🌾
بنام خدای زلالی ها
خداوندگار زنده کننده جانها
خدواند زیبایی و لطافت
بنام خدایی که عشق و مهربانی و آرامش را به بندگانش هدیه می کند
لحظاتی دیگر نمانده ...
درآخرین روز زمستان سرد و تلخ که امسال با خاطره ایی ناخوش به انتها میرسد...
بهار می آید...
با ترانه دل انگیز باران
و ترنم شیرین جویبار
تا رگهای خاک را از زلال جاری عشق آکنده سازد
باشد تا طراوت تن سبز جوانه را به میهمانی خانه دلهایمان بخوانیم .
تنگ بلورین زندگیتان مالامال قطره های شبنم.
الهی در کنار خانواده و عزیزانتان سالی
سرشار از عشق ،مهربانی و سلامتی داشته باشید
یادتان نرود،
روزهای خوش را باید ساخت
امیدوارم روزها و شبهایتان بخوشی سپری شود.
و خوشبختی و شادابی به تک تک خانهایتان وارد شود و امسالتان پراز رونق و شادیهای بی پایان باشد...
#عیدتان مبارک
☘💕
*از شیخ بهایی پرسیدند:"سخت می گذرد،چه باید کرد؟"گفت: خودت که می گویی سخت "مـــــی گــــــــــــذرد"سخت که "نــــمــــی مـــــانـــــــد"! پس خدارا شکر که "مــــــــی گـــــــــذرد" و "نــــــمـــــــی مـــــــانـــــــد".امروزت خوب یا بد "گذشت"و فردا روز دیگری است...قدری شادی با خود به خانه ببر...راه خانه ات را که یاد گرفت، فردا با پای خودش می آید.*
*سال ۹۸باهمه سختی ها وتلخی هایش گذشت. یک سال نو با آرزوهای نو آمد. آرزودارم در سال جدید همه خانواده ها در کمال سلامتی وآرامش بسرببرند.انشاالله که همگی عزیزان شاد وسلامت باشند.اللهم عجل لولیک الفرج.الهی امین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکسال دیگر کنار شما گذشت..
پیشاپیش
آغاز سال ۱۳۹۹ مبارک باد♥️
تا خدارو داری غمت نباشه:
بـر مـا سـالی گـذشـت
و بـر زمیـن گـردشـی
و بـر روزگـار حکایـتی
امیـد آن ڪه
آن کهنـه رفتـه باشـد بہ نکـویی
و این نـو همـی آیـد بہ شـادی
سـوگلی دلبـرانـه
فصـلها هم از راه رسیـد
امیدوارم دستـان سبـزش
برایتان بهتـرین اتفاقات را بسازد
و نگاه پر مهـرش، ثانیههای عمـرتان
را از مهـربانی و عاشقـی پر کند
الهی سهـم هر روزتـان
یک بغل لبخنـد باشـد
امیـدوارم شکوفههای زیبـای بهـاری
برایتان تمام خوبیهای دنیـا را
بہ ارمغـان آورده باشنـد
و نخستین صفحات سال
آغاز بزرگترین مؤفقیتهای زندگیتان باشد
بهترینها همیشه لیاقت بهترین را دارند
بهتـرینها نصیبتـان بـاد
بهـار بهـانه ایسـت
بـرای بهـاری شـدن دل
و مـن این بهـانه را با هـزاران
خاطـرهٔ خـوش پیشکش میکنم
بہ خانه گـرم وجـودتون
سالتـون پـر از عشـق
و سلامتـی وتندرستی
آمدم بنويسم
نشد
گاهي
انقدر سنگين است اين غصه ها
كه حتي حرف هم نميتوان زد…
سرم سنگين
لبانم خالي از گفتن
هوا ابري
وجودم خسته و غمگين
ولي باز هم
دلم راهي
توانِ پر زدن باقي
براي ديدن مهتاب
خيالي
در سرم جاري…
پشت پنجره اولین برف زمستانی را نگاه میکنم
خانه گرم گرم است اما بدنم از سرما میلرزد
نمیدانم از برف است یا از تنهایی
برای خود چای میریزم پتو را بدورم میپیچم شاید کمی گرم شوم
بی فایده است دستانم پاهایم چون تکه ای از یخ سرد سردند
به تو فکر میکنم آه میکشم
بخود میگویم :
یکی باید باشد
یکی که دستانش
آغوشش
نگاهش
احساسش
گرمابخش زندگیت باشد
یکی مثل تو…
تویی که ندارمت
پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق، ای عزیزترین میهمان عمـر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی