❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#رمان_هفت_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_هفت چند قدمی بر نداشته ایم که صدایی می شنویم:《راه را بر حسین ببندید!
#رمان_هفت_شهر_عشق
#قست_چهل_و_هشت
اگر امام، سخن حرّ را قبول نکند و نخواهد به سوی مدینه بازگردد، باید با این لشکر وارد جنگ شود، ولی امام نمی خواهد آغاز کننده جنگ باشد. امام برای جنگ نیامده است.
اکنون که حرّ نیز، دست به شمشیر نبرده و این پیشنهاد را داده است، امام سخن او را می پذیرد.
حرّ این نامه را برای ابن زیاد می نویسد:《من در نزدیکی های کوفه به کاروان حسین رسیدم، امّا او حاضر به تسلیم نشد. من نیز با لشکر او را تعقیب می کنم》.
شمشیرها در غلاف ها قرار می گیرد و آرامش بر همه جا حکم فرما می شود. کودکان اشک چشم خود را پاک می کنند.
**
ما آماده حرکت هستیم، امّا نه به سوی مدینه. پس به کجا؟ خدا می داند.
ما قرار است راه بیابان را پیش گیریم تا ببینیم چه می شود.
امام قبل از حرکت، با یاران خود سخن می گوید:
همه مردم، بنده دنیا هستند و ادّعای مسلمانی می کنند، امّا زمانی که امتحان پیش می آید دین داران اندک و نایاب می شوند. ببینید چگونه حق مرده است و باطل زنده شده است. امروز مومن باید مشتاق شهادت باشد. بدانید من امروز مرگ را مایه افتخار خود می دانم و سازش با ستمگران را مایه خواری و ذلّت》.
سخن امام، همه چیز را روشن می کند. امام به سوی شهادت می رود و هرگز با یزید سازش نخواهد کرد.
امام از یاری مردم کوفه نا امید شده است. آری، مردم کوفه به دروغ ادّعای مسلمانی کردند. آن روزی که آنها به امام نامه نوشتند تا امام به کوفه بیاید هنوز ابن زیاد در کار نبود.
شهر آرام بود و هر کس برای اینکه خودش را آدم خوبی معرّفی کند به امام نامه می نوشت. شاید چشم و هم چشمی هم شده بود.
آن محلّه پانصد نامه نوشتند پس ما باید ششصد نامه بنویسیم. ما نباید در مقابل آنها کم بیاوریم. آری، دوازده هزار نامه برای امام نوشتند:《ای حسین! بیا که ما همه، سرباز تو هستیم》.
🖤شبتون حسینی، التماس دعا
💞کانال مرکز فرهنگی خانواده آ.شرقی
💞 @MF_khanevadeh
۱۹ شهریور ۱۴۰۱