[- اسیرشده بود۱۵ سال بیشتر نداشت
حتی مویی هم در صورتش نبود، سرهنگ
عراقی اومد یقشو گرفت کشیدیش بالا
و گفت: تو اینجا چیکار میکنی؟!
حرفی نمیزدسرهنگعراقیگفت:جواب بده
گفت : ولم کن تا بگم ولش کرد خم شد
روی خاک و یک مشت خاک برداشت
آورد و گفت: اینجا خاک منه
تو بگو که اینجا چیکار میکنی؟!
- سرهنگ عراقی خشکش زده بود..
#خاطرات_شھدا 📻🌱