eitaa logo
❤️تو رو دوست دارم❤️
34.1هزار دنبال‌کننده
91.3هزار عکس
79.6هزار ویدیو
127 فایل
کانال عاشقانه تورو دوست دارم کانالی پر از کلیپ ویدیو و پستهای خاص و زیبای عاشقانه دلنوشت و شعر جملات ناب و اهنگهای گلچین و بیو تکست عاشقانه و پروف خاص بهترین کانال عاشقانه در ایتا مالک کانال @Manavio69
مشاهده در ایتا
دانلود
  یاعلی شايد که کمی سوز به آهت بدهند در دَهر کمي حشمت و جاهت بدهند اما دگر اين امر محال است محال بي حُبِ علی بهشت راهت بدهند  (سيد مجتبی شجاع) گهی رحمان و گه جبّار ميشد گهی غفار و گه قهّار ميشد عبايش را كه ميپوشيد حيدر خودش يك كعبه ی سيّار ميشد مولاعلی
مداحی آنلاین - یک الحمدالله - حجت الاسلام عالی.mp3
3.44M
♨️یک الحمدالله 👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام #عالی
⚠️⚠️ تلاش مذبوحانه جعفر کذّاب پس از شهادت امام حسن عسکری(ع):👇 ✅در برخی از برهه‌های تاریخ، بوده‌اند افرادی که از شرایط پیچیده آن عصر، سوء استفاده برده و ادعاهای گزافی مطرح کرده و مدتی گروهی را با خود همراه نموده‌اند. ادعای امامت از سوی (جعفر کذّاب) برادر امام عسکری(ع) پس از شهادت آن امام همام(ع)، نمونه‌ای از این موارد است که حامل عبرت‌هایی می‌تواند باشد: 📜ابوالأدیان می‌گوید: من از خدمتگزاران امام عسکری(ع) بودم و نامه‌های آن حضرت(ع) را به شهرها می‌بردم. در طی مسمومیتی که امام(ع) با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم. حضرت(ع) نامه‌هایی نوشت و فرمود: 《این‌ها را به مدائن می‌بری! پانزده روز در سامرا نخواهی بود؛ روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشته‌اند.》 گفتم:سرور من! اگر چنین شود، امام(ع) بعد از شما کیست؟ حضرت(ع) فرمود : 《هر کس جواب نامه‌هایم را از تو مطالبه کند، قائم بعد از من، اوست!》 گفتم:نشانه دیگری بفرمایید. ایشان فرمودند : 《هر کس بر جنازه من نماز گزارد، قائم بعد از من اوست.》 گفتم:نشانه دیگری بفرمایید. و نیز فرمود: 《هر کس از آنچه در میان همیان(کمربند) است، خبر دهد، او امام بعد از من است.》 هیبت و عظمت امام(ع) مانع شد که بپرسم؛ مقصود از آنچه در همیان است، چیست؟ من نامه‌های آن حضرت(ع) را به مدائن بردم و جواب آن‌ها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامرا شدم. دیدم همان طور که امام(ع) فرموده بود، از خانه ایشان صدای ناله بلند است. و نیز دیدم برادرش جعفر، در کنار خانه آن حضرت(ع) نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به وی تسلیت، و به امامتش تبریک می‌گویند. من از این جریان یکّه خوردم و با خود گفتم؛ اگر جعفر امام(ع) باشد، پس وضع امامت عوض شده است؛ زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب می‌خورد و قماربازی می‌کرد و اهل تار و طُنبور بود! من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم، ولی از من چیزی نپرسید. در این هنگام، عقید، خادم خانه امام(ع) بیرون آمد و به جعفر گفت: جنازه برادرت را کفن کردند؛ بیایید نماز بخوانید. جعفر وارد خانه شد. شیعیان در اطراف او بودند. سَمّان و حسن بن علی معروف به سَلَمه، پیشاپیش آن‌ها قرار داشتند. وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام عسکری(ع) را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند. جعفر پیش رفت تا بر جنازه امام(ع) نماز گذارد. وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه کودکی گندم‌گون و سیاه‌موی که دندان‌های پیشینش قدری باهم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت: 《عمو! کنار برو؛ من باید بر پدرم نماز بخوانم.》 جعفر در حالی که قیافه‌اش دگرگون شده بود، کنار رفت. آن کودک بر جنازه امام(ع) نماز خواند و حضرت(ع) را در خانه خود، در کنار قبر پدرش امام هادی(ع) دفن کردند. بعد همان کودک رو به من کرد و گفت:ای مرد بصری! جواب نامه‌ها را که همراه تو است بده. جواب نامه‌ها را به وی دادم و با خود گفتم:این دو نشانه [نماز بر جنازه و خواستن جواب نامه‌ها]؛ حالا فقط همیان مانده! آن‌گاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است. حاجِز وَشّاء که حاضر بود به جعفر گفت:آن کودک چه کسی بود؟ جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیده‌ام و نمی‌شناسم. در آن‌جا نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسکری(ع) پرسیدند، و چون دانستند که امام(ع) رحلت فرموده است، گفتند: جانشین امام(ع) کیست؟ حاضران جعفر را نشان دادند. آن‌ها به جعفر سلام کرده و تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند:نامه‌ها و پول‌هایی آورده‌ایم؛ بفرمایید بگویید؛ نامه‌ها را چه کسانی نوشته‌اند و پول‌ها چقدر است؟ جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گَرد جامه‌های خود را پاک می‌کرد، گفت: این‌ها از ما انتظار دارند علم غیب بدانیم. در این میان، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت: نامه‌ها از فلان کس و فلان کس است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آن‌ها را آب طلا داده‌اند. نمایندگان مردم قم نامه‌ها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند: هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام(ع) است. 📚منبع: إکمال الدین وإتمام النعمه شیخ صدوق، ج۲، ص۴۷۵ 🌺🍃 @Patoghedoostanh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هوای بام تو داریم ما هوایی‌ها خوشا به حال شب و روز سامرایی‌ها چه نعمتی‌ست سر سفره‌ات نمک خوردن چه افتخار بزرگی‌ست این گدایی‌ها خداست بانی این اعتقاد نورانی خداست بانی این جور آشنایی‌ها تو کربلای اسیری و روضه می‌خوانند به یاد غربت تلخ تو کربلایی‌ها دوباره حسرت دیدار در دل کعبه‌ست چقدر کعبه دلش خون شد از جدایی‌ها به یاد حضرت فرزندتان هر آدینه چه حس و حال قشنگی‌ست هم‌صدایی‌ها 🏴شهادت‌امام‌حسن‌عسکرۍتسلیت‌باد🏴
🕊 درد اینجاست که درد را نمی شود به هیچ کس حالی کرد.. 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 ماهی گفت بی تو می میرم آب خواست امتحان ش کند گفت میرم و به حرفات فکر می کنم رفت و زود برگشت اما ماهی مرده بود هیچ وقت با نبودنت کسی را امتحان نکن... 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚داستان کوتاه 🔸روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت از شدت درد فریادی زد و سوزن را چند متر دور تر پرت کرد . 🔸مردی حکیم که از آن مسیر عبور می کرد ماجرا را دید، سوزن را آورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد 🔸درختی که پیوسته بارش خوری 🔸 تحمل کن آنگه که خارش خوری 🍃این سوزن منبع درآمد توست این همه فایده حاصل کردی، یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور می اندازی؟! 👌 درس اخلاقی اینکه اگر از کسی یا وسیله ای رنجشی آمد به یاد آوریم خوبی های که از جانب آن شخص یا فوایدی که از آن حیوان وسیله یا درخت در طول ایام به ما رسیده ,آن وقت تحمل آن رنجش آسان تر می شود ... 💠
گفت: چه لذتی رو تو این دنيا دوست داری، همونو بگو... داشتم تو ذهنم سبک سنگین می کردم که نگاهم رو خرید و گفت: ببین! ملاقات با خدا خیلی از اون لذت بخش تره، باور کن...! + و من هنوز باور نکرده ام و نکرده ام و نکرده ام و نکرده ام... 🕊
ریشه‌ام در بهار است و برگ‌هایم در پاییز نه سبز می‌شوم نه زرد ! این روزها حال درختی را دارم که فصل‌ها را نفهمیده …! @Patoghedoostanh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلاغ بودن وادعای عقاب بودن حکایت خیلیاس...... @Patoghedoostanh
عروسکهـ میخاست گـریهـ کنهـ ولی لباش با خنده دوختهـ شده بود💧🥀 @Patoghedoostanh
🔰چگونه می‌شود به امام زمان(ع) مقرّب شد و به ایشان خدمت کرد؟ 🔸آیا برای مقرب شدن به امام زمان(ع) باید بیشتر به نماز شب، قرآن، روضه و توسل بپردازیم؟ البته این کارها هم کمک می‌کند، ولی اینها کار اصلی نیستند. باید دید کار اصلی امام زمان(ع) چیست؟ 🔸امام زمان(ع) چیزی از جنس سیاست، حکومت و ولایت بر جهان است؛ هر کسی می‌خواهد به امام زمان(ع) مقرب شود، باید کار سیاسی کند، ولایت را تبیین کند و علیه دشمنان اصلی ولایت(استکبار جهانی) قیام کند. 🔸دعای ندبه‌ مال افرادی نیست که حال مناجات دارند، مال کسانی است که حال مبارزه دارند. 🔸هر کسی به این نظام مقدس کمک کند به امام زمان(ع) مقرب شده است و الا مهدوی نیست! 👤 علیرضا پناهیان 🔻بیعت با امام عصر(عج) - ۹ربیع ۹۵ 🍂
✅ ولایتعهدی امام زمان عج آقا مبارک است رَدای امامتت ای غایب از نظر به فدای امامتت می خواستند حق تو را هم قضا کنند کَذاّبها کجا و عبای امامتت ما زنده ایم از برکات ولایتت ما عهد. بسته ایم. به پای امامتت از روز اولی که رسیدیم زین جهان گشتیم آشنا به صدای امامتت این روزها هوای تو را کرده ام بیا ماییم یاکریمِ هوای امامتت آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست آقا فدای کرببلای امامتت تا روزِ بازگشتِ تو سیدعلی شده پرچم به دوش، زیرلوای امامتت   🌸🌸🌸آغاز امامت وولایت مهدی فاطمه عج بر شیعیانش مبارک باد🌸🌸🌸 👏🌸👏🌸 👏🌸👏🌸👏 🌸👏🌸👏
دم عیسی... عصای موسی... و قرآن محمد... اینک دنیا به انتظار موعودی نشسته که اعجازش است! سلام حضرت دلبر! عید شما مبارک! 🍃🌺آغاز ولایت حضرت صاحب الزمان (عج) بر شما منتظران مبارک اللهم عجل لولیک الفرج
تو بیایي همه ثانیه ها، ساعت ها از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند... ⭐️
🕊 پاییز جان راستش را بگو چه کسی ترکت کرد؟ که این قدر دلگیری؟.. 🕯‌‌ 🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
||•نَفسم شعرو تَنم شعرو روانم شعر است من اگر شعر نباشد!بخدا میمیرم..•|| 🖊
مگه میشه جشن بگیریم بدون صاحبش؟؟!!😢😭 🌸
در انتظار توأم ! در چنان هوایی بیا که گریز از تو ممکن نباشد؛ تو تمام تنهایی‌هایم را از من گرفته‌ای خیابان‌ها بی حضور تو، راه‌های آشکارجهنم‌اند ...!.
وقتی نیمی ازجانت عشق باشد ونیمی اززندگی ات باعشق باشد ومعشوقی برای بوسیدن کنارت باشد توخوب بلدمیشوی تمام دنیا راعاشق کنی....
‌چشم‌های تو معناي تمام جمله‌های ناتمامی‌ست ڪه عاشقان جهان دستپاچه در لحظه‌ی ديدار فراموشی گرفتند و از گفتار بازماندند ڪاش می‌توانستم ای ڪاش خودم را در چشم‌های تو حلق ‌آويز ڪُنم.