#خاطرات_شهدا
یکی از بستگانِ صیاد شیرازی از سربازی فرارکرده بود😐 و پروندهاش رو فرستاده بودند دادگاه نظامی، دادگاه هم به زندان محکومش کرد. مادرِ صیاد زنگ زد ☎️دفتر و گفت: به علی بگو یه کاری براش کنه ، این پسر جوونه ، گناه داره....😞
بهشون گفتم: حاج خانوم! خودتون به پسرتون بگین بهتر نیست⁉️
مادر صیاد گفت: قبول نمی کنه!
پرسیدم: چرا❓
مادر صیاد : علی خودش زنگ زد و گفت: عزیز جون! فامیل وقتی برام محترمه که آبروی نظام رو حفظ کنه و آبروی من رو نبره ...😇👌🏻💚
#شهید_صیاد_شیرازی 🌸
🕊