eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.6هزار ویدیو
107 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹👇وقتی خداوند دشمنان دین خدا را فتیله پیچ می کند وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً (22/نوح) «و نيرنگى بسیار بسیار بزرگ به كار بستند. » این آیه (با توجه به آیات قبل و بعد) ظاهرا ادامه گلایه‌های حضرت نوح است و به احتمال بیشتر گلایه از سرانی است که مردم، وقتی عصیان نوح را کردند، از آنان پیروی نمودند. 🌹👇پیامها: 1) «مَکَرُوا مَکْراً کُبَّارا»: دشمنان حق و حقیقت، اهل مکر و خدعه‌هایی هستند که بسیار عظیم است. پس در مقابل نظام هدایت خدا، نباید انتظار داشته باشیم هیچ فریب و مانعی در کار نباشد. اگر فریب در کار نباشد، اقدام کسی که دنبال حقیقت می‌گردد و از آن پیروی می‌کند، ارزش چندانی نخواهد داشت. 2) «مَکْراً کُبَّارا» وقتی پیامبر اولوالعزمی مثل حضرت نوح، مکر دشمنانش را نه بزرگ (کبیر)، و نه خیلی بزرگ (کِبار)، بلکه بسیار بسیار بزرگ (کُبّار) معرفی می‌کند، و خداوند این جمله را به عنوان یک آیه مستقل می‌آورد؛ پس برنامه‌ریزی دشمنان دین برای ممانعت از توجه عموم مردم به دین خیلی جدی است. در سوره ابراهیم جواب این مکر« کبار» را خداوند می دهد. [سوره إبراهيم (14): آيه 46] وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ (46) به يقين آنان تمام مكر خود را به كار گرفتند، ولى مكر و حيلهى آنها نزد خداست گرچه كوهها از مكرشان از جا كنده شود. خداوند، هم به نيرنگ آنها آگاه است و بر آن احاطهى كامل دارد و هم كيفر آن همه توطئه را خواهد داد و هم مىتواند مكر آنها را دفع و خنثى كند و يا به خودشان برگرداند. ستمگران هر چند صاحب قدرت و قوت باشند اما سرانجام مخذول خداوند خواهند شد. «عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ» @markazfarhangekhanevade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 💠 💎فاسدکننده قلب 🔻امام باقر (علیه السلام): مَا مِنْ شَیْ‌ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ‌ مِنْ خَطِیئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَیُوَاقِعُ الْخَطِیئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّی تَغْلِبَ عَلَیْهِ فَیُصَیِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ. 🌸 چیزی بیشتر از گناه، قلب را فاسد نمی‌کند؛ قلب گناه می‌کند و بر آن اصرار می‌ورزد و در نتیجه سرنگون و وارونه می شود. 📚 الکافی، ج ۲، ص ۲۶۸ ‌ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج @markazfarhangekhanevade
اگر این نشانه‌ها را دارید دچار رفلاکس معده شُدید !👌🏻 ▫️گلودرد یا گرفتگی صدا ▫️سرفه‌ مداوم و خس خس سینه ▫️ساییده شدن و تغییر رنگ دندان‌ ▫️زنگ زدن گوش ▫️تجمع مخاط بینی ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در سروش http://sapp.ir/farhangekganevade ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در ایتا http://eitaa.com/markazfarhangekhanevade
🔸 نماز اول ماه به همراه صدقه اول ماه را فراموش نکنیم... ( سه شنبه ۲۷ آبان، اول ماه ربیع الثانی است ) ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در سروش http://sapp.ir/farhangekganevade ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در ایتا http://eitaa.com/markazfarhangekhanevade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تماسی از طرف حاج قاسم 😍 🍃💎ارزش چندین بار گوش دادن داره 💎🍃 ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در سروش http://sapp.ir/farhangekganevade ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در ایتا http://eitaa.com/markazfarhangekhanevade
18.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ فرزند صالح👌🏻👌🏻 💚شرح حدیث بسیار شنیدنی در مورد تربیت فرزند (پیشنهاد دانلود) 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 @markazfarhangekhanevade
☺️ 🔔 واقعا آدم لذت میبره از این همه همدلی و یکپارچگی زوجین😒🤦🏻‍♂️😐😂 ‌ @markazfarhangekhanevade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃باز پیشه توئه حواسم 🍃یه دنیا التماسم 🍃یکاری کن تو واسم 🍃باز کارم شده گدایی 🍃دلم شده هوایی 🍃شدم امام رضایی ❤️🍃عشق ...... 💎صلوات خاصه امام رضا‌(ع) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در سروش http://sapp.ir/farhangekganevade ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در ایتا http://eitaa.com/markazfarhangekhanevade
✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣4⃣ می نشست کنارم و می گفت: «تو کار کن و تعریف کن، من بهت نگاه می کنم.» می گفتم: «تو حرف بزن.» می گفت: «نه تو بگو. من دوست دارم تو حرف بزنی تا وقتی به پایگاه رفتم، به یاد تو و حرف هایت بیفتم و کمتر دلم برایت تنگ شود.» صمد می رفت و می آمد و من به امید تمام شدن سربازی اش و سر و سامان گرفتن زندگی مان، سعی می کردم همه چیز را تحمل کنم. دوقلوها کم کم بزرگ می شدند. هر وقت از خانه بیرون می رفتیم، یکی از دوقلوها سهم من بود. اغلب حمید را بغل می گرفتم. بیشتر به خاطر آن شبی که آن قدر حرصمان داد و تا صبح گریه کرد، احساس و علاقه مادری نسبت به او داشتم. مردمی که ما را می دیدند، با خنده و از سر شوخی می گفتند: «مبارک است. کی بچه دار شدی ما نفهمیدیم؟!» یک ماه بعد، مادرشوهرم دوباره به اوضاع اولش برگشت. صبح زود بلند می شد نان بپزد. وظیفه من این بود قبل از او بیدار بشوم و بروم تنور را روشن کنم تا هنگام نان پختن کمکش باشم. به همین خاطر دیگر سحرخیز شده بودم؛ اما بعضی وقت ها هم خواب می ماندم و مادرشوهرم زودتر از من بیدار می شد و خودش تنور را روشن می کرد و مشغول پختن نان می شد. در این مواقع جرئت رفتن به حیاط را نداشتم. ادامه دارد...✒️ ‍ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣4⃣ به همین خاطر هر صبح، تا از خواب بیدار می شدم، قبل از هر چیز گوشه پرده اتاقم را کنار می زدم. اگر لوله ای که بعد از روشن شدن تنور روی دودکش تنور می گذاشتیم، پای دیوار بود، خوشحال می شدم و می فهمیدم هنوز مادرشوهرم بیدار نشده، اما اگر دودکش روی تنور بود، عزا می گرفتم. وامصیبتا بود. فصل هشتم زمستان هم داشت تمام می شد. روزهای آخر اسفند بود؛ اما هنوز برف ها آب نشده بودند. کوچه های روستا پر از گل و لای و برف هایی بود که با خاک و خاکسترهای آتش منقل های کرسی سیاه شده بود. زن ها در گیر و دار خانه تکانی و شست وشوی ملحفه ها و رخت و لباس ها بودند. روزها شیشه ها را تمیز می کردیم، عصرها آسمان ابری می شد و نیمه شب رعد و برق می شد، باران می آمد و تمام زحمت هایمان را به باد می داد. ادامه دارد...✒️ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣5⃣ چند هفته ای بیشتر به عید نمانده بود که سربازی صمد تمام شد. فکر می کردم خوشبخت ترین زن قایش هستم. با عشق و علاقه زیادی از صبح تا عصر خانه را جارو می کردم و از سر تا ته خانه را می شستم. با خودم می گفتم: «عیب ندارد. در عوض این بهترین عیدی است که دارم. شوهرم کنارم است و با هم از این همه تمیزی و سور و سات عید لذت می بریم.» صمد آمده بود و دنبال کار می گشت. کمتر در خانه پیدایش می شد. برای پیدا کردن کار درست و حسابی می رفت رزن. یک روز صبح که از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم؛ مادرشوهرم در اتاق ما را زد. بعد از سلام و احوال پرسی دوقلوها را یکی یکی آورد و توی اتاق گذاشت و به صمد گفت: «من امروز می خواهم بروم خانه خواهرت، شهلا. کمی کار دارد. می خواهم کمکش کنم. این بچه ها دست و پا گیرند. مواظبشان باشید.» موقع رفتن رو به من کرد و گفت: «قدم! اتاق دم دستی خیلی کثیف است. آن را جارو کن و دوده اش را بگیر.» صمد لباس پوشیده بود که برود. کمی به فکر فرو رفت و گفت: «تو می توانی هم مواظب بچه ها باشی و هم خانه تکانی کنی؟!» ادامه دارد...✒️ @markazfarhangekhanevade 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیف حاج قاسم از شهید زین الدین بازنشر به مناسبت ۲۷ آبان ماه سالروز شهادت شهید مهدی زین الدین ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در سروش http://sapp.ir/farhangekganevade ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در ایتا http://eitaa.com/markazfarhangekhanevade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️دشمنان شما هرروز توطئه و خیانتی جدید را علیه شمابرنامه ریزی می کنند [سوره المائدة (5): آيه 13] فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً ...وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ (13) پس (بنى اسرائيل را) به خاطر شكستن پيمانشان لعنت كرديم (و از رحمت خويش دور ساختيم) و دلهايشان را سخت گردانيديم. ........... و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مىشوى (هر روز توطئه و خيانتى تازه دارند) ✅پيامها: 1- مومنین از پيمانشكنى بنى اسرائيل و عواقب آن عبرت بگيرند. «فَبِما نَقْضِهِمْ») ... ( «لَعَنَّاهُمْ» 2- هر روز توطئه و خيانتى تازه دارند« ولا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ» .. اما آنان تمام نقشه ها را به كار می گیرند، ولى نقشه آنها نزد خداست گرچه كوهها از مكرشان از جا كنده شود ✅و قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبال @markazfarhangekhanevade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🌸 🌷رسول خدا صلی الله علیه وآله: هرکه ما اهل بیت را به خاطر خدا دوست بدارد، او را با خود به بهشت می بریم. 📗کفایة الاثر - امالی صدوق ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در سروش http://sapp.ir/farhangekganevade ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در ایتا http://eitaa.com/markazfarhangekhanevade
🔸انار، میوه ای ضد افسردگی 🎉این میوه ضد افسردگی است و موجب شادابی می‌شود. ☘️از خواص آن می‌توان کنترل کلسترول، بهبود سیستم ایمنی، محافظت در برابر سرطان، کند شدن روند پیری، جوانی و شادابی پوست، بهبود کم خونی، تسکین بیماری‌های التهابی، پیشگیری از بیماری دیابت، تصفیه کننده خون و تقویت قلب را نام برد. @markazfarhangekhanevade
🔸 میرزا جواد آقا ملڪی تبریزی: شخصی به محضر رسول اڪرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از فقر خود شڪایت ڪرد. حضرت به او فرمود : *هر وقت داخل خانه ات شدی* 🔸①← *سلام ڪن هرچند ڪسی در خانه نباشد* 🔸②← *بر من صلوات بفرست.* 🔸③← *سپس سوره قل هو الله احد را یڪ مرتبه بخوان ، تا فقرت برطرف شود.* 💠 آن مرد چنین ڪرد و چیزی نگذاشت ڪه آن قدر رزق و روزی اش زیاد شد ڪه به همسایگانش نیز ڪمڪ مالی می ڪرد. 📕اسرار الصلاه، میرزا جواد آقا ملڪی تبریزی، ص۲۶۲ @markazfarhangekhanevade
‼️حق المارّه 🔷س 5508: چیست؟ شرایط آن را بیان کنید. ✅ج: کسی که در حال به درختی دار برسد ـ با شرایط زیر ـ می تواند از میوۀ آن بخورد: ۱. بنابر احتیاط واجب یقین به عدم رضایت مالک نداشته باشد. ۲.به طور اتفاقی از آنجا عبور کند نه با قصد . ۳.ضرر و آسیب به درخت نزند و میوه ها را تلف نکند. ۴.میوه را همان جا بخورد و با خود نبرد. ۵. وارد ـ مانند ـ نشود. @markazfarhangekhanevade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک دسر سریع و خوشمزه و آسون مواد لازم شیر 1 لیتر شکر 1 لیوان آرد 3 قاشق غذاخوری نشاسته 3 قاشق غذاخوری وانیل 1 قاشق چایخوری موز بزرگ 1 عدد سایر: بیسکویت کاکائویی 1 بسته انار پسته خرد شده (اختیاری) . ❗طرز تهیه همه مواد را به جز وانیل در قابلمه بریزید و مخلوط کنید و روی حرارت بذارید و مدام هم بزنید تا غلیظ شود. وقتی غلیظ شد حرارت را خاموش کرده، وانیل را اضافه کنید و خوب مخلوط کنید. بذارید تا اولین حرارت خارج بشه(کمی خنک بشه) . موز خرد شده را اضافه کنید. یک ملاقه از مواد را درون ظرف ریخته روی آن بيسکوئيت پودر شده بعد مقداری انار و دوباره بيسکوئيت پودر شده بریزید دوباره یک ملاقه از مواد را بریزید و روی آن را با بيسکوئيت پودر شده بپوشانید با دونه انار و خلال پسته تزئین کنید. نوش جان 👌 👇🏿@markazfarhangekhanevade
بچه‌هایی که بازی‌ می‌کنند، درمقابل بیماری‌ها قوی‌تر از کودکانی هستند که بی‌ تحرک ‌اند. این، یک قانون عمومی است: «عدم تحرک، موجب ضعف عمومی سیستم دفاعی بدن می‌شود» [کتاب منِ دیگرِ ما] استاد عباسی ولدی @markazfarhangekhanevade
💥خوشحال کردن دیگران افسردگی را کاهش می دهد... آلفرد آدلر به بيماران افسرده می گفت: هر روز فكر كنيد چطور مى توانيد يك نفر ديگر را خوشحال كنيد زيرا انديشه خوشحال كردن ديگران ما را از تفكر درباره خودمان باز میدارد و بزرگترين عامل نگرانى ترس و اندوه انديشيدن درباره خود است. شادمانى انسان و شادمانى ديگران به يكديگر بستگى دارد. ارسطو به اين نوع برخورد " خودخواهى روشنگرانه " میگويد. خیرخواهی، دوستی و عشق ویژگی انسان است. لازم نيست مصلح اجتماعى باشيد كه بتوانيد دنياى بهترى بسازيد بلكه همين كه دنياى خصوصى خودتان را بهتر كنيد خدمت بزرگى كرده ايد... . @markazfarhangekhanevade 🍃🌺مرکز مشاوره شمیم تبریز ✅آدرس: خیابان ارتش جنوبی؛ جنب کلینیک شهید بهشتی ،ساختمان شمس طبقه دوم. 💎تلفن تماس ۰۹۹۰۳۸۰۰۵۶۶ @markazfarhangekhanevade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍جناب ظریف الدوله این مردک که از او نام می برید همون کسی نیست که ترور سردار مارا عین عدالت خواند؟!!! @markazfarhangekhanevade
‍ ‍ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣5⃣ شانه هایم را بالا انداختم و بی اراده لب هایم آویزان شد. بدون اینکه جوابی بدهم. صمد گفت: «نمی توانی هم خانه را تمیز کنی و هم به بچه ها برسی.» کتش را درآورد و گفت: «من بچه ها را نگه می دارم، تو برو اتاق ها را تمیز کن. کارت که تمام شد، من می روم.» با خودم فکر کردم تا صبح زود است و بچه ها خوابند. بهتر است بروم اتاق ها را تمیز کنم. صمد هم ماند اتاق خودمان تا مواظب بچه ها باشد. پنجره های اتاق دم دستی را باز گذاشتم. لحاف کرسی را از چهار طرف بالا دادم روی کرسی. تشک ها را برداشتم و گذاشتم روی لحاف های تازده. همین که جارو را دست گرفتم تا اتاق را جارو کنم، صدای گریه دوقلوها درآمد. اول اهمیتی ندادم. فکر کردم صمد آن ها را آرام می کند. اما کمی بعد، صدای صمد هم بلند شد. ـ قدم! قدم! بیا ببین این بچه ها چه می خواهند؟! جارو را انداختم توی اتاق و دویدم طرف اتاق خودمان که آن طرف حیاط بود. دوقلوها بیدار شده بودند و شیر می خواستند. یکی از آن ها را دادم بغل صمد و آن یکی را خودم برداشتم و بچه به بغل مشغول آماده کردن شیرها شدم. صمد به بچه ای که بغلش بود، شیر داد و من هم به آن یکی بچه. بچه ها شیرشان را خوردند و ساکت شدند. ادامه دارد...✒️ ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣5⃣ از فرصت استفاده کردم و رفتم سراغ جارو زدن اتاق. هنوز اتاق را تا نیمه جارو نزده بودم که دوباره صدای گریه دوقلوها بلند شد. حتماً خیس کرده بودند. مجبور شدم قبل از اینکه صمد صدایم کند، بروم دنبال بچه ها. حدسم درست بود. دوقلوها که شیرشان را خورده بودند حالا جایشان را خیس کرده بودند. مشغول عوض کردن بچه ها شدم. صمد بالای سرم ایستاده بود و نگاه می کرد. می گفت: «می خواهم یاد بگیرم و برای بچه های خودمان استاد شوم.» بچه ها را تر و خشک کردم. شیرشان را هم خورده بودند، خیالم راحت بود تا چند ساعتی آرام می گیرند و می خوابند. دوباره رفتم سراغ کارم. جارو را گرفتم دستم و مشغول شدم. گرد و خاکْ اتاق را برداشته بود. با روسری ام جلوی دهانم را بستم. آفتاب کم رنگی به اتاق می تابید و ذرات گرد و غبار زیر نور خورشید و توی هوا بازی می کردند. فکر کردم اتاق را که جارو کردم، بروم تشک ها را روی ایوان پهن کنم تا خوب آفتاب بخورند که دوباره صدای گریه بچه ها و بعد فریاد صمد بلند شد. ـ قدم! قدم! بیا ببین این بچه ها چه می خواهند. جارو را زمین گذاشتم و دوباره رفتم اتاق خودمان. بچه ها شیرشان را خورده بودند، جایشان هم خشک بود، پس این همه داد و هوار برای چه بود؟! ناچار یکی از آن ها را من بغل کردم و آن یکی را صمد. شروع کردیم توی اتاق به راه رفتن. نگران کارهای مانده بودم. ادامه دارد...✒️ ‍ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣5⃣ صمد هم دیرش شده بود. اما با این حال، مرا دلداری می داد و می گفت: «بچه ها که خوابیدند، خودم می آیم کمکت.» بچه ها داشتند در بغل ما به خواب می رفتند. اما تا آن ها را آرام و بی صدا روی زمین می گذاشتیم، از خواب بیدار می شدند و گریه می کردند. از بس توی اتاق راه رفته بودیم و پیش پیش کرده بودیم، خسته شده بودیم، بچه ها را روی پاهایمان گذاشتیم و نشستیم و تکان تکانشان دادیم تا بخوابند. اما مگر می خوابیدند. صمد برایم تعریف می کرد؛ از گذشته ها، از روزی که من را سر پله های خانه عموی پدرم دیده بود. می گفت: «از همان روز دلم را لرزاندی.» از روزهایی که من به او جواب نمی دادم و او با ناامیدی هر روز کسی را واسطه می کرد تا به خواستگاری ام بیاید. می گفت: «حالا که با این سختی به دستت آوردم، باید خوشبخت ترین زن قایش بشوی.» صدای صمد برای بچه ها مثل لالایی می ماند. تا صمد ساکت می شد، بچه ها دوباره به گریه می افتادند. هر کاری کردیم، نتوانستیم بچه ها را بخوابانیم. مانده بودیم چه کار کنیم. تا می گذاشتیمشان زمین، گریه شان درمی آمد. مجبور شدم دوباره برایشان شیر درست کنم. اما به محض اینکه شیر را خوردند، دوباره جایشان را خیس کردند. جایشان را خشک کردم، سر حال آمدند و بی خوابی به سرشان زد و هوس بازی کردند. ادامه دارد...✒️ ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در سروش http://sapp.ir/farhangekganevade ✅کانال مرکز فرهنگی خانواده در ایتا http://eitaa.com/markazfarhangekhanevade
*⚘﷽⚘ 📜 شهید حاج قاسم سلیمانی🌹 ♦️ « هرکدام از شما یک شهــید را دوست خود بگیرد و سیره عملی و سبڪــ زندگـــــی او را بڪار ببندید ببینید چطــور رنگ و بوی شهدا را به خود می‌گیرید و خدا به شما عنایت می‌کند.» 🕊🌷🕊🌷🕊🌷 @markazfarhangekhanevade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا