17.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
#فرزندپروری
👈کارشناس: ابراهیم اخوی؛ روانشناس و استاد مرکز مشاوره حوزه های علمیه
👈 موضوع: سبک زندگی اسلامی
👈 جلسه ی 41: در نظر گرفتن ظرفیت و توانایی کودکان
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
🆔@MF_khanevadeh
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
╲\ ╭``┓
╭``◼️``╯
┗``╯ \╲
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚 کتاب #نامیرا (قسمت نهم) مراسم عروسی ربیع و سلیمه بود. گروهی از مردان در میانه ی مجلس مردان، رقص ش
📚 کتاب #نامیرا (قسمت دهم)
عبدالله در رؤیایی غریب در میان غبار و دود و آتش محو و کدر، شمشیرها و نیزه هایی را می دید که بالا و پایین می رفتند و خون آلود میشدند،
رودی خروشان،
تیرهایی که از هر طرف به آسمان می رفتند،
سم اسبانی که در میدان جنگ در هم می آمیختند،
خیمه هایی که در آتش میسوختند،
غباری که خورشید را میپوشاند،
اسبانی که بر جنازههای بیسر می تاختند،
سرهایی که بدون بدن افتاده بودند،
شلاق هایی که بالا می رفت و فرود میآمد
کودکانی که از شلاقها میگریختند
رودی خروشان که آب در آن سرخ و خونرنگ میشد
و صدای ام وهب را که عبدالله را صدا می زد.
عبدالله در رختخواب کوشید از خواب بیدار شود. عرق بر تمام چهره اش نشسته بود. ام وهب که از ناله های عبدالله بیدار شده بود، بالای سر او نشسته بود و مرتب صدایش میزد
عبدالله... عبدالله...
عبدالله یکباره از جا جهید و هراسناک اطراف را نگاه کرده ام وهب را کنار خود دید. ام وهب از چشم های وحشت زده و سرخگون او به هراس افتاد. عبدالله مات به او خیره شد. ام وهب گفت:
انگار کابوس میدیدی! عبدالله منگ و گیج سر برگرداند و به روبرو خیره شد. گفت:
چه وحشتناک بود فرات... سرهای بریده و سینه های دریده... این چه کابوسی بود... نه....کابوس نبود... کابوس نبود...
برخاست و چون خوابگردها از اتاق بیرون رفت. ام وهب از پشت پنجره به او نگریست که در حیاط ایستاده و رو به آسمان نفس عمیق می کشید. با طلوع آفتاب، عبدالله آمادهی سفر به کوفه شد. در حالی که افسار اسب را در دست داشت، از خانه بیرون آمد. به دنبال او ام وهب بیرون آمد و خورجینی را به زین اسب بست. ام وهب گفت: می ترسم این جماعت بفهمند به دیدار عبیدالله بن زیاد رفته ای و حرمتت را بشکنند.»
اینها دست از من بر نمی دارند تا مرا با خود همراه کنند.» و سوار بر اسب شد.
ام وهب گفت: کاش به جای عبیدالله به دیدار مسلم میرفتی!
عبدالله دهانه ی اسب را گرفت و رو به ام وهب چرخاند. از این سخن احساس کرده ام وهب نیز تمایل دارد که او به یاران مسلم ملحق شود. گفت: چنان امر را مشتبه کرده اند که مسلمانی چون تو نیز شکستن بیعت خلیفه ی مسلمانان را کوچک می شمارد.»
و به راه افتاد. ام وهب نگران ماند و دور شدن عبدالله را تماشا کرد و با خود گفت:
کاش هرگز به کوفه نیامده بودیم!»
ادامه دارد...
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
🆔 @MF_khanevadeh
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
╲\ ╭``┓
╭``◼️``╯
┗``╯ \╲
12-doa7.mp3
14.21M
#صوت دعای هفتم صحیفه، تقدیم شما👆
✅ حداقل روزی چند بار این صوت رو در فضای منزلتون #پخش کنین تا اگر ویروسی هست، از بین بره.
🔹اگر خودتون و یا عزیزانتون #مبتلا به کرونا هستین که حتما حتما حتما اینکارو انجام بدین👌🏻
⭕️ تا جایی که میتونین، #منتشر کنین📤
به نیت شفای تمام بیماران، #صلواتی ختم بفرمایید🤲
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
🆔@MF_khanevadeh
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
╲\ ╭``┓
╭``◼️``╯
┗``╯ \╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔬اثبات آزمایشگاهی👌🏻
✅ #تاثیر دعای هفتم صحیفه سجادیه
بر ویروس کرونا
برای سلامتی فرمانده صلوات👌👌
خوش به حال دل ما که چه آقایی داریم ❤️
ولایتمداری یعنی بیسمتان به بیسیم فرمانده وصل باشد📞🔌🔌🔌🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙🎙
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
🆔@MF_khanevadeh
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
╲\ ╭``┓
╭``◼️``╯
┗``╯ \╲
روزنان را با #قرآن آغاز کنیم
با حسین بن علی در کربلا(۱۰)
💢کربلا حجت بالغه‼️
النساء
رُّسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﮋﺩﻩ ﺭﺳﺎﻥ ﻭ ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ [ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﺪﺍ ] ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ، ﻋﺬﺭ ﻭ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﺣﺠﺘﻲ ﻧﺒﺎﺷﺪ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(١٦٥)
انسان نيازمند حجت برهان و بهانه شكني است خداوند در هدف بعثت انبيا مي فرمايد :« لئلا يكون للناس علي الله حجه بعد الرسل » « تا براي مردم پس از (فرستادن ) پيامبران در مقابل خدا (بهانه و) حجتي نباشد . » (سوره نسا آيه 165 )
✳️كربلا حجت بالغه است سرزمین اتمام حجت است .
☑️كربلا از نظرگاه سني « حجت » است و تقريبا هر كس در كربلا مي تواند الگوي سني خود را بيابد .
- نوجوانان قاسم عبدالله بن الحسن و عمرو بن جناده را ،
- جوانان و ميانسالان علي اكبر عباس عبدالله و جعفر را ،
- پيران حبيب عابس و مسلم بن عوسجه را ،
- زنان زينب (سلام الله علیها ) رباب و ام وهب را
- حتي كودكان اصغر و سكينه را.
كربلا از اين جهت نيز در جنگ هاي تاريخ اسلام يك استثنا است ...
☑️ كربلا سرزمين بي بهانگي است تشنگي بهانه نجنگيدن و تنهايي دليل گريز تسليم و ذلت پذيري نيست .
☑️همه رنگ ها نیز در کربلا یافت می شوند؛ سیاه مانند جون ، غلام ابوذر ز سفید مانند اسلم ترکی.
☑️ گویا همه گروه های اجتماعی نیز در کربلا نماینده دارند: معلمان، بازاریان، تازه ایمان آورندگان، غلامان و... کربلا هرکس را که بخواهد با تکیه بر بهانهها ،صحنه حق را رها کند، خلع سلاح میکند؛ حتی کودک با گریه خویشتن میتواند نقش آفرین باشد. (توجیه المسائل کربلا،صفحه 31)
✍#رجبعلی_بازیاد
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
🆔@MF_khanevadeh
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
╲\ ╭``┓
╭``◼️``╯
┗``╯ \╲
امام حسين عليه السلام:
اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ، وَاَبْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بالسَّلامِ
ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه درسلام بُخل ورزد
بحارالانوار جلد93 صفحه294
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
🆔@MF_khanevadeh
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
╲\ ╭``┓
╭``◼️``╯
┗``╯ \╲
✅ مدیریت حکیمانهی حضرت زینبکبری (سلاماللهعلیها)
🔺حضرت آیتالله خامنهای: یکی از این تجربههایی که زینب سلاماللهعلیها در یک شبانه روز برایش پیش آمد، اگر در زندگی یک انسان پیش بیاید و انسان بتواند بجا و درست عمل کند، جا دارد که آن را لوح افتخار کنند و در تاریخ ثبت کنند.
چند حادثهی مهم در زندگی این زن بزرگ در مدت کوتاهی پیش میآید و همهی اینها را آن چنان حکیمانه و قوی علاج میکند و با آن برخورد میکند که انسان متعجب میشود.
🕰۱۳۶۵/۱۰/۱۵
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
🆔@MF_khanevadeh
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
╲\ ╭``┓
╭``◼️``╯
┗``╯ \╲
#رهبر_معظم_انقلاب
🔹 شهید سیّدعلى اندرزگو، چریک مبارز مسلمان، فرزند على بود، همنام على بود، همراه و همگام على هم بود. من لازم مىدانم به امت مسلمان سفارش بکنم سعى کنید این چهرههاى عزیز و ناشناخته را بهتر بشناسید. این مرد مسلمان مبارز در طول چهارده سال که مشغول مبارزه بود، چهارده سال زندگى مخفى با نهایت شدّت، دستگاه جهنّمى ساواکِ شاه بدبخت را آنچنان حیران و سرگشته کرده بود که کارش معجزآسا مىنمود. براى خدا مبارزه کرد، براى خدا از پیوستن به گروههاى مدّعى سر باز زد، براى خدا خطر ساواک و خطر بعضى از گروههایى که مایل بودند او را به طرف خود جذب کنند و حاضر نمىشد به آنها جذب بشود، این خطرها را براى خدا تحمل کرد و براى خدا هم شهید شد.
۱۳۵۹/۰۵/۱۰
#شهادت_سیدعلی_اندرزگو
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
🆔@MF_khanevadeh
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
╲\ ╭``┓
╭``◼️``╯
┗``╯ \╲
📚#داستانک
قدیما یه شاگرد کفاشی بود هر روز میرفت لب رودخونه چرم میشست برای کفش درست کردن.
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره، یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره، با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره، شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره، الان که آب برده دیگه فایده ای نداره.
زندگیم همینه، تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید...
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
🆔@MF_khanevadeh
🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐
╲\ ╭``┓
╭``◼️``╯
┗``╯ \╲