يُلامِسُونَ قلبِي أولئِكَ الذين
ينتبِهُون لتفاصِيلي الصَّغيرة
التي لا أنتبِهُ أنا لها
قلبِ من را
کسانی لمس میکنند
که به جزئیاتِ کوچک در من
که خودم متوجه آنها نیستم، توجه دارند...
@Loveyoub
💢چهارشنبه سوری متشکل از واژه ی چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته است و واژه ی سور که به معنای جشن و شادی آغاز گرم شدن زمین و جشن آغاز بهار است می باشد. طبق آیین باستان در این روز آتش بزرگی برافروخته میشود که تا صبح روز بعد و طلوع خورشید روشن نگه داشته میشود این آتش معمولاً در بعد از ظهر روز سه شنبه که مردم آتش روشن می کنند و از روی آن میپرند آغاز میشود
آتش افروختن
مردم در مراسم آتش افروزی چهارشنبه سوری عصر آخرین سه شنبه ی سال کوپه های هیزم را روی هم می گذارند و پس از غروب خورشید کوپه های هیزم را در پشت بام حیاط خانه یا کوچه آتش می زنند
عنصر اصلی آیین جشن چهارشنبه سوری، آتش است در مناطق گوناگون ایران در شب چهارشنبه سوری برخی سه کپه آتش به نشانه ی سه پند بزرگ ایرانیان باستان پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک و یا هفت کپه آتش به نشانه ی هفت امشاسپندان آماده می کنند و آتش می افروزند
سپس مردم در حال پریدن از روی آتش شعرهای زیر را می سرایند
زردی من از تو سرخی تو از من
غم برو شادی بیا محنت برو روزی بیا
به اعتماد قدیمی تر ها خاکستر چهارشنبه سوری نحس است به این علت که مردم هنگام پریدن از روی آن زردی و بیماری خود را به آتش می دهند و به جای آن سرخی و شادابی را از آتش می گیرند
این امر نشانگر مراسمی برای تطهیر و پاک سازی مذهبی است به بیان دیگر مردم خواهان آن هستند که آتش تمام رنگ پریدگی و زردی بیماری و مشکلاتشان را بگیرد و به جای آن سرخی و گرمی و نیرو به آن ها بدهد چهارشنبه سوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیّت افراد باشد و در میان بیشتر ایرانیان رواج دارد
کوزه شکستن
گفته می شود کوزه شکستن که یکی از آیین های چهارشنبه سوری است زمانی به خاطر نو شدن کوزه انجام می گرفت و صدای حاصل از شکستن آن یاد آور خبر قیام مختار بوده که امروزه مورد فراموشی واقع شده است
در گذشته برخی از مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه ی سیاه بختی کمی نمک به علامت شور چشمی، و سکه ای به نشانه ی تنگدستی در کوزه ای سفالین
می انداختند و اعضای خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاندند و آخرین نفر کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کرد برخی بر این باورند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می نمایند
همچنین فال گوش ایستادن، شال اندازی بخت گشایی و … در ایران باستان به بهانه ی دور هم گرد آمدن همدلی و رفع کدورت ها انجام
می گرفت
شال اندازی
در مراسم شال اندازی اگر شال از روزنه ی بخاری، سقف خانه یا جاهایی مشابه به این ها داخل خانه می افتاد صاحب خانه با شناسایی صاحب شال در صورتی که تمایل به رفع کدورت و آشتی بود با قرار دادن خوردنی های شیرین موافقت خود را ابراز می کرد و اگر به گوشه ی شال ذغال گره می خورد مشخص
می گردید که طرف مقابل تمایلی به رفع کدورت ندارد
ادامه👇💐
@Loveyoub
فال گوش ایستادن
فال گوش ایستادن یکی از آیین های چهارشنبه سوری است که در آن دختران جوان نیت
می کردند پشت دیواری میایستادند و به حرف های رهگذران گوش می نمودند و سپس به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبت کردن رهگذران تفال می زدند و با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را میگرفتند در گذشته به این اعتقاد داشتند که سرنوشت شان در این شب تعیین می گردد
قاشق زنی
یکی دیگر از آیین های شب چهار شنبه سوری قاشق زنی بود که دختران و پسران چادری بر سر و روی خود میکشیدند تا شناخته نشوند. آن ها قاشقی با کاسه ای مسی برمی داشتند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتادند و در مقابل هفت خانه بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه
می زدنند صاحب خانه شیرینی یا آجیل و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذاشت اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست
نمی آوردند از برآمدن آرزو و حاجت خود نا امید می شدند
آیین قاشق زنی احتمالاً نشات گرفته از این عقیده است که ارواح نیک درگذشتگان در رستاخیز آخر سال به خانه بازماندگان سر میزنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیه ای می دهند همچنین در زند اوستا آمده است که پنج روز آخر سال تا روز پنجم فروردین، اورمزد دوزخ را خالی میکند و ارواح رها میشوند
چهارشنبه سوریتون بی خطر
@Loveyoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سکوت کدام چشم
در نجوای کدام کلام
درشعله های کدام فریاد
بهارصداقت پیداست؟
آنجاکه مهتاب چشم انتظارآفتاب است
آنجا که پرستوها بابال های خسته آرزوی خواب دارند
آنجاکه ماهیان تشنه آب میخواهند
آنجاکه غزالان صیدشده آرزوی شکار دارند؟؛
ومن ازکوچه های یاد میگذرم
در آوازباران درگلوی ناودان ها
درآسمان در پرواز مرغکان دریا
درقصه های مادربزرگ
در رویاهای کودکی
باتردید
عبور میکنم؛
شاید شبی کوچه های یاد
از غوغایم خالی شوند
ومن درخاموشی،دَم فرومیبندم
وکوچه ها برایم مرثیه میخوانند
شاید من در بهاری، سبز ظاهرشوم
ودرکوله بارشادی
جوانه زنم
شکوفا شوم
آنجاست که مهربانی برمن بوسه میزنند
ومن برای
طلوع بهار صداقت
همچنان
در کوچه یاد
#سپیده_اسدی
#مهربان
@Loveyoub
دلم گرفته و دردی ...
به سینه پنهان است ...
چشم من ز غم دل ...
چو ابر گریان است ...
دلم گرفته اما کسی نمی داند ...
@Loveyoub
💔
درد يعنی...
دلتنگ كسي باشي ك
ذره ايي براش مهم نيس
زجر"يعني ...
اين و بدوني و باز نتونی
بيخيالش بشی...
💔👌🍃
@Loveyoub
خراب افتادہ ام ڪنجے و دلدارم نمے آید
نگارم بهر تسڪین دلِ زارم نمے آید
بہ نحسے طالعم بین ڪز پیامبرهاے دورانت
عزیز مصر هم باشم ، خریدارم نمے آید
منم آن شاعر دلخون ڪہ دست از زندگے شستہ
چرا پس تیغ ابرویت بہ پیڪارم نمے آید
چنان پیرے زمین گیرم ڪہ حال ناخوشے دارد
یڪے از بین طفلانم بہ دیدارم نمے آید
پریشان خاطرے آوارہ ام،رسواے گیسویت
نتے محزون بہ مضراب شب تارم نمے اید
غریبم خستہ ام دلواپسم حیران حیرانم
ڪہ این لبخند بے معنے بہ رخسارم نمے اید
ز بیدارے ملولم ڪردہ این تقدیر بے حاصل
ڪہ آن فتانہ صورت تا ڪہ بیدارم نمے آید
@Loveyoub