✨ ما دو پیراهن بودیم بر یک بند .. یکی را باد برد دیگری را باران هر روز خیس می کند ... #رویا_شاه_حسین_زاده♥️

🖇 بچه که بودم " پاییز " با روپوش سرمه‌ ای از راه مي رسید ... بزرگ‌تر که شدم ، پسر همسایه بود ... سربازی که اسمم را توی کلاهش نوشته بود مادرش مي‌گفت : گروهبان جریمه‌ اش کرده که هفت شب کشیک بدهد . آن وقت‌ ها دوستت‌دارم را نمي گفتند ، کشیک‌مي‌دادند ... !♥️🌿 #رویا_شاه_حسین_زاده💫 @Loveyoub

دلتنگِ کسی هستم که برای بوسیدنم ، لب ندارد برای در آغوش کشیدنم ، دست و نه حتی صدا که بگوید : رویا ، از وقتی مُرده‌ام عاشق‌تَرت شده‌ام ..! #رویا_شاه_حسین_زاده @Loveyoub

شبیه مه شده بودی نه می‌شد در آغوشت گرفت و نه آنسوی تو را دید تنها می‌شد در تو گم شد... #رویا_شاه_حسین_زاده ♥️ @Loveyoub