eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.6هزار ویدیو
107 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 شهید مدافع حرم 😌 وقتی به اصفهان برگشتیم،یه زمین 60 متری خارج از شهر خریدیم! با سختی فراوان یه خونه ساختیم. پدرم به عنوان کادو، برامون سفیدش کردن و دیگه رفتیم و ساکن شدیم. مسیر شوهرم تا خیابون برای اینکه سرویس سپاه بیاد سوارش کنه خیلی زیاد بود. صبح زود میزد بیرون، ظهر هم تا برسه خونه دیگه از خستگی کلافه میشد. تو زندگی زیاد بود. شاید حتی گاهی پول نون مون هم با سختی به دست میاوردیم. من بافتنی میبافتم. ایشون در ساعتهای بیکاری خاتم کاری میکردن تا ما بتونیم زندگیمون رو بگردونیم. همون بچه داری هم بالاخره مشکلات خودش رو داشت. اون موقع گاز نبود، کپسول استفاده میکردیم. واقعا سخت بود، ولی زمانهای نبودن ایشون خیلی سخت تر میگذشت. آخه من تازه ازدواج کرده بودم، زود بچه دار شده بودم، سنی نداشتم. یه وقتایی پشت گوشی که تلفن میزدن حال من رو میپرسیدن، گریه میکردم و احساس میکردم.😔 ایشون همیشه صبوری میکردن،منو دلداری میدادن.💙 میگم با این که ایشون خودشون هم سنی نداشتن ولی باورتون نمیشه هرچی زمان پیش میرفت من بزرگ میشدم. اون کودکی من درواقع با ایشون بزرگ شد و الگو گرفت، یه بچه دبیرستانی بودم. از پدر و مادرم دور شده بودم. ایشون جای همه رو برای من پر کرده بود. طوری میکرد ،که من احساس کمبود اینا رو نداشته باشم . تو خونه هم تا اونجایی که میتونست و تا جایی که میشد کمکم میکرد. مثلا من بافتنی میکردم، اگه نمیتونست ببافه، میکرد یا مثلا خاتم که ایشون میزدن، به من یاد میدادن، با همدیگه خاتم رو میزدیم. حتی من تزریقات و پانسمان رو انجام میدادم که هزینه زندگیمون بچرخه! سختی زیاد کشیدیم، هرچند حضور حسین اقا خیلی جبران میکرد ولی الان که میشنوم یه عده میگن اینا بخاطر پول میرن سوریه، خیلی داغ به دلمون میشه..ما اون دوران سخت رو گذروندیم، الان که دیگه زندگیمون به اوج راحتی و رضایت رسیده بود، حسین از همه چی دل کند و رفت.😔😭 ════‌‌‌‌༻‌❤༺‌‌‌═══ 💞 @MF_khanevadeh