أسْرارُ الْمَعارِفْ
ا༻﷽༺ا ⃟🌸 رسالهٔ اول در بیان معرفت انسان ↶ ❈ روح انسانی از عالم علوی است، و روح نباتی و روح حیوانی
﷽ا
دل نه روح تنهاست و نه نَفْس تنها، و نه آن مُضغهٔ صنوبری است که عرفا دل می خوانند، بل که احدیّت جمع جمیع قابلیّات و خصوصیّات روحانی و جسمانی و الهی و ذاتی است.
و چون حقیقت دل دانستی، بدان که این حقیقت مظهر تعیُّن اوّل و روح قلب کمالِ قابلیّت و حسن مواتات و قبول تام است، و سرّ قلبِ حقّ است که مستولی است بر عرش دل.
📘نفحة الروح و تحفة الفتوح ، مؤیّدالدین جندی قدس سره، با کمی تلخیص ص 128
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313
أسْرارُ الْمَعارِفْ
﷽ا نکاتی از فصل پنجم(از مواد سه گانه) شىء تا واجب نگردد موجود نمی شود و اعتقاد به اولویت باطل است
﷽ا
ماهیت ذاتاً ممکن است
امکان، یک وصف لازم و انفکاک ناپذیر از ماهیت است ، بدلیل آنکه ما وقتی ماهیت را به تنهائی و جدای از هر چیز دیگری تصور می کنیم ، نه بودش را ضروری می یابیم و نبودش را، و امکان هم چیزی نیست جز عدم ضرورت هستی و نیستی.
📗بدایه الحکمه علامه طباطبایی قدس سره ، فی أن الامکان اعتبار عقلی، و أنه لازم للماهیة
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313
﷽ا
● خداوند وجودی نامحدود است و وجود نامحدود همهٔ کمالات را دارا است.
● اسماء در ذات خداوند ظهور و بروز می کنند و خداوند ازلاً و ابداً بر این اسماء علم دارد.
● اولین فیض و تجلی، فیض اقدس است و این فیض زمانی نیست و فقط از نظر رتبی اولی است و از ازل تا ابد تجلی اول بوده و خواهد بود.
● با فیض اقدس، صفات و اسما و صور اسماء در صقع ربوبی ظهور و بروز می کنند.
● فیض مقدس، که از نظر رتبی تنزل و تجلی دوم است، باعث می شود که اسماء و اعیان در عالم خارج ظهور و بروز کنند.
● در فیض اقدس، صفات و اسماء بر خود خدا ظهور و تجلی می کنند و اعیان ثابته و استعدادهای اصلی در مرتبهٔ واحدیت و صقع ربوبی و مرتبهٔ علم حاصل می شود ازلاً و ابداً
● در فیض مقدس، صفات و اسماء در عالم خارج به شکل خلق ظهور و بروز می کنند.
● دو علت برای اینکه خداوند ظهور می کند و فیض دارد: ۱_ حبّ ذاتی ۲_ طلب مفاتح الغیب
● مفاتح غیب، ظهور و کمال می خواهند. این مفاتح اسماء هستند و خداوند با اسماء شناخته می شود و ما به کنه ذات راه نداریم. پس ما از طریق اسماء که کلید غیب و نشانگر غیب اند به غیب راه پیدا می کنیم.
♪ خلاصه ای از صوت تدریس شرحی بر فصوص الحکم قیصری قدس سره، توسط استاد وحید واحد جوان حفظه الله .
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313
أسْرارُ الْمَعارِفْ
﷽ا |↫ در عرفان ما قائل به حضرات خمس هستیم که شامل : عالم ناسوت _ عالم ملکوت _ عالم جبروت _ ص
﷽ا
عوالم الهیّه پنج است که اهل معرفت آنها را حضرات خمس الهیّه نامیده اند.
① اول از آنها عالم جسمانی است که آن را حضرت مُلک نامند و به سبب پستی آن نسبت به عوالم دیگر الهیّه، آن را عالم دنیا نامند.
② و ثانی از عوالم الهیّه که داخل در دائره غیب است، عالم باطن سماوات و ارض است که حضرت ملکوت است، و آن را عالم بین العالمین و عالم مثال و عالم قلب و عالم برزخ سابق و لاحق نامند و بعضی از حکماء ان را عالم هورقلیا و ارض ثامن نامند. و با مادّی جسمانی مناسبت نیست و صورت محض است و تناسب با ارواح دارد.
③ حضرت جبروت است که عالم عقل کلّی و دانش است، و این عالم را حضرت ثالث نامند از حضرات خمسه الهیّه و محل عقول کلیّهٔ الهیّه و عقول جزئیّه انسانیّه و عقول کلیه فلکیّه است. و عالم ارباب انواع نیز نامند.
④ حضرات لاهوت است که این عالم الهیّه وعالم انوار و مشیّت است و این عالم در قرب ذات الهی واقع است، و فاصله فیما بین ذات حق تعالی و این عالم نیست. و عالم امر الهی نیز نامند.
⑤ عالم ناسوت انسانیّه است که جوامع است عوالم اربعه الهیه را، و این هیکل انسانی است که آن عوالم اربعهٔ الهیّه در عالم هیکل ناسوتی انسانی مندرج است، زیرا که بدن انسانی از عالم ملک جسمانی است و از جمیع سماویّات و ارضیات دنیا در این هیکل نمونه است..
📗 قوائم الانوار وطوالع الاسرار، روش سیروسلوک قطب الاقطاب العارفین میرزا ابوالقاسم راز شیرازی(میرزا بابا ذهبی)ره ، با کمی تلخیص صص 92_94
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313
﷽ا
اما تنزيه ذات او را شناختن دشوارتر است از بهر آنکه مشتبه و مجسّمه بسیاراند ، بلکه
اکثر خلق آنند که به زبان مشتبهی را لعنت می کنند و خاطر و تصور ایشان همه جسم و تشبیه است که هر کس اله را با خود تصوری کرده است و چیزی فرض کرده و هر چیز که فهم و وهم و تصور وخيال و ادله معقوله در و بوجه ما تصرف کند آن تشبیه و تجسیم باشد، والله تعالی.
بخلافه ، این سخن را نیکو فهم کن و اعتقاد در تنزیه خدای به این آیت کن ، قال الله تعالی : ليس كمثله شيء وهو السميع البصير»، که این آیت ترا بس است و کاف را زاید دان ، پس هر وصفی که مناقض این آیت است آن مردود است.
و اله تعالى جسم و جوهر نیست، از بهر آنکه جسم مجزا باشد ، دو اجزا را مؤلفی دیگر
باید تا جمع آرد و جسم سازد و جوهر بی مکان نباشد .
واله تعالى متحیز نیست بلکه آفریننده اجسام و جواهر و اماکن است. و نشاید که اله تعالى عرض باشد که عرض چیزی را گویند که دو زمان باقی نماند.
واله واجب البقاست و از اجتماع و افتراق منزه هیچ ذکری و فکری و عبارتی و اشارتی به ذات او ملحق نگردد و هیچ دیده ای او را درک نکند و هیچ فهم و عقل وحدس او را در نیابد . متی و کیف و این والی را به آن حضرت راه نیست :
اگر متی گوئی یعنی کی ، وجود اله بر وقت سابق است .
و اگر این گوئی وجود آله بر مکان مقدم است .
و اگر کیف گوئی ذات اله از هر صفتی که مخلوقی او را گوید محجوب و متعالی است.
و [اگر] الی گوئی لفظ الى انتهای غایت است و ذات او را نهایت و غایت نیست.
وازل و ابد او را یکی است. ذات او علت وجود مصنوعات است و صنع او را هیچ علتی نیست.
در افعال خود مکلف و در ذات خود مکتف نیست . از عقول محجوب است چنانکه از ابصار محجوب است . ذات او همچون ذات نیست ، وصفات او همچون صفات نی، و معنی علم و قدرت در صفت حق نفی جهل و نفی عجز نیست و در حدیث آمده است که : « كان الله ولم يكن معه شيء » و علما بر اینجا زیادت کرده اند که « وهو الآن على ما عليه كان » .
خدای تعالی بود و هیچ چیز با او نبود و بعد از کون مكونات و وجود مخلوقات او بر [ همان ] صفت است که پیش ازین بوده است . بسبب وجود مخلوقات هیچ صفتی و اسمی او را زاید و ناقص نگشت. خدای را بی عالم چه اعتقاد می کنی و تنزیه میگوئی، باوجود عالم همان اعتقاد کن و ذات او را همچنا[ن] منزه دان، تعالى الله عما يقول الظالمون علواً كبيرا.
📗 اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ابوالمفاخر یحیی باخرزی
فصّ عقائد الصوفیه فی الوحدانیّة و القیامة ، ص 9
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313
﷽ا
اشکال : اگر علم حضوری عین معلوم است لازم می آید که صورتهای ذهنی هم علم حصولی باشند و هم علم حضوری. زیرا این صورتها با علم حضوری درک می شوند پس خودشان عین علم هستند و از طرفی آنها علم حصولی به اشیاء خارجی هستند، پس چگونه ممکن است یک علم هم حصولی باشد هم حضوری ؟
جواب : صورتها و مفاهیم ذهنی، خاصیت مرآتیّت و بیرون نمایی و حکایت از اشیاء خارجی را دارند و وسیله و ابزاری برای شناختن خارجیّات هستند علم حصولی به شما می روند ولی از آن جهت که خودشان نزد نفس، حاضرند علم حضوری محسوب می شوند و این دو حیثیّت فرق دارد: حیثیت حضوری بودن آنها آگاهی بی واسطهٔ نفس از خود آنهاست، و حیثیت حصولی بودن آنها نشانگری آنها از اشیاء خارجی است.
📗 آموزش فلسفه ، استاد محمد تقی مصباح یزدی، ص174، ج1، با کمی تلخیص
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313
﷽ا
❀ علم حضوری مراتب دارد ❀
علّت اختلاف مراتب علم حضوری گاهی معلول اختلاف مراتب وجود شخص درک کننده است. یعنی هر قدر نفس از نظر مرتبهٔ وجودی، ضعیفتر باشد علوم حضوریش ضعیفتر و کمرنگ تر است و بالعکس
علم حضوری به حالات روانی نیز به صورت دیگری قابل شدّت و ضعف است.
📗 آموزش فلسفه، استاد محمد تقی مصباح یزدی، ج 1،ص۱۷۸
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313
﷽ا
❀ ماهیت ، ذاتاً ممکن است ❀
امکان ، اعتبار عقلی و جدایی ناپذیر از ماهیت است . چون امکان ملحق و عارض می شود بر ماهیتی که مأخوذ است عقلاً، با قطع نظر از وجود و عدم.
پس آنچه به ماهیت ملحق می شود آن هم اعتباری است و این اعتباری ضرورت ندارد و عدم برای آن ممکن است. و در خارج، یا وجود این ماهیت موجود است یا معدوم.
📗 بدایهٔ الحکمه الفصل السابع، فی أن الامکان اعتبار عقلی، و أنه لازم للماهیة
🎵 جلسه 27 استاد فیاضی، تلخیصی از دقیقهٔ 12_28
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313
﷽ا
⃟🦋 نیازمندی ماهیت به علت متوقف بر امکان است نه حدوث.
✵پس ماهیت در تساویِ عدم و وجود قرار دارد و بیرون آمدن ماهیت از مرحلهٔ تساوی، به سوی یکی از وجود و عدم متوقف بر علت است.
❈ ماهیت به لحاظ وجود، ضرورتاً موجود است و به لحاظ عدم، ضرورتاً معدوم است.
❊ و علت عدم نیازمندی ماهیت به علت به صورت حدوث، این است که حدوث همان هستی پس از نیستی است در حالیکه ماهیت گفتیم در تساوی وجود و عدم قرار دارد.
وجود « ــــــــــــــــ ماهیت ـــــــــــــــ » عدم
☟
با آمدن علت، از حالت تساوی خارج می شود
📗بدایهٔ الحکمه الفصل السابع، فی حاجة الممکن الی العلة و ما هی علة احتیاجها الیه؟
🎵 جلسه 27 استاد فیاضی، تلخیصی از دقیقهٔ ۲۸_۵۵
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313
﷽ا
وجود علمی در صقع ربوبی، استنادش به اسم الاول و الباطن است.
وجود عینی در عالم خارج ، استنادش به اسم الآخر و الظاهر است.
و این به معنی این نیست که دیگر اسم الاول و الباطن در آن جا وجود ندارد، بلکه در همهٔ أشیاء در هر مرتبهٔ وجودی همهٔ أسماء هستند، فقط در کمون اند و غلبه در آن چیزی است که به ظهور نشسته است.
یعنی در وجود علمی، غلبهٔ با اسم الاول و الباطن است و در کمونش اسم الآخر و الظاهر هم هست، وجود عینی هم به همین شکل است.
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
🎵 صوت تدریس استاد وحید واحد جوان حفظه الله
📗شرح فصل اعیان ثابته از مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313
﷽ا
به حمل اولی، بر ماهیت تنها خودش حمل می گردد؛ و چیزی جز خودش نیست و در این حمل، هر چیز دیگری که بیرون از ماهیت باشد [و جنس و فصل ماهیت به شمار نیاید] از آن سلب می شود.
📘 بدایه الحکمه با ترجمه استاد شیروانی، ص۱۱۵
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313
﷽ا
❀ نحوهٔ وجود ماهیت در خارج، از دو حالت خارج نیست :↶
① وجودش در ضمن موضوعی نباشد مثل جواهر عقلی که قائم به خود هستند
② وجودش در ضمن موضوعی باشد، مثل صور عنصری که وجودشان در ضمن ماده است و در عین حال وجود آن ماده نیز متکی به آن صور می باشد.
📘بدایه الحکمه با تلخیص ص 138
┄┅═❁❁•••❁❁═┅┄
@MAARIF_313