12.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تبلیغ قمه زنی توسط یوسف صانعی مرجع تقلید اصلاحطلبان و غربزدگان.......
#روضههای_خانوادگی
#هر_خانه_یک_حسینیه
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا 🆔eitaa.com/markazfarhangekhanevade
#_ما_ملت_امام_حسینیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توهین بختیار به امام حسین( ع)
ببینید ما چه رژیم منحوس وضددینی را متلاشی کردیم
#روضههای_خانوادگی
#هر_خانه_یک_حسینیه
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا 🆔eitaa.com/markazfarhangekhanevade
#_ما_ملت_امام_حسینیم
🖤🖤 ۱۰شهریور سالروز نیروی پدافند هوایی گرامی باد. 🖤🖤🖤
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا 🆔eitaa.com/markazfarhangekhanevade
#_ما_ملت_امام_حسینیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴امارات، ابوظبی
لحظه انفجار فروشگاه آمریکایی KFC همزمان با اولین پرواز رسمی اسرائیل به امارات (تل آویو-ابوظبی)
(مقامات فرمودن علت انفجار گاز بوده.)
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا 🆔eitaa.com/markazfarhangekhanevade
#_ما_ملت_امام_حسینیم
#_انتخاب _آگاهانه
هرگز هیچ مرد و زنی یکدیگر را نه عوض کرده و نه درست کرده است.
اگر با ده بیست درصد خرابتر شدن می توانید او را بپذیرید،مبارکتان باشد
اگر نه رهایش کنید.
همدیگر را بپذیریم.
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا 🆔eitaa.com/markazfarhangekhanevade
#_ما_ملت_امام_حسینیم
recording-20200830-103810.mp3
1.9M
❇️ چرا باید فرزندانمون رو از بچگی با مفاهیمی مثل روضه و جهاد و شهادت آشنا کنیم؟
حاج آقا حسینی
🌷
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا 🆔eitaa.com/markazfarhangekhanevade
#_ما_ملت_امام_حسینیم
#_ ارسالی از مخاطبین
شام غریبان امام حسین علیه السلام امسال خانواده های محترم سبزپوشان عزادار حسینی بودن در مزارشهدای گمنام شهرستان هوراند و قرائت زیارت عاشورا تا بگویند شهدای ما حسینی اند
🖤🖤🖤
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا 🆔eitaa.com/markazfarhangekhanevade
#_ما_ملت_امام_حسینیم
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #ببینید
🇬🇧 در انگلستان که بریدن سر یک مرغ در ملاعام جرم محسوب می شود، دولت بریتانیا اجازه میدهد تا قمه زنان با کمال آرامش در خیابانهای لندن قدم بزنند و در حضور مردم و توریستها، اینگونه قمه کشی کنند و جوی خون راه بیندازند!
#شیعه_انگلیسی
#فرقه_شیرازی
#عاشورا
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا 🆔eitaa.com/markazfarhangekhanevade
#_ما_ملت_امام_حسینیم
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
🏴🏴🏴🏴“زیارت عاشورا” با صدای علی فانی * سرعت خواندن ، مناسب برای قرائت روزانه (کمتر از ۱۲ دقیقه)می باش
همه باهم زیارت عاشورا جهت تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج الله وشفای عاجل بیماران کرونایی
#دختر_شینا
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)
#بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
#بهناز_ضرابی_زاده
#قسمت7
#فصل_دوم
خانه عمویم دیوار به دیوار خانه ما بود. هر روز چند ساعتی به خانه آن ها می رفتم. گاهی وقت ها مادرم هم می آمد.
آن روز من به تنهایی به خانه آن ها رفته بودم، سر ظهر بود و داشتم از پله های بلند و زیادی که از ایوان شروع می شد و به حیاط ختم می شد، پایین می آمدم که یک دفعه پسر جوانی روبه رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می شنیدم که داشت از سینه ام بیرون می زد. آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب می کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بود، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!»
کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او خیلی راحت و خودمانی بودم. او از همه زن برادرهایم به من نزدیک تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسرندیده!»
پسر دیده بودم.
ادامه دارد...
مگر می شود توی روستا زندگی کنی، با پسرها هم بازی شوی، آن وقت نتوانی دو سه کلمه با آن ها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمی آمد.
از نظر من، پدرم بهترین مرد دنیا بود. آن قدر او را دوست داشتم که در همان سن و سال تنها آرزویم این بود که زودتر از پدرم بمیرم. گاهی که کسی در روستا فوت می کرد و ما در مراسم ختمش شرکت می کردیم، همین که به ذهنم می رسید ممکن است روزی پدرم را از دست بدهم، می زدم زیر گریه. آن قدر گریه می کردم که از حال می رفتم. همه فکر می کردند من برای مرده آن ها گریه می کنم.
پدرم هم نسبت به من همین احساس را داشت. با اینکه چهارده سالم بود، گاهی مرا بغل می کرد و موهایم را می بوسید.
آن شب از لابه لای حرف های مادرم فهمیدم آن پسر، نوه عموی پدرم بوده و اسمش هم صمد است.
از فردای آن روز، آمد و رفت های مشکوک به خانه ما شروع شد. اول عموی پدرم آمد و با پدرم صحبت کرد. بعد نوبت زن عموی پدرم شد. صبح، بعد از اینکه کارهایش را انجام می داد، می آمد و می نشست توی حیاط خانه ما و تا ظهر با مادرم حرف می زد.
بعد از آن، مادر صمد پیدایش شد و چند روز بعد هم پدرش از راه رسید. پدرم راضی نبود.
ادامه دارد...
کانال فرهنگی خانواده در سروش🆔http://sapp.ir/farhangekganevade
کانال فرهنگی خانواده در ایتا
🆔eitaa.com/markazfarhangekhanevade
#ما_ملت_امام_حسینیم
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت7 #فصل_دوم خانه عمویم دیوار به دیوار خانه ما بود. هر روز چند س
با سلام به اطلاع میرساند جهت مطالعه ی قسمت های قبلی داستان روی علامت هشتک (#)کلیک نموده وقسمتهای قبلی داستان را با عقب بردن اعدادی که در پایین ترین قسمت گوشی موبایل می آید قسمتهای قبلی داستان عاشقانه واقعی شهدا را مطالعه فرمایید