✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
گوشه چادر مادرم را میگرفتم
با هم میرفتیم مخابرات نبش کوچه ششم
میگفتند مخابرات!
اما اسمش اصلاً مخابرات نبود که
همیشهٔ خدا هم شلوغ بود
نوبت میگرفتیم و مینشستیم
بعد از چند دقیقه صدا میزدند
و میگفتند خانم فلانی کابین شمارهٔ سه
یک اتاقک چوبی نیم در نیم
یک تلفن قدیمی و کثیف روی دیوار
و بوی عرق نفر قبلی
اما چه ذوقی داشتیم
تقریباً هر دو روز یک بار میآمدیم
تلفن میزدیم و چند دقیقهای با
پدربزرگ و مادربزرگم حرف میزدیم
محل ما سیمکشی تلفن نداشت
آنها هم که داشتند وضعشان تقریباً همین بود
حرف زیاد داشتیم
اما مجبور بودیم زود قطع کنیم
قطع نمیکردیم خودش قطع میشد
ارتباطها کم بود
اما با جان و دل
با ذوق و شوق
حرفها هیچوقت تکراری نمیشد
همه برای هم وقت داشتند
هیچکس تیک دوم تلفنش را برنمیداشت
که مثلاً صدایت را هنوز نشنیدهام!
هیچکس حرفهایش را ادیت نمیکرد
دوستتدارم هایش را پاک نمیکرد
جایش نقطه بگذارد
وقتی میگفت دلم برایت تنگ شده
شک نداشت که میگفت
صدا را که نمیشد پاک کرد
میرسید
گروه هم نداشتیم
اما هر وقت تلفن میزدیم حتماً یکی بود
که آنلاین باشد و جوابمان را بدهد
آن روزها
یک مخابرات نبش کوچهٔ ششم بود
و یک دنیا عشق
که همه را از سیمهای تلفنش رد میکردیم
اما امروز
یک دنیا وسیلهٔ ارتباطی
که یک "دلم برایت تنگ شده"
از امواجشان رد نمیشود
اگر هم رد شود، میشود پاکش کرد
میترسم در بروز رسانی بعدی
همدیگر را هم بتوانیم پاک کنیم ...
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
@Patoghedoostanh
[رفیق یعنی یه روح دردوبدن]
________________________
❤️رفیق❤️برگه ی امتحان نیست چاپش کنی.
❤️رفیق❤️بچه نیست خوابش کنی.
❤️رفیق❤️قلیون نیست چاقش کنی.
❤️رفیق❤️دونه نیست خاکش کنی.
❤️رفیق❤️مقدسه بایدجلوش زانوبزنی.
____
___
_
@Patoghedoostanh
زندگی را از طبیعت بیاموزیم🌱
چون ابر با کرامت
چون بید متواضع
چون سرو راست قامت
چون صنوبر صبور
چون بلوط مقاوم
چون خورشید با سخاوت
چون رود روان
چون چشمه زلال
@Patoghedoostanh
🔴 تفکرات یک #بسیجی
#بسیجی ها با همین تفکر بقول برخی عصر حجری شون #زیردریایی ساختن، #کشتی ساختن ، #پهباد ساختن ، #تانک ساختن ، #ماشین_زرهی ساختن ، #ماهواره فرستادن فضا ، #شهر زیرزمینی زدن ، #پالایشگاه زدن ، #اورانیوم غنی کردن ، #منطقه رو دست گرفتن ، #امنیت ایجاد کردن...
#روشنفکرها با تفکرات رو شنفکرانشون چکار کردن جز بفنا دادن و آتش زدن مملکت؟
@Patoghedoostanh
🌹ام وهب های تاریخ...
🌹مادر شهید امنیت: اگر 10 پسر دیگر هم داشتم در راه انقلاب میدادم/عاشق میدان سوریه بود اما در تهران شهید شد
🌹مادر شهید مدافع امنیت، مرتضی ابراهیمی میگوید: ملارد شلوغ شده بود. مرتضی هم سه روز شبانهروز برای حفظ امینت شهر آنجا حضور داشت و خانه نمیآمد.
♦️عازم سوریه بود که گفته بودند "جا پر شده، برگردید و بار دیگر اعزام شوید."، عاشق حضور در میدان سوریه بود، اما در تهران شهید شد فرمانده گردان بود، با سربازانش که داشتند در منطقه گشت میزدند، سربازان گفتند "شما جلو نروید و در منطقه بمانید"، اما او گفته "من جلوتر میروم تا اگر خطری باشد من با آن مواجه شوم."، جانش را در دستش گرفت و رفت تا سربازانش به خطر نیفتند، شجاع بود و راضی نبود به پای کسی سنگ بخورد.
@Patoghedoostanh
Clip-Panahian-MesleMadar.mp3
2.68M
﷽
🎙مثل مادر
💠با این نگاه با امام صحبت کن
با این نگاه برو حرم💚 ...
🔴
@Patoghedoostanh
﷽
#پیامبر_من...
کمکش...
1️⃣7️⃣
ناتوان بود و پیـرزن.
می خواست آب از چاه🕳
بردارد و نمی توانســت.💧
💚پیامبر از راه رسید
و کـمـــکــش کرد.
بعــد هــــــم گـفـــت:
«پـــیـــــش بـــــــرو و
راه خیمه ات را نشان بده»
پیرزن رفت تا در خیمه.🏕
هرچه همراهان اصرار کردند
که آقا مَشـک را به ما بدهید،
فـایـــــده ای نــــــداشــــــت.
فرمود:
✨من به کشیدن بارِ امت و
تحمل سختی هایشان سزاوارترم.✨
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
@Patoghedoostanh