NahalVelayat02.mp3
13.52M
4_257538080292995187.mp3
7.08M
#درس_پنجم
#عرفانی
#استاد_عالی
داستان توبه یکی از لات های معروف تهران به نام مصطفی پادگان یا مصطفی دیوونه که صحبت «آسیدمهدی قوام» مسیر زندگیش را عوض می کند و به جایی می رسد که آخر عمر، اربابمان امام حسین (ع) به بالینش می آید.
@MTA_TV
#سلام_بر_ابراهیم
داستان سوم : والیبال تک نفره
بازوان قوي ابراهيم از همان اوايل دبيرســتان نشــان داد که در بســياري از
ورزشها قهرمان اســت. در زنگ هاي ورزش هميشــه مشــغول واليبال بود.
هيچکس از بچه ها حريف او نميشد.
يک بار تک نفره در مقابل يک تيم شش نفره بازي کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند.
همه ما از جمله معلم ورزش، شــاهد بوديم که چطور پيروز شد. از آن روز به بعد ابراهيم واليبال را بيشتر تک نفره بازي ميکرد. بيشتر روزهاي تعطيل، پشت آتش نشاني خيابان 17 شهريور بازي ميکرديم.
خيلي از مدعيها حريف ابراهيم نميشدند.
اما بهترين خاطره واليبال ابراهيم بر ميگردد به دوران جنگ و شهرگيلان غرب،
در آنجــا يک زمين واليبال بود که بچه هاي رزمنــده در آن بازي ميکردند.
يک روز چند دســتگاه ميني بوس براي بازديــد از مناطق جنگي به گيلان غرب آمدند که مســئول آنها آقاي داودي رئيس ســازمان تربيت بدني بود.
آقاي داودي در دبيرستان معلم ورزش ابراهيم بود و او را کامل می شناخت.
ايشان مقداري وسائل ورزشي به ابراهيم داد و گفت: هر طور صلاح ميدانيد مصرف کنيد. بعد گفت: دوســتان ما از همه رشته هاي ورزشي هستند و براي بازديد آمده اند.
ابراهيم کمي براي ورزشــکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شــهر را به آنها نشان داد. تا اينکه به زمين واليبال رسيديم.
آقــاي داودي گفت: چند تــا از بچه هاي هيئت واليبال تهران با ما هســتند.
نظرت برای برگزاري يك مسابقه چيه؟
ســاعت ســه عصر مسابقه شروع شــد. پنج نفر که سه نفرشــان واليباليست حرفــه اي بودند يک طــرف بودند، ابراهيم به تنهائــي در طرف مقابل.
تعداد زيادي هم تماشاگر بودند.
ابراهيم طبق روال قبلي با پاي برهنه و پاچه هاي بالا زده و زير پيراهني مقابل آنها قرار گرفت. به قدري هم خوب بازي کرد که کمتر کسي باور ميکرد.
بازي آنها يک نيمه بيشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع ابراهيم تمام
شد. بعد هم بچه هاي ورزشکار با ابراهيم عکس گرفتند.
آنها باورشان نميشــد يک رزمنده ساده، مثل حرفه اي ترين ورزشکارها بازي كند.
يكبــار هم در پادگان دوكوهــه براي رزمنده ها از واليبــال ابراهيم تعريف كردم. يكي از بچه ها رفت وتوپ واليبال آورد. بعد هم دو تا تيم تشــكيل داد و ابراهيم را هم صدا كرد.
او ابتدا زير بار نميرفت و بازي نميكرد اما وقتي اصرار كرديم گفت: پس همه شما يكطرف، من هم تكي بازي ميكنم!
بعــد از بازي چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حــالا اينقدر نخنديده بوديم، ابراهيم هر ضربه اي كه ميزد چند نفر به سمت توپ ميرفتند و به هم برخورد ميكردند و روي زمين مي افتادند!
ابراهيم درپايان با اختلاف زيادي بازي را برد.
@MTA_TV
سلام مولاجان♥️
🌍 بیتو، حال زمین خوب نیست.
بغضها در گلو مانده است.
سینهٔ زمین تنگ است و نفسها به شماره افتاده…
بیا و روشنی روز را به جهان هدیه کن.
ای خورشید جهانافروز!
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج🍃
صبحت بخیر آقای مهربانم🌹
#میلاد_امام_سجاد (ع)مبارڪ باد🌸
#امام_زمان
@MTA_TV
11.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از هرچی بترسی میزنتت
فقط خداست که وقت ترس
نوازشت میکنه🌸✨
خدایا ما را از غیر خودت نترسان
@MTA_TV