔹آهی کشید. دستی بر موهای لختش کشید و این بار با افسوس گفت:
سالها پیش قاضی یکی از شعبهها بودم. تازهکار نبودم اما مثل الان خبره هم نبودم. روزی برای پروندهای مجبور به صدور حکم اعدام شدم.
🔸آن روز را هنوز به یاد دارم. بسیار ناراحت و غمگین بودم. یک ماهی گذشت و بعدا مشخص شد شخص به ناحق این حکم برایش صادر شده.
🔹سعی در شکستن حکم کردیم اما متاسفانه دیر شده بود. بعضی اشتباهها قابل جبران نیست.
🔸روزها گذشت تا اینکه روزی وقتی خواستم از شعبه خارج شوم، خودکارم روی زمین افتاد. مردی سیاهپوش فریاد زد:
آهاااااای اسلحهات افتاد.
🔹با خشم نگاهش کردم و او در جواب نگاهم گفت:
تو با همین قلمت پدر مرا کشتی و به چوبه دار آویختی.
🔸اشک در چشمان استاد حلقه بست. آهی کشید و گفت:
مراقب باشید، شاید اشتباه شما هیچوقت قابل جبران نباشد.
#پندانه_امروزمون
🎋🎋🦋🎋🦋
@Lootfakhooda
🔅#پندانه
✍️ بوی بد کینه را از دلت پاک کن
🔹معلم یک کودکستان به بچههای کلاس گفت میخواهد با آنها بازی کند.
🔸او به آنها گفت فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید، سیبزمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.
🔹فردا بچهها با کیسههای پلاستیکی به کودکستان آمدند. در کیسه بعضیها دو، بعضیها سه و بعضیها پنج سیبزمینی بود.
🔸معلم به بچهها گفت تا یک هفته هر کجا که میروند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.
🔹روزها به همین ترتیب گذشت و کمکم بچهها شروع کردند به شکایت از بوی سیبزمینیهای گندیده. بهعلاوه، آنهایی که سیبزمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند.
🔸پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچهها راحت شدند.
🔹معلم از بچهها پرسید:
از اینکه یک هفته سیبزمینیها را با خود حمل میکردید چه احساسی داشتید؟
🔸بچهها از اینکه مجبور بودند سیبزمینیهای بَدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند، شکایت داشتند.
🔹آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی اینچنین توضیح داد:
کینه آدمهایی که در دل دارید و همه جا با خود میبرید نیز چنین حالتی دارد. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود میبرید.
🔸حالا که شما بوی بد سیبزمینیها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید، پس چطور میخواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟
#پندانه_امروزمون
🎋🎋🦋🎋🦋
@Lootfakhooda
🔅#پندانه
✍️ با خدا باش
🔹میخواستم خدا را نوازش کنم، ندا رسید؛ کودک یتیم را نوازش کن.
🔸خواستم دستان خدا را بگیرم، ندا آمد؛ دستان افتادهای را بگیر.
🔹خواستم چهره خداوند را ببینم، ندا آمد؛ به صورت مادرت بنگر.
🔸خواستم رنگ خدا را ببینم، ندا آمد؛ بیرنگی عارفان را بنگر.
🔹خواستم دست خدا را ببوسم، ندا آمد؛ دست کارگری را که درست کار میکند ببوس.
🔸خواستم به خانه خدا بروم، ندا آمد؛ قلب انسان مومن را زیارت کن.
🔹خواستم نور الهی را مشاهده کنم، ندا آمد؛ از پرخوری و شکم سیر فاصله بگیر.
🔸خواستم صبر خدا را ببینم، ندا آمد؛ بر زخمزبان بندگان صبر کن.
🔹خواستم خدا را یاد کنم، ندا آمد؛ ارحام و خویشانت را یاد کن.
🔸خواستم که دیگر نخواهم، ندا آمد؛ امورت را به او واگذار کن و برو.
#پندانه_امروزمون
#اَللَّھُمَّعَجِلݪِوݪیَڪَاݪفَࢪُج
🎋🎋🦋🎋🦋
@Lootfakhooda
🔆 #پندانه
✍ در دنیا دنبال چیزی باش که در آخرت بهدردت بخورد
🔸مرد زاهدی کنار چشمهای نشست تا آبی بنوشد وخستگی در کند. درون چشمه سنگ زیبایی دید. آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد.
🔹در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی به حالت ضعف افتاده بود.
🔸کنار او نشست و از داخل خورجینش نان بیرون آورد و به او داد.
🔹مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد.
🔸نگاهی به زاهد کرد و گفت:
آیا آن سنگ را به من میدهی؟
🔹زاهد بیدرنگ سنگ را درآورد و به او داد.
🔸مسافر از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید. او میدانست این سنگ آنقدر قیمتی است که با فروش آن میتواند تا آخر عمر در رفاه زندگی کند. بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد.
🔹چند روز بعد همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت:
من خیلی فکر کردم، تو با اینکه میدانستی این سنگ چقدر ارزش دارد، خیلی راحت آن را به من هدیه کردی.
🔸بعد دست در جیبش برد و سنگ را درآورد و گفت:
من این سنگ را به تو برمیگردانم، در عوض چیز گرانبهاتری از تو میخواهم.
🔹به من یاد بده چگونه میتوانم مثل تو باشم و بهراحتی از دنیا و متعلقاتش بگذرم.
#پندانه_امروزمون
🎋🎋🦋🎋🦋
@Lootfakhooda
🔅#پندانه
✍️ ناگهان چقدر زود، دیر میشود
🔹وقتی چیزی در حال تمامشدن باشد، عزیز میشود!
🔸يک لحظه آفتاب در هوای سرد، غنيمت میشود!
🔹خدا در مواقع سختیها، تنها پناه میشود!
🔸يک قطره نور در دريای تاريکی، همه دنيا میشود.
🔹يک عزيز وقتی که از دست رفت، همه کس میشود.
🔸تابستان حالا که تمام میشود، به نظر قشنگ و قشنگتر میرسد!
🔹و ما همیشه دیر متوجه میشویم.
💢 قدر داشتههایمان را بدانیم چراکه خیلی زود، دیر میشود.
#پندانه_امروزمون
#اَللَّھُمَّعَجِلݪِوݪیَڪَاݪفَࢪُج
🎋🎋🦋🎋🦋
@Lootfakhooda