eitaa logo
✨مرکز امور خانواده آذربایجانشرقی✨
1.5هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
5.3هزار ویدیو
125 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @Gorbanzadeh_m لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 شهید سیّدعلى اندرزگو، چریک مبارز مسلمان، فرزند على بود، همنام على بود، همراه و همگام على هم بود. من لازم مى‌دانم به امت مسلمان سفارش بکنم سعى کنید این چهره‌هاى عزیز و ناشناخته را بهتر بشناسید. این مرد مسلمان مبارز در طول چهارده سال که مشغول مبارزه بود، چهارده سال زندگى مخفى با نهایت شدّت، دستگاه جهنّمى ساواکِ شاه بدبخت را آنچنان حیران و سرگشته کرده بود که کارش معجزآسا مى‌نمود. براى خدا مبارزه کرد، براى خدا از پیوستن به گروه‌هاى مدّعى سر باز زد، براى خدا خطر ساواک و خطر بعضى از گروه‌هایى که مایل بودند او را به طرف خود جذب کنند و حاضر نمى‌شد به آن‌ها جذب بشود، این خطرها را براى خدا تحمل کرد و براى خدا هم شهید شد.  ۱۳۵۹/۰۵/۱۰ 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
📚 قدیما یه شاگرد کفاشی بود هر روز میرفت لب رودخونه چرم میشست برای کفش درست کردن. اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره، یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره، با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره، شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره، الان که آب برده دیگه فایده ای نداره. زندگیم همینه، تمام تلاش‌تون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید... 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
2.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 در مکتب امام حسین«ع» دین مقدم بر هر امر دیگری است 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
@Ostad_Shojaeارتباط موفق_40.mp3
زمان: حجم: 11.67M
۴۰ ▫️رکن اصلی ارتباط؛ نه موقعیت اجتماعی است، نه توان مالی ، نه سطح دانایی و نه تحصیل و .... ☜ رکن اصلی ارتباط؛ خلق مداراست! ✘ دایره‌ی جذب افراد سخت‌گیر، خرده‌گیر، نق‌نقو، غرغرو و... که روح مدارا ندارند؛ صفر مطلق است. هرگز کسی آنان را عاشقانه دوست نخواهد داشت. 🎤 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
‼️خمس نفقه و هدیه 🔷س 5563: آیا پرداخت پولی را که همسر یا فرزندان به عنوان یا دریافت می کنند بر ایشان واجب است؟ ✅ج: نفقه و هديه دریافت شده، خمس ندارد؛هر چند احتیاط مستحب است كه اگر از زياد بيايد، خمس آن پرداخت شود. 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
✨﷽✨ ✅قرار بود با سواد شویم... ✍یک عمر صبح زود بیدار شدیم و لباس فرم پوشیدیم. صبحانه خورده و نخورده، خواب و بیدار، خوشحال و ناراحت، با ذوق یا به زور، راه افتادیم به سمت مدرسه... قرار بود با سواد شویم... روی نیمکت نشستیم، صدای حرکت گچ روی تخته‌ سبز رنگی که می‌گفتند سیاه است را شنیدیم، با زنگ تفریح نفس راحت کشیدیم و زنگ آخر که می‌خورد مثل پرنده که درِ قفسش باز می‌شود از خوشحالی پرواز کردیم... قرار بود با سواد شویم... بند دوم انگشت اشاره‌مان را زیر فشار قلم له کردیم و مشق نوشتیم،‌ به ما دیکته گفتند تا درست بنویسیم، گفتند از روی غلط‌هایت بنویس تا یاد بگیری، ما نوشتیم و یاد گرفتیم... قرار بود با سواد شویم... از شعر، از گذشته‌های دور، از مناطق حاصلخیز، از جامعه، از فیثاغورث، از قانون جاذبه، از جدول مندلیف گفتند تا ما همه‌چیز را یاد بگیریم... استرس و نگرانی... شب بیداری و تارک دنیا شدن. کنکور شوخی نداشت، باید دانشجو می‌شدیم. قرار بود با سواد شویم... دانشگاه، جزوه، کتاب، امتحان و نمره ... تمام شد. تبریک حالا ما دیگر با سواد شدیم. فقط می‌خواهم چند سوال بپرسم... ما چقدر سواد رفتار اجتماعی داریم؟ ما چقدر سواد فرهنگی داریم؟ ما چقدر سواد رابطه داریم؟ ما چقدر سواد دوست داشتن داریم؟ ما چقدر سواد انسانیت داریم؟ ما چقدر سواد زندگی داریم؟ 💢 قرار بود با سواد شویم... 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
برای ازدواج کردن دوست داشتن کافی نیست ، تفاهم مهمه ، فرهنگ مهمه ، اخلاق مهمه ، خسیس نبودن مهمه ، خانواده مهمه ، هیچ وقت نگید دوسش دارم همین کافیه❗️ ✴️کافی نیست بعد از می‌فهمید کافی نیست ... 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
9.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیا آمریکا به ایران واکسن می‎داد؟ 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
پدیده ی سقط درمانی 🔸 اگرچه اکثر قتل های جنین، غیر قانونی است اما سهل انگاری و لاقیدی در بخش قانونی آن موجب افزایش قتل های غیر مجاز میشود. ❌ به گفته برخی پزشکان در مطب و مراکز خصوصی، سقط های غیر قانونی تحت لوای سقط قانونی انجام میشود، مثلا پزشک یا ماما عمداً پرده آب مادری که میخواهد جنین خود را سقط کند را پاره می کند یا با مسموم کردن آب دور جنین، آن را از وضعیت سلامت خارج می کند و سپس تحت عنوان سقط درمانی، جنین را به قتل میرساند. 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
✨مرکز امور خانواده آذربایجانشرقی✨
📚 کتاب #نامیرا (قسمت دهم) عبدالله در رؤیایی غریب در میان غبار و دود و آتش محو و کدر، شمشیرها و نیزه
📚 کتاب (قسمت يازدهم) عبیدالله خشماگین وارد تالار شد و گفت: پس بزرگان این قوم مرده اند که این گونه نماز را کوچک می شمارند؟!» کثیر بن شهاب گفت: بسیاری از آنان با مسلم بن عقیل بیعت کرده اند. عبیدالله گفت: هم اکنون به سراغ همه ی آنان بروید! می خواهم تا فردا، پیش از نماز ظهر، همین جا آنان را ملاقات کنم. 🔻🔻 درحال گفتگو با همسرش بود، عمرو گفت: مردان مذحج حتی کودکان خود را برای تمرین جنگ و شمشیر زنی به میدان آورده اند. ام سليمه گفت: «پس جنگ نزدیک است!» عمرو گفت: کاش مسلم این قدر احتیاط نمی کرد. به یک فرمان او می توانیم عبیدالله را به زیر بکشیم. نمی‌دانم این چه سستی است!» ام‌سلیمه گفت: او پسر زیاد است و من از حیله های او می‌ترسم. عمرو گفت: اگر حسین بن علی اکنون در کوفه بود، آن می کرد که من می گویم اما مسلم بن عقیل... آه!» محمدبن اشعث از انتهای گذر به خانه‌ی عمرو نزدیک شد. ابن اشعث با دیدن عمرو لبخند به لب آورد و با اشتیاق به او نزدیک شد: سلام بر بزرگ مذحج، عمرو بن حجاج زبیدی!» و او را در آغوش گرفت و گفت: مدتی است که اشتیاق دیدن تورا داشتم. امیر عبیدالله دوست می داشت بزرگان کوفه به دیدارش بروند؛ که نرفتند.» عمرو گفت: «کسی که با پسر عقیل دیدار کند، نیازی به دیدار عبیدالله ندارد.» ابن اشعث گفت: «این بی مهری برای امیر که بزرگان را به بخشش های خود بشارت داده، بسیار سنگین است.» امیر برای جبران گذشته ها به کوفه آمده، کینه های کهنه را زنده نکنیم و زندگی امروز خود و فرزندان مان را فدای گذشته نکنیم.» عمرو گفت: «اما ذلت و زبونی امروز کوفیان، به خاطر سستی و ترس گذشته است که هرگز فراموش نمی شود ابن اشعث اغواگرانه رو به عمرو کرد و گفت: ما از شکوه و جلال دوران رسول خدا بسیار شنیده ایم، اکنون مائیم که باید شکوه آن دوران را زنده کنیم، نه کینه های بعد از رسول الله را.» ابو ثمامه که آنجا حضور داشت، گفت: «من دوران رسول خدا را در شکوه و جلالش ندیدم، بلکه در عدالت و دینداری اش دیدم که در بنی امیه، نه عدالت دیدیم، نه دینداری! ابن اشعث احساس کرد با حضور ابوثمامه، بحث او بی تأثیر خواهد بود. گفت: بهتر است این بحث را در حضور امیر عبیدالله بیان کنیم تا پاسخ های اورا بشنویم. عمرو گفت: «من جز با شمشیر با پسر زیاد روبرو نمیشوم ابوثمامه که در انتظار چنین پاسخ تندی از سوی عمرو بود، وقتی این سخن را شنید، خیالش از سوی عمرو آسوده شد و رفت، عمرو : با لبخندی ظفرمند به ابن اشعث نگریست. ابن اشعث نگاه خود را از ابو ثمامه به عمرو چرخاند. عمرو گفت: «می بینی که اکنون حق آشکار شده و با همه‌ی خاندانش در راه کوفه است.» ابن اشعث گفت: «حق آن است که تو با تدبیر عمل کنی!» و اغواگر به عمرو نزدیک تر شد: اما تو هنوز پسر زیاد را نشناخته ای! او دوستانش را بسیار دوست می دارد و مردی بسیار بخشنده است که تا تو را از مال بی نیاز نکند، دست از تو برنمی دارد.» عمرو عصبی گفت: تو می خواهی مرا به بخشش‌های عبیدالله بفریبی، در حالی که آنچه حسین بن علی به من میبخشد، بسیار با ارزش تر از چیزی است که تو به آن دل خوش کرده ای!» و سریع وارد خانه شد، و ابن اشعث نا امید و عصبانی برگشت. 🔻🔻🔻🔻 در خانه هانی، مسلم، عمروبن‌حجاج، و دیگر بزرگان کوفه نشسته بودند، در همین حال غلام هانی وارد اتاق شد. هانی به او نگریست که یعنی چه میخواهی؟ غلام گفت: محمدبن اشعث آمده و می خواهد شما را ببیند. هانی سریع از جا بلند شد و به غلام گفت: زود برو، مبادا وارد خانه شود! غلام بی درنگ بیرون رفت. عمرو گفت: می خواهد تو را به دیدار عبیدالله بخواند. هانی گفت: «عبیدالله کوچک تر از آن است که من به دیدارش بروم. خواست از اتاق بیرون برود که مسلم او را باز داشت. گفت: صبر کن هانی، بهتر است دعوت او را بپذیری. در این صورت هم به تو مشکوک نمی شود و هم سخنانش را می شنوی و از قصدو تصمیمش آگاه می شویم.» همه تایید کردند. جر عمرو که سکوت کرده بود. هانی بیرون رفت. مسلم. متوجه ناخشنودی عمرو شد. همدلانه به او نگاه کرد. گفت: پسر حجاج من اشتیاق تو را برای جنگ با عبيدالله می فهمم، اما مولایم حسین به من فرمان داده که هرگز در جنگ شروع کننده نباشم. ادامه دارد... 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔 @MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا