eitaa logo
آرامش دلم تنها خداست
2.1هزار دنبال‌کننده
845 عکس
573 ویدیو
8 فایل
خدایا تنها امیدم تویی که مهربانترین هستی یا ارحم الراحمین #کپی برداری از مطالب کانال با ذکر صلوات بلا مانع می باشد . #تأسیس 15 آذر ماه 99
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃 📚 🤔چرا ابن سیرین بوی خوش میداد؟ 💥محمد بن سيرين هميشه پاكيزه بود و بوى خوش مى داد. روزى شخصى از او پرسيد: علت چيست كه از تو هميشه بوى خوش مى آيد؟ گفت قصه من عجيب است . آن شخص او را قسم داد كه : قصه خود را براى من بگو. ابن سيرين گفت : من در جوانى بسيار زيبا و خوش صورت و صاحب حسن و جمال بودم و شغلم بزازى بود، روزى زنى و كنيزكى به دكانم آمدند و مقدارى پارچه خريدند، چون قيمت آن معين شد گفتند: همراه ما بيا تا قيمت آن را به تو پرداخت كنيم . 💥در دكان را بستم و همراه ايشان راه افتادم تا به جلوى خانه آنان رسيدم ، آنها به درون رفتند و من پشت در ماندم . بعد از مدتى زن - بدون آن كه كنيزش ‍ همراهش باشد - مرا به داخل خانه دعوت كرد، چون داخل شدم ، خانه اى ديدم از فرشها و ظروف عالى آراسته ، مرا بنشاند و چادر از سر برداشت ، او را در غايت حسن و جمال ديدم ، خود را به انواع جواهرات آراسته بود. در كنارم نشست و با ظرافت و ناز و عشوه و خوش طبعى با من به سخن گفتن درآمد، طولى نكشيد كه غذايى مفصل و لذيذ آماده شد، بعد از صرف غذا، آن زن به من گفت : اى جوان مى بينى من پارچه و قماش زياد دارم ، قصد من از آوردن تو به اينجا چيز ديگرى است و من مى خواهم با تو همبستر شوم و كام دل بر آرم . 💥من چون مهربانيها و عشوه بازيهاى او را ديدم نفس اماره ام به سوى او ميل كرد، ناگاه الهامى به من رسيد كه قائلى از سوره والنازعات اين آيه را تلاوت كرد كه : و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنة هى الماوى اما هركس بترسد از مقام پروردگار خود و نفس خود را از پيروى هواى نفس بازدارد، بدرستى كه منزل و آرامگاه او بهشت خواهد بود (41) وقتى به ياد اين آيه افتادم عزم خود را جزم نمودم كه دامن پاك خود را به اين گناه آلوده نكنم ، هر چه آن زن با من به دست بازى درآمد، من به او توجه نكردم . چون آن زن مرا مايل به خود نديد، به كنيزان خود گفت : تا چوب زيادى آوردند، وقتى مرا محكم با طناب بستند، زن خطاب به من گفت : يا مراد مرا حاصل كن يا تو را به هلاكت مى رسانم . به او گفتم : اگر ذره ذره ام كنى ، مرتكب اين عمل شنيع نخواهم شد. تا اين كه مرا بسيار با چوب زدند، بطورى كه خون از بدنم جارى شد. با خود گفتم : كه بايد نقشه اى به كار بندم تا رهايى يابم ... 💥گفتم مرا نزنيد راضى شدم ، دست و پايم را باز كردند، بعد از رهايى پرسيدم : محل قضاى حاجت كجاست ؟ راهنمايى كردند. رفتم در مستراح و تمام لباسهايم را به نجاست آلوده كردم و بيرون آمدم ، چون آن زن با كنيزان به طرفم آمدند، من دست نجاست آلود خود را به آنها نشان مى دادم و به آنها مى پاشيدم ، آنها فرار مى كردند. 💥بدين وسيله فرصت را غنيمت شمردم و به طرف بيرون شتافتم ، چون به در خانه رسيدم در را قفل كرده بودند، وقتى دست به قفل زدم 💥- به لطف الهى - گشوده شد و من از خانه بيرون آمدم و خود را به كنار جوى آب رسانيدم ، لباسهايم را شسته و غسل نمودم . ناگهان ديدم كه شخصى پيدا شد و لباس ‍ نيكويى برايم آورد و بر تنم پوشانيد و بوى خوش به من ماليد و گفت : اى مرد پرهيزگار! چون تو بر نفس خود غلبه كردى و از روز جزا ترسيدى و خلاف فرمان خدا انجام ندادى و نهى او را نهى دانستى ، اين وسيله اى بود براى امتحان تو و ما تو را از آن خلاص كرديم ، دل فارغ دار كه اين لباس تو هرگز چركين و اين بوى خوش هرگز از تو زايل نشود، پس از آن روز تاكنون ، بوى خوش از بدنم برطرف نگرديده است . 👈به همين خاطر خدا علم تعبير خواب را بر او عطا فرمود و در زمان او كسى مثل او تعبير خواب نمى كرد. الكنى والاءلقاب ، ج 1، ص 313 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چگونه عبادات کنیم 21.mp3
8.35M
؟ ۲۱ 🤲 💫 برد پرواز ما در عبادات ، به میزانِ غلبه‌ی روح ما بر طبیعت ما، وابسته است.. تا مهارت‌های پرواز، بوسیله‌ی عبادت را نیاموخته باشیم؛ عبادات‌مان از سقف خانه هم بالاتر نمی‌رود! شجاعی 🎤 🍃 ❤️🍃 @bakhooda ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡️ ✍ دعا کن خدا بهت توفیق بده... 🔹بزرگی می‌گفت: اگر کسی برای درخواست کمک، برای حل مشکلی پیش تو اومد؛ 🔸هرگز نگو: فلانی هم که هر وقت کاری داشته باشه فقط ما رو می‌شناسه! 🔹بلکه بگو: الحمدلله که خدا به من توفیق برطرف‌کردن نیازهای مردم رو عنایت کرده. 👤 امام حسین علیه‌السلام در این باره می‌فرمایند: 🔺برآوردن حاجت و برطرف‌كردن مشكلات مردم به دست شما از نعمت‌های خداوند است نسبت به شما، بنابراین با منت‌گذاری و اذیت آنان، جلوی این نعمت‌ها را نگیرید. 📚بحارالانوار، ج74، ص38 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂🍂🍂🍂 🔆پس تو کیستی؟ 🥀اميرالمومنين على (ع ) با لشكرش به سوى صفين حركت كرد. در بين راه آب آنها تمام شد و همه تشنه ماندند، هر چه تفحص و جستجو كردند آبى نيافتند! به دستور حضرت براى يافتن آب ، مقدارى از جاده خارج شدند. در بيابان ، به ديرى (عبادتگاهى ) برخوردند، به سويش رفته و از راهبى كه داخل دير بود مطالبه آب كردند. راهب گفت : 🥀 از اينجا تا نزديكترين چاه آب دو فرسخ فاصله است و هر چند وقت يكبار براى من آب مى آورند من آن را جيره بندى مى كنم و گرنه از شدت تشنگى مى ميرم ! حضرت فرمود: شنيديد كه راهب چه مى گويد؟ سپاهيانش گفتند: آيا مى فرمايى به آنجايى كه او مى گويد برويم و آب بياوريم ؟ 🥀حضرت فرمود: نيازى به پيمودن اين مسير طولانى نيست . آنگاه سر شترش ‍ را به سوى قبله گردانيد و محلى در نزديكى دير را نشان داد و فرمود: آنجا را حفر كنيد، زمين را كندند و خاكها را كنار ريختند تا به سنگ بسيار بزرگى رسيدند و گفتند: اى اميرالمؤمنين ! اينجا سنگى است كه وسائل ما (مثل كلنگ و تيشه ) در آن اثر نمى كند! فرمود: 🥀 زير آن سنگ آب است ، جديت كنيد تا آن را برداريد. اصحاب جمع شدند و تلاش كردند اما نتوانستند آن سنگ را حركت دهند. حضرت كه ناتوانى اصحاب را ديد، نزد آنها آمد و انگشتانش را از گوشه سنگ به زير آن برد و با يك حركت آن را تكان داد و از جاى بركند و به كنارى انداخت كه در اين هنگام از جاى آن سنگ آب فوران نمود. لشكريان آمدند و از آن آب كه بسيار گوارا و سرد بود نوشيدند و به دستور حضرت مقدار زيادى آب براى خود برداشتند. آنگاه حضرت آن سنگ را برداشت و سر جاى خود گذاشت و دستور داد خاك بر آن ريخته و اثر آن را محو كردند. راهب كه از بالاى دير اين منظره را مى ديد گفت : 🥀 مرا از اينجا پايين بياوريد، وقتى او را پايين آوردند نزد على (ع ) آمد و گفت : آيا تو پيامبر خدايى ؟ فرمود: نه . پرسيد: آيا از ملائكه اى ؟ فرمود: نه . پرسيد: پس تو كيستى ؟ 🥀فرمود: من جانشين پيامبر اسلام هستم . راهب گفت : دستت را به من بده تا با تو بيعت كنم و مسلمان شوم . حضرت دستش را به سوى او دراز كرد و او شهادت به توحيد و نبوت و امامت على (ع ) داد و مسلمان شد. حضرت شرايط و احكام اسلام را براى او گفت ، و سپس از راهب پرسيد: چه چيزى باعث شد كه تو اسلام بياورى ؟ 🥀راهب گفت : اى اميرالمؤمنين ! اين دير اينجا بنا شده تا كسى كه اين سنگ را از جاى خود بر مى دارد شناخته شود، قبل از من علما و راهبهاى زيادى در اين دير ساكن شده اند تا شما را بشناسند ولى موفق نشده اند، و خدا اين نعمت را به من مرحمت نمود؛ زيرا ما در كتاب خود ديده ايم و از علماى خود شنيده ايم كه از محل اين سنگ هيچ كس جز پيامبر و يا جانشين پيامبر خبر ندارد، و تا او نيايد، محل آن آشكار نمى شود و كسى قدرت كندن آن را ندارد جز همان نبى يا وصى او. چون من تحقق اين وعده را به دست تو ديدم مسلمان شدم . على (ع ) وقتى اين سخن را شنيد آنقدر گريه كرد كه صورت او از اشك چشمانش تر شد و 🥀فرمود: خدا را سپاس مى گويم كه نزد او فراموش شده نيستم و در كتب آسمانى نام مرا ذكر كرده است . آنگاه اصحاب را صدا زد و فرمود: 🥀بشنويد آنچه برادر مسلمان شما مى گويد. راهب يك بار ديگر جريان را گفت و همه اصحاب شكر خدا بجاى آوردند كه از ياران على (ع ) هستند. 🥀لشكر حركت كرد و آن راهب تازه مسلمان هم با آنها همراه شد و در جنگ با اهل شام و طرفداران معاويه شهيد شد، حضرت بر او نماز خواند و او را به خاك سپرد و بسيار براى او استغفار كرد. 📚المحجة البيضاء، ج 4، ص 199. 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
36435450221750.mp3
3.02M
🌸 (س) ♨️مقام شفاعت حضرت معصومه(س) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🍃 ❤️🍃 @bakhooda ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️مردی همسایه ای داشت که مدام او را آزار می داد. پشت بام خود شب هنگام می رفت و دراز می کشید و خانۀ او را دید می زد.‌ روزهایی که او از خانه بیرون می رفت به یک بهانه برای حرّافی و ورّاجی با ناموس او درب خانه او می زد... 🔥🏡مرد از شدت آزار او به تنگ آمد و او را نفرین کرد.‌ روزی خانه مرد در آتش بسوخت و خاکستر شد. مرد از اجابت نفرین خود خوشحال و مسرور گشت و احساس مستجاب الدعوه بودن نمود و همه جا داستان خود نقل می کرد و به آن مباهات می نمود. ♨️صاحبدلی او را گفت: از این که کسی را نفرین کرده ای خوشحال هستی و احساس نزدیکی به خدا می کنی؟ تو اگر مستجاب الدعوه و مقرب خدا بودی باید دعا می کردی خداوند برای تو خانه ای در جای دیگری از شهر برساند که تو را چنین از شرّ او آسوده کند. 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا