#نکات_تربیتی_خانواده
#قسمت24
#نکات_تربیتی_خانواده 27
"اولین نیاز"
🔶 یادتون باشه همسری انتخاب کنید که مایۀ آرامشتون باشه. 😌
✅ راه آرامش دادن به شما رو بلد باشه.
شما هم باید تلاش کنید تا استعداد آرامش دادن رو در خودتون تقویت کنید.
✔️✅🌺
این مهم ترین پیش نیاز برای ازدواج هست.
خداوند متعال خیلی قشنگ جملات رو به ترتیب بیان فرمودن:
لِتَسکُنوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّهََ وَ رَحمَه...
✅ اول آرامش بدید به همدیگه بعدش قربون صدقۀ همدیگه برید! 😊
⭕️ تا آرامش توی خونه فراهم نشه، محبت های بین زن و شوهر هم خیلی لحظه ای و موقت خواهد بود.
مثلا الان با هم خوبن، ده دقیقه دیگه با هم دعوا میکنن!
😒💢
خب معلومه که هنوز نتونستن زمینۀ محبت و ثبات رو به وجود بیارن.
پس یادتون باشه که اول آرامش....😊
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت23 #فصل_چهارم طناب را شل کرد؛ آن قدر که تا بالای سرم رسید. به
#دختر_شینا
#بهناز_ضرابی_زاده
#قسمت24
#فصل_چهارم
قلبم تالاپ تلوپ می کرد و نفسم بند آمده بود.
صمد که صدایم را شنیده بود، از وسط دریچه خم شد توی اتاق. صورتش را دیدم. با تعجب داشت نگاهم می کرد. تصویر آن نگاه و آن چهره مهربان تپش قلبم را بیشتر کرد. اشاره کردم به بقچه. خندید و با شادی بقچه را بالا کشید.
دوستان صمد روی پشت بام دست می زدند و پا می کوبیدند. بعد هم پایین آمدند و رفتند توی آن یکی اتاق که مردها نشسته بودند.
بعد از شام، خانواده ها درباره مراسم عقد و عروسی صحبت کردند.
فردای آن روز مادر صمد به خانه ما آمد و ما را برای ناهار دعوت کرد. مادرم مرا صدا کرد و گفت: «قدم جان! برو و به خواهرها و زن داداش هایت بگو فردا گلین خانم همه شان را دعوت کرده.»
چادرم را سرکردم و به طرف خانه خواهرم راه افتادم. سر کوچه صمد را دیدم. یک سبد روی دوشش بود. تا من را دید، انگار دنیا را به او داده باشند، خندید و ایستاد و سبد را زمین گذاشت و گفت: «سلام.» برای اولین بار جواب سلامش را دادم؛ اما انگار گناه بزرگی انجام داده بودم، تمام تنم می لرزید. مثل همیشه پا گذاشتم به فرار.
خواهرم توی حیاط بود. پیغام را به او دادم و گفتم: «به خواهرها و زن داداش ها هم بگو.»
ادامه دارد...✒️
💞
کانال فرهنگی خانواده در سروش🆔http://sapp.ir/farhangekganevade
کانال فرهنگی خانواده در ایتا
🆔eitaa.com/markazfarhangekhanevade